یادداشتی از «محمدقائم خانی»
یادداشتهای یک نویسنده درباره کرونا طاعون کوری
15 اسفند 1398
20:34 |
0 نظر
|
امتیاز:
5 با 2 رای
شهرستان ادب: دو رمان بسیار معروف وجود دارند که به مسأله همهگیری یک بیماری در زمانی اندک میپردازند. اولی طاعون است نوشته آلبر کامو، و دیگری کوری نوشته ژوزه ساراماگو. موقعیت فراگیری یک بیماری با سرعت انتشار بالا، انسان را در برابر تقدیری قرار میدهد که خودش را در هیبت یک هجمه نشان میدهد. فقط تکتک افراد نیستند که مورد هجوم قرار گرفتهاند، بلکه تجمع انسانی هدف قرار گرفته است؛ در یک کلمه نوک پیکانِ خطر به سمت «شهر» است. چون چیزی پیش آمده که فقط به یک انسان ربط ندارد، بلکه همزمان به همه مربوط میشود. بیماری هر نفر، در عین حال بیماری کل جامعه است. نقطهای است که سرنوشت فرد و جمع به هم گره میخورد. پس بنابراین چیزی اساساً انسانی ظهور میکند. برای همین است که یکی از دغدغههای اصلی کامو در طاعون انتقال این گزاره است: «همه مسئولند زنده بمانند و برای زنده ماندن دیگران مبارزه کنند.» بنابراین پای وظیفهای اخلاقی برای زنده ماندن و زنده نگه داشتن در میان است. انسان هیچ انتخابی ندارد جز این که تسلیم شود، یا مبارزه کند. بنابراین «آزادی» در چنین موقعیتی چیزی جز مبارزه نیست، و کسی که این حقیقت را درک نکند، از نظر کامو هیچ بهرهای از فهم حقیقت نبرده است. آن چیزی که انسان در موقعیتهای دیگر آزادی میپندارد، بندهای اسارت انسان است به تعلقات مختلف. آزادی چیزی جز پذیرش مسئولیت انسان بودن نیست و مابقی حرفهای بی ربط است که تنها برای ایجاد مفر در برابر مسئولیتپذیری درست شدهاند. در موقعیت یک بیماری مسری گسترده، همه آن حرفها رنگ میبازد و پوچیشان ثابت میشود. پس فقط میماند مبارزه برای زنده ماندن به امید پیروزی برای پاسداشت آزادی حقیقی انسان. از نظر کامو این مبارزه تنها وظیفه انسان آزاد است. برای همین است که در رمان طاعون، سرنوشت شهر را به تشکیل یک سازمان داوطلبانه برای حفاظت از زندگی دیگران پیوند میزند، سازمانی برای پرستاری از هر فرد بیمار یا مشکوک به بیماری. در اینجا پرستاری مبارزه برای انسانیت محسوب میشود.
این نقطه را میتوان پل ارتباط بین رمان طاعون و کوری در نظر گرفت. ساراماگو از وجهی دیگر به پرستاری میپردازد. کامو دلمشغول مشارکت همه در پرستاری از همه است، اما ساراماگو متوجهِ ذات مادرانه پرستاری است. بدون پرستاری یعنی بدون مراقبت بیدریغ مادرانه، عبور از هجمه بیماری مسری ممکن نیست. در شهر کوران، یک زن مسئول نجات بقیه است، چون میبیند، همین. هم خودش این بار را بر دوش خود احساس میکند، و هم بقیه از او انتظار یاری دارند، حتی به صورتی ناخودآگاه. او یک برتری جوهری دارد، برای همین فراتر از حوزه عمومی و خصوصی رسالت پرستاری از همه را دارد. او بیناست، پس مسئول است، و بر خصوصیترین امور دیگران هم تسلط دارد. این تسلط را خود بینایی برایش آورده است. به همین دلیل بعدها هم مورد تعرض آنها که این حقیقت را فهمیدهاند قرار نمیگیرد. رابطه او با بقیه، غیر از رابطه انسانهای کور با همدیگر است. او منجی دیگران از قرنطینهای است که بیماری بر جمع تحمیل کرده. بخش مهمی از رمان درباره قرنطینه است، یعنی دنیایی بسته که همه مسائلش باید همان جا درون آن حل شود. هستی ما همین شهر است و کس دیگری در جای دیگری وجود ندارد که بشود رویش حساب کرد؛ حالا باید همین انسانها این زندگی را به هر روشی که میدانند اداره کنند. قرنطینه ما را به لبه زندگی حیوانی و مسئولیتناپذیری میکشاند و تنها کسانی از این وضعیت میرهند که تحت پرستاری مادرانه قرار بگیرند. هر کسی که درگیر بیماری (یا مشکوک به ابتلا) نیست، به عنوان یک شخص سالم مسئول پرستاری از دیگران است در همه امور زندگی (نه فقط سلامتی به تعریف پزشکی آن)، همانند یک مادر. رمان در نیمی از رمان کوری (و شاید بیشتر)، نویسنده بر قرنطینه متمرکز میشود و گام به گام پس پردهی زندگی در این دنیا را پیش چشم ما به نمایش در میآورد. رفتار جمعی، قرارداد، مجازات، سازمان، حاکمیت، نظم، اخلاق، جنگ و زیرساختهای مهم دیگر زندگی انسانی را برای مخاطب به تصویر میکشد. همه پردههای انسانیت کنار میرود تا حیوان نهفته در درون انسان به صحنه بیاید و هر کاری که دلش میخواهد انجام بدهد. بغرنجی موقعیت آن است که این حیوان درون، در آستانه مرگ قرار گرفته است. آری، قرنطینه انسانها را به «حیوانی در یک قدمی مرگ» تبدیل میکند، البته حیوانی که سرشار از قدرت حیات است. انسان در قرنطینه، تبدیل به یک قربانی میشود. هر قربانی در حالت نهایی خود، حیوانی است در یک قدمی مرگ، با قدرت و میل فراوانِ حیات. چه چیزی ما را از این وضعیت نجات خواهد داد؟ حفظ انسانیت. پس همه مسئولند انسانیت خویش را حفظ کنند و به مسئولیت «همه» را بر عهده بگیرند. بیماران یا مشکوکان به بیماری باید به جای همه با بیماری مبارزه کنند، و آنها که سالم هستند چون مادری دلسوزِ همه، از هر کسی که میتوانند پرستاری بکنند. هر دو رمان به یک جا میرسند؛ باید فشار گسترش بیماری را با امید به بهبودی تا انهدام کامل آن حفظ کنیم.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.