شهرستان ادب: به مناسبت 14خرداد، سالروز رحلت امام خمینی رحمةاﷲعلیه، پروندۀ «امام خمینی (ره) و ادبیات» را با شعری از «احمد شهریار» بهروز میکنیم:
چه شبی بود، شب فتنه، شبِ غم، شبِ مرگ شبِ سیلابِ سیاهی، شبِ توفان و تگرگ شبِ تاریکتر از مصدرِ تاریکی بود شبِ گمراهترین باورِ تاریکی بود شبِ خونریزتر از هرچه جنایتکاران شبِ طولانیی تا حدِ زمین، حد زمان شبِ ظلمت، شبِ غفلت، شبِ بیداد و گناه چه شبی بود، شبِ فتنه و توفان، آنگاه دیده آیینهترین نورِ تجلی را دید مثل موسا همهجا طورِ تجلی را دید دید آن صاعقۀ رشکِ مهِ عالم را نورِ حق آمده در کالبدِ آدم را نورِ شبسوز و ضیاساز و سحرایجادی نورِ غفلت برِ دلها و نظر ایجادی بر سرِ دیوِ شب از چار طرف میبارید نجمِ ثاقب شده از شهرِ نجف میبارید شبِ تاریک اسیرِ سحرِ مطلق بود زهق الباطل از آوازۀ جاء الحق بود سحر آمد که به عشاق سلامی بدهد مژدۀ آمدنِ نورِ امامی بدهد و امام آمد و شب محو شد و شاه گریخت شیر در بیشۀ خود آمد و روباه گریخت و امام آمد و سرتاقدمش ایمان بود قول و فعلش همه تفسیرگرِ قرآن بود حق گرا، مردِ خدا، عالمِ دین، فاتحِ جنگ دستِ رد زد همه بر سینۀ نیرنگِ فرنگ در اسارت همه سرشارِ رهائی برخاست هر که در بزمِ او بنشست، رجائی برخاست هر که در بیعتِ او ماند، چنین تحسین شد کاوه و باکری و همت و زینالدین شد آنکه بیعت شکنی کرد به جائی نرسید هم از این قافله جا ماند و هم از خویش برید هرکه از قافلۀ عشق جدا میگردد حزبِ شیطان شده مقهور خدا میگردد عاقبت محنتِ یک عمر به بار آمده است قدم از خانه برون نه که بهار آمده است فصلِ گل آمد و با خاطرۀ یار آمد شبنم افشان شده با چشمِ گهربار آمد اشک دریا صفتم باز تلاطم کردهست چه کند! صبحترین آینه را گم کردهست
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز