شهرستان ادب: به مناسبت دهسالگی موسسۀ فرهنگی هنری شهرستان ادب، مصاحبهای با «میثم نیلی» میخوانید:
میثم نیلی: بعد از وقایع سال 88 ضرورت درونمایهی غنی فکری، عقیدتی، معنوی و بصیرتی تبدیل شد به یک سلّول زاینده در جوانان انقلابی. غیرت، مردمدوستی و عدالتخواهی عمیق و ویژگیهای ضدّ اشرافیت در این جوانان با انرژی جوانانه و انقلابی آنها ترکیب شد و توانستند با نوری که از ولایت دریافت میکردند، حرکات مؤثّر خود را آغاز کنند.
به نظر من «شهرستان ادب» شبیه یک سلّول بنیادین است که خودش را در خودش تکثیر میکند و به مرور زمان تبدیل میشود به تودهای از سلّولها، بافت و حتّی انداموارهای کامل و کاربردی. جنس زایندگی این مؤسسه در ذات انقلاب و بچّههای انقلابی ریشه دارد، نه در پول و قواعد سرمایهداری. گردانندگان این مجموعه با ممارست، تلاش و تحمّل رنج و کاستیها به این نقطه از پیشرفت دست یافتهاند؛ همانگونه که درونمایهی انقلاب اسلامی عمیقاً مبتنی است بر بنیانهای قرآن و مردم.
علیرضا سمیعی: در سالهای اخیر مؤسسات فرهنگی زیادی –همراه یا غیرهمراه با جریان انقلاب- با کارکردهای مثبت و منفی تأسیس شدهاند. برخی از این مؤسسات هم اسپانسرهای مالی قدرتمندی دارند. به نظر شما مؤسسهی «شهرستان ادب» چه تفاوتهایی با آنها دارد و کدام جای خالی را میان این مؤسسات پر کردهاست؟
نیلی: «شهرستان ادب» جای خالی خودش را پر کردهاست؛ وجود چنین مجموعهای ضرورتی بوده که باید بیست سال پیش تأسیس میشد و متأسّفانه این اتّفاق نیفتادهاست. شاید آدم مناسب برای قبول چنین مسئولیّتی وجود نداشتهاست. ما در مجموعهی ناشران انقلاب اسلامی هم اعتقاد داریم که سی سال دیر اقدام کردهایم. (سال تأسیس این مجموعه سال 89 بود.)
سمیعی: اگر «شهرستان ادب» وجود نداشت، چه اتّفاقی میافتاد؟
نیلی: ساختار و بافت شعر و داستان معاصرمان دچار نقصان میشد. صراحت لهجهی انقلابی در «شهرستان ادب» قابل قیاس با مجموعههای مشابه نیست.
در سال 88 ما شاهد سه گونه رفتار ادبی کاملاً متناقض در بزرگان ادبیات خود بودیم: گروهی تمامقد در برابر انقلاب و ارزشهای اسلامی آن ایستادند و نمک خورده، نمکدان شکستند. گروه دوم ترجیح دادند سکوت کنند. البته جریان ادبیات و شعر ذاتاً به سکوت و انزوا در برابر مسائل سیاسی تمایل دارد. «شهرستان ادب» با بزرگان ادبیات در گروه سوم همراه شد؛ با تمام صراحت و شجاعت وارد میدان ادبیات شد.
در ابتدا تمرکز این مجموعه روی شعر بود؛ بهاقتضای شاعر بودن مدیر مؤسسه (آقای مؤدّب) و جوانانی که با ایشان همراه شدند از جمله آقایان سیّار، عرفانپور و داوودی. موضعی که برخی از منتقدین در برابر امام خمینی در ابتدای انقلاب داشتند (که چرا مرجع تقلید باید در مسائل سیاسی دخالت کند) برای مؤسسهی «شهرستان ادب» هم تکرار شد؛ که دخالت در عرصههای سیاسی احترام شعر شما را مخدوش میکند. امّا بچّههای این مجموعه دچار این بیماری ترس، شرک، دنیاخواهی و خودخواهی - که به اشتباه، عافیتطلبی خوانده میشد- نشدند.
سمیعی: به نظر شما بهطور کلّی جایگاه ادبیات در معادلات عظیم و پیچیدهی سیاسی و اقتصادی کجاست؟
نیلی: ادبیات بعد از وقوع جنگها (چه نظامی، چه نرم) تعیین میکند که پیروزِ واقعی جنگ چه کسانی بودهاند. مثلاً بعد از جنگ هشت ساله با عراق، ادبیات شامل شعر، داستان و تاریخ شفاهی بود که واقعیّتها را برای نسل آینده ثبت کرد تا تاریخ از تحریف در امان بماند. روایت کربلا روایت پیروزیِ حق بر باطل است، امّا بخش عظیمی از این پیروزی مدیون نوع روایت این واقعهی تاریخی است.
سمیعی: در سیاست باید عدالت وجود داشتهباشد. در واقع حقّ محرومان جامعه است که صاحب اقتصاد و سیاست نظام شوند. آیا چکیدهی صحبت شما این است که ادبیات این توانایی را دارد که در نقطهی داغ نبردهای اقتصادی و سیاسی قرار گیرد و پیروزی را به یک سمت متمایل کند؟
نیلی: روایت هنرمندانهتر، برتر، عمیقتر، ماناتر و مردمیتر عملاً بخشی از پیروزی در آینده است. کربلا میتوانست محلّ وقوع یک جنگ تاریخی شکستخورده و فراموششدهی جبههی اسلام در عراق باشد. همّت و ارادهی روایت ادبی بود که جریان کربلا را با وجود شکست ظاهری به پیروزی باطنی تبدیل کرد.
سمیعی: روایت شما درواقع روایتی است پیشرو بهسمت آینده که بلیت این سفر، ادبیات است. در چنین شرایطی آن دسته از مؤسسات فرهنگی که ادبیات را در فضای رمانتیک و سرگرمی پرورش و گسترش میدهند، قدرت تغییر آینده را دارند؟
نیلی: زمانیکه آینده بخواهد از امروزِ ما مطلّع شود، به اشکال مختلف ادبیات از جمله رمان، شعر و تاریخ شفاهی امروز رجوع میکند؛ کمااینکه ما هم وقتی میخواهیم شرایط مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دوران گذشته را درک کنیم به ادبیات آن دوران رجوع میکنیم. این اتّفاق حتّی از جنگ نظامی هم مهمتر است. کار راویان عاشورا (حضرت زینب (س) و امام سجّاد (ع)) از کار امام حسین (ع) کمتر نیست. در طول تاریخ مجاهدتها و انقلابهای بسیاری متأثّر از روایت کربلا بودهاست. اصحاب اباعبدالله در یک نیمروز توانستند تا قرنها بعد آینده را تحت تأثیر قرار دهند و اگر راویان این واقعه نبودند، این فرهنگ حماسهی عاشورایی شکل نمیگرفت و نسل به نسل ادامه پیدا نمیکرد.
انقلاب اسلامی ما در واقع از ابتدای قرن پانزدهم هجری قمری شکل گرفت. امّا در این دورهی چهل و دو ساله (بهخصوص دورههایی که جنگهایی شکل گرفتند) نقش ادبیات پررنگتر و حیاتیتر شد. بخشی از این نقش مهم را «شهرستان ادب» شجاعانه و حرفهای بهعهده گرفته و موفّق شده در عالیترین سطوح هنری آن را به انجام برساند. شاید دهها سال و حتّی قرنها بعد نتیجهی فعّالیّت این مؤسسه مشخّص شود که چگونه دربرابر بیعدالتی ایستادند. «شهرستان ادب» در خطّ مقدّم این حرکات انقلابی بود و هرچه بیشتر رشد میکرد، عناد گروهی که تصوّر میکردند جوانها را در جبههی خود به بازی گرفتهاند، شدّت میگرفت. این معاندین معتقد بودند جوانان دههی شصت آخرین جوانان انقلابی بودند، در حالیکه مؤسسهی «شهرستان ادب» جوانان دههی هفتاد و هشتاد را به رشد و تعالی در زمینهی تفکّر و ادبیات انقلابی رساند.
سمیعی: چه امیدها و انتظارتی از «شهرستان ادب» دارید و آیندهی این مؤسسه را چگونه میبینید؟
نیلی: بهنظر من نقطهی آغاز، مزیّت و سرمایهی «شهرستان ادب» درونمایهی اعتقادی، صراحت لهجهی انقلابی، مردمی بودن و خلوصش بوده و باید در حفظ آن تلاش کند. البته کار تشکیلاتی نیاز دارد به صبر و قدرت تحمّل رنج دیگران؛ در واقع علاوه بر صبر فردی به صبر جمعی نیز احتیاج دارد تا بتواند جمع خود را صبور نگه دارد و پایداریاش را حفظ کند. اصل سختی در کار گروهی همین ازخودگذشتگیها و اتّحادهاست که خوشبختانه آقای مؤدّب و گروهش این ویژگیها را دارند.
