موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
به قلم «علی‌اصغر عزتی‌پاک»

مردن در دیگری، زنده شدن در خود | در حاشیۀ «کافه پیپ» تازه‌ترین اثر «محمدقائم خانی»

04 خرداد 1399 17:24 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 3.2 با 5 رای
مردن در دیگری، زنده شدن در خود | در حاشیۀ «کافه پیپ» تازه‌ترین اثر «محمدقائم خانی»

شهرستان ادب: در تازه‌ترین مطلب ستون داستان سایت شهرستان ادب، یادداشتی از «علی‌اصغر عزتی‌پاک» بر تازه‌ترین اثر «محمدقائم خانی» با عنوان «کافه پیپ» می‌خوانیم:

داستانی که فکر می‌کند، و به مسائل «انسانی که فکر می‌کند!» می‌پردازد، در سرزمین ادبیات ایران اندک است. اجازه دهید بی‌تعارف و در همین ابتدا بگویم که دلیل این بی‌سامانی این است که غالب نویسنده‌های ما، مثل خیلی از گروه‌های مرجع کشور از اندیشیدن به زمانه و آدم زمانه گریزانند. این همه شاید حاکی از روحیۀ رمانتیک ما باشد که بیشتر درگیر عواطفیم تا اندیشه‌ها. روشن است که تا اندیشه، اندیشه‌ای تبارمند نباشد و بستۀ مکتبی، و در اثر جریان نیابد، ما در نهایت شاهد محصولی خواهیم بود که بندِ جایی نیست، و مانند بادکنک جدا شده از نخ جز سرگردانی در آسمان راه به جایی نمی‌برد؛ اسیر دست باد می‌ماند و داغ‌سوز آفتاب. و چه سرانجام بدی است استهلاک در عرصۀ فراموشی‌ها!

 «کافه پیپ» اما از جمله داستان‌هایی است که علاوه بر آن‌که شخصیت‌های داستانی‌اش برای نویسنده مهم‌اند، آحاد جوانان جامعه را نیز هدف خویش قرار داده است. این نکته به این معنی است که نویسنده دست از کُشتی گرفتن با تخیلات محض برداشته و تلاش کرده تا به دغدغه‌های آدم‌هایی که هر روز در خیابان‌ها می‌بیند نزدیک شود و از نزدیک راوی چالش‌های فکری و هویتی‌شان باشد. «کامو» نویسنده‌ای است که از سوی جامعۀ شخصیت‌های تحصیل‌کرده‌ و فرهیختۀ کافه‌ پیپ خوانده می‌شود؛ بدون این‌که خواستگاه‌های فلسفی آثارش برای این جوانان روشن باشد، و نیز بدون این‌که مضامین داستان‌هایش نسبت آشکاری با یک جوان مسلمان ایرانی داشته باشد. این جوانان به دلیل نداشتن مرجع مشخص فکری بومی، که بایست غیررسمی هم باشد، و نیز به دلیل فقدان نویسنده‌ای که در آثارش به شکل جدی و عمیق به مسائل جوانِ درگیر مصائب فردیت و عناصر هویتی بپردازد، ناچار به پناه جستن در دامن نویسندگان غیربومی‌ای مثل کامو شده‌اند. گروه تشکیل داده‌ و درصددند با تکیه بر آموزه‌های او که به لحاظ معرفتی به‌واقع انگار از کُرۀ دیگری آمده است، گره‌های فکری بغرنج خود را بگشایند! اما با کدام راه‌کار؟ کامو مرگ خودخواسته را پیشنهاد می‌کند! و نتیجه؟ به بن‌بست رسیدن شور و اشتیاق زندگی و درغلتیدن به اعماق تاریک دره‌های یأس و سرخوردگی!

 

محمدقائم خانی، البته می‌داند که دارد داستان می‌نویسد. بنابراین، رفتارش کاملاً داستانی است در طرح مسئله. او در ابتدا دختر داستانش را به پایان محتوم شیوۀ جدید فکری‌اش می‌رساند، و بعد هم جوان مُروِّج کامو را. پای بازپرس و ادارۀ آگاهی به داستان باز می‌شود و پرس‌وجو از دلیل خودکشی و یا احتمال قتل داستان را تا واگویی پرده‌به‌پردۀ ماجراها پیش می‌برد. امّا نه؛ این تمام آن‌چه که نویسنده در پی گفتنش برآمده نیست. چرا که انسان واقعی، قرار نیست در یک ساحت بسیار پیچیده رفتار کند، و در ساحتی دیگر کودکانه و ساده‌انگارانه. ابدا! او همواره یک «بود» دارد و همیشه یک «وانمود». و آن «بود» را نمی‌شود به بهانۀ پنهان بودن و محافظه‌کاری در جلوت و غربت نادیده‌ گرفت. «کافه پیپ» همین است؛ عبور از وانمود، و دست یازیدن به بود. منتهی نویسنده در فرآیند رساندن شخصیت‌های آثار به نقطۀ آگاهی از «بود» خود، به نواقص و کاستی‌های شیوۀ تربیتی و آموزشی سیستماتیک در جامعۀ ایرانِ بعد از انقلاب توجه می‌دهد. او هشدار می‌دهد که با وضعیت موجود، بخش بزرگی از انرژی و توان نسل حاضر به دلیل از میان رفتن امکان گفت‌وگوهای بین نسلی، و نیز عدم فهم گونه‌های جدید زیست اجتماعی از سوی نسل‌های پیشین،‌ که ای بسا ثروت و قدرت را در دست دارند، تباه خواهد شد. همچنین می‌کوشد تا به این مساله اشارتی داشته باشد که مشکل ارائۀ پاسخ‌های بسته‌بندی‌شده، کلی و غیرشفاف به دغدغه‌های جدید و امورات مستحدثه می‌تواند منجر به فاجعه‌ای ملی شود، و ما را بالکل بی‌آینده کند.

 

در «کافه‌پیپ» شخصیت‌ها ما را می‌فریبند، و همین نکته منجر به فراموشی‌شان از سوی جامعه، دوستان و صاحبان مصادر امور می‌شود. این فراموشی انگار در وضعیت «کافه‌پیپ»ی اتفاقاً معکوس عمل می‌کند. یعنی به جای این‌که شخصیت را به قهقرا رهنمون شود، باعث نجات او می‌گردد. چرا که او در این فرجه به حال خود رها می‌شود، و خودش می‌شود و خودش. دیگر نه گروه‌های شبه فلسفیِ بی‌کار بی‌عار دوره‌اش کرده‌اند تا اجازۀ اندیشیدن به خود را از او بگیرند، و نه اهل تکلیف و تعهد که تلاش دارند با حربه‌های به ظاهر محترم شکفتنش را سرکوب کنند. او در این دورۀ فراموشی، که در با پردۀ مرگ معنی روشنی یافته است، رها و به محترمانه‌ترین شکل به خودش واگذار می‌شود. در این فرایند به وی و شعورش از درک هستی اعتماد شده و نگرش او به زندگی و هویتش پاس داشته می‌شود. به عبارت دیگر، شخصیت ما نه در حضور، که در غیبت شکل گرفته، شکفته شده و راه را پیدا می‌کند. او در آموزه‌های «کامو» می‌میرد، و در رجوع به «خویشتن خویش» زنده می‌شود و حیات می‌یابد.

 

کافه پیپ دعوت به زندگی است؛ با تکیه بر اصول موجود در انبان فرهنگ خودی. اما حرفش این است که «اصول» یک مشت مفاهیم فریز شده نیستند که نتوان بازخوانی‌شان کرد یا گشاده‌تر و منعطف‌تر به آنها نگریست.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • مردن در دیگری، زنده شدن در خود | در حاشیۀ «کافه پیپ» تازه‌ترین اثر «محمدقائم خانی»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.