سمیعی: به نظرتان سازمانهای فرهنگی و بدنهی اجتماع (مردم) وظیفهای در قبال مؤسساتی مانند «شهرستان ادب» دارند؟ خود شما بهعنوان رصدگر فرهنگی انتظاری از بدنهی اجتماع دارید؟
نیلی: زمانیکه مجموعهای به نفع مردم کار میکند، مردم هم متوجّه آن میشوند؛ مردم احساس میکنند یک سپر هنری از آنها و عقایدشان دفاع میکند و این احساس، اعتمادبهنفسشان را افزایش میدهد. چرا شعرایی مانند نصرالله مردانی، علی سبزواری، قیصر امینپور، سیّدحسن حسینی، سپیده کاشانی و طاهره صفّارزاده یا مدّاحانی مانند کویتیپور و آهنگران که در دههی شصت و هفتاد فعّال بودند، هنوز در چشم مردم قهرمان هستند؟ چون در آن دوران بحرانی بخشی از حماسهی جنگ بودند و مردم را از انزوا، غربت و غصّه نجات دادند. مردم قدردان این حماسهسازان بودند و هستند. به اعتقاد من یک مجموعهی انقلابی مانند «شهرستان ادب» همیشه خودش را بدهکار مردم میدانسته و میداند. مردم ما در طول تاریخ ثابت کردهاند قدر چنین فداکاریهایی را میدانند؛ در عالیترین شکلش قدردان سپرهای بلای خود مانند شهدا، رزمندگان، آزادگان و جانبازان بودهاند و هستند. رزمندههای ادبی هم در یاد مردم ماندگار هستند؛ هم خودشان، هم آثارشان.
از سازمانهای فرهنگی مسئول دولتی مانند وزارت ارشاد باید مطالبهگری کرد. آنها موظّف بودند مؤسساتی مانند «شهرستان ادب» تأسیس کنند که این کار را نکردند. حالا که «شهرستان ادب» در شرایط سخت و بحرانی خودش، خودش را بالا کشیده نیاز دارد به اندکی نور و توجّه که برکتش را در مزارع فرهنگ وسعت دهد. باید از این سازمانها مطالبه کرد و اگر برای رشد و برکت این زمین کمکی نمیکنند از آنها خواست این مزارع را به آتش نکشند! دستکم نگاهی برابر و جدا از نگرشهای سیاسی به مؤسسات فرهنگی داشتهباشند و از همهی آنها حمایت کنند.
سمیعی: سخن آخر؟
نیلی: خداوند در آیهی آخر سورهی فتح میفرماید: « مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا. »
پیامبر اسلام (ص) ما بر شریعت ما امامت داشت. این آیه جایگاه رهبری پیامبر را تشریح میکند و میگوید: کسانی که افتخار همراهی با پیامبر را دارند نه تنها (أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ) هستند، بلکه همزمان (رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ) میباشند؛ شما آنها را هم در حال سجده و عبادت و امیدواری به فضل خدا میبینید، هم اثر بندگی را در وجنات و رفتارشان. مشخّصات رفتار فردی آنها در تورات ذکر شده و ویژگیهای اجتماعی و تشکیلاتی آنها در انجیل آمدهاست.
در ادامهی آیه خداوند دربارهی این گروه از افراد میفرماید: (كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ): «همانند زراعتي است كه جوانههاي خود را خارج ساخته، سپس به تقويت آن پرداخته تا محكم شده و بر پاي خود ايستادهاست.» (يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ): «و بهقدري نمو و رشد میکنند كه زارعان را به شگفتي واميدارد و کافران را خشمگین!»
یکی از ویژگیهای تشکیلات انقلابی امتیاز معیّت با رسول خداست. امتداد رسول خدا امروز ولی فقیه است: کسانی میتوانند با ولی فقیه همراه شوند که این ویژگیهای فردی و جمعی را داشته باشند. جمهوری اسلامی ذرعی است که امام خمینی کاشته و از آن هزاران سیّدحسن نصرالله و سردار قاسم سلیمانی روییده است. محصول این ذرع طرح ولایت، افکار و اندیشههای سیاسی- اجتماعیِ دهها مؤسسه در حوزههای فرهنگی مانند شهرستان ادب است. به همینجا هم ختم نمیشود. اگر خلوص و درونمایهی اوّلیّه نباشد این اتّفاق نمیافتد. دانه زیاد است ولی تعداد کمی ذرع دارند.