به گزارش روابطعمومی شهرستان ادب: نشست رونمایی از کتاب «غزلیات میرزا عبدالقادر دهلوی» سهشنبه هجدهم آبان در فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی برگزار شد.
در این مراسم رونمایی که با حضور دکتر حداد عادل رئیس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی، دکتر طباطبایی و دکترعلیرضا قزوه مصححان کتاب، دکتر محمدرضا ترکی شاعر و استاد دانشگاه، علیمحمد مودب مدیرعامل موسسه شهرستان ادب و امین اکبری مدیر دفتر نشر شهرستان ادب برگزار شد، مهمانان و مصححان کتاب دربارة غزلیات بیدل و ویژگیهای این کتاب سخنرانی کردند. همچنین در این نشست صحبتهای دکتر کاووس حسنلی و استاد محمدکاظم کاظمی دربارة جدیدترین نسخه از غزلیات بیدل به صورت اینترنتی پخش شد. در پایان مراسم از غزلیات میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی رونمایی شد.
مشروح صحبت مهمانان و سخنرانان این نشست به این شرح است:
شعر بیدل تجسم عرفان اسلامی است
غلامعلی حداد عادل:
بنده سعی خواهم کرد در آغاز این مراسم به چند نکته در باب بیدل اشاره کنم. یکی طرح این سوال است که چرا بیدل در ایرانِ قبل از انقلاب اسلامی رواج نداشت و معروف نبود اما در چهار دهة اخیر شناخته شده و از شعر بیدل استقبال شده است، چاپهای متعدد از کلیات بیدل و شرحهای گوناگون دربارة بیدل به چاپ رسیده و بازار بیدل در ایران گرم شده است. این یک سوالی است که قابلیت طرح دارد و شایسته است که ما به این سوال بیندیشیم. بنده سعی کردهام در یک مقالة نسبتاً مفصل تحت عنوان «آشتی با بیدل» در کتاب «حدیث سرو و نیلوفر» به این سوال پاسخ بدهم. البته ممکن است دیگران نظر دیگری داشته باشند یا عقیدة بنده محتاج تصحیح و تکمیل باشد. قبل از انقلاب وقتی حرف بیدل در محافل ادبی و دانشگاهی مطرح میشد غالباً به وجه صعوبت شعر او و پیچیدگی شعر او نظر داشتند. مثل قلّه بلندی میمانست که فتح او دشوار است، نباید به سوی او رفت و باید به حداقلها از شعر او اکتفا میشد. ولی بیدلِ بعد از انقلاب بیدلی است که در عین اینکه جنبة صعوبت شعر او قابل تأیید است، همه موافقاند که عظمت و اهمیت او در صعوبت شعرش جلوهگر شده است. اجمال نظر بنده این است که شعر فارسی پس از انقلاب به غالب و صورت شعر سنتی وفادار ماند. آن تمایل و گرایشی که در دهههای قبل از انقلاب به سمت شعر نو در ایران پدید آمده بود و دوگانه نو و کهن را موضوع شعر کرده بود بعد از پیروزی انقلاب رنگ باخت و شاعران بعد از انقلاب غالباً و عموماً سعی کردند در وزنهای عروضی و سنتی شعر بگویند. چرا که میخواستند برای عامه مردم و توده مردم شعر بگویند. برخلاف شعر نو که بیشتر شعر محافل روشنفکری بود تا شعری که بر زبان عامه مردم جاری بشود و آن را حفظ بکنند. شعر نو شعر تودههای مردم نبود ولی انقلاب به خاطر خصلت مردمی خود احتیاج به موسیقی شعر داشت و این خصوصیتی بود که در شعر کلاسیک موجود بود. بنابراین شاعران پس از انقلاب در عین این که تقید و وفاداری به قالب و وزن را حفظ کردند و موسیقی شعر را مهم دانستند، از زبان شعر قاجاری و صفوی به یک معنا فاصله گرفتند؛ یعنی شعر پس از انقلاب تکرار و تقلید مضامین کهنهشده و بیروح شعر گذشته نبود. شاعران پس از انقلاب در پی زبان جدیدی بودند. یکی از منابع الهام برای شاعران پس از انقلاب شعر بیدل بود و یکی از کسانی که حلقة واسطی شد بین نوع شاعری بیدل و تعدادی از شاعران دهه شصت ما، شادروان سهراب سپهری بود که در واقع زبان مختص به خودش و زمانة خودش را از بیدل الهام گرفت که طرح نویی بود و این باعث شد که شعر پس از انقلاب تکرار شعر قبل از انقلاب نباشد. این خلاصه درک و فهمی است که من از علت جلوهگر شدن شعر بیدل در پس از انقلاب دارم. غیر از این نکته نکات دیگری هم هست که به صورت فهرستوار به آنها اشاره میکنم. اولاً اینکه بیگمان فهم بیدل دشوار است. من یک وقت در جمع استادان دانشگاه پنجاب لاهور در پاکستان گفتم همه از فهمیدن شعر شاعران لذت میبرند، ما از نفهمیدن شعر بیدل لذت میبریم! و یک طنزی در بُن و بنیاد این حرف نهفته بود. بنده معتقدم بیدل لااقل در ایران(جاهای دیگر را نمیتوانم داوری کنم) هیچوقت شاعر کوچه و بازار نخواهد شد. اما شعر بیدل شعر فاخری است که مخصوص اهل ادب و اهل تأمل خواهد بود. کسانی که ژرفنگری و ژرفاندیشی در شعر داشته باشند، عاشق بیدل خواهند شد و در اقیانوس شعر بیدل مبهوت و غرق خواهند ماند. نکتة دیگر این است که برای فهم شعر بیدل ممارست لازم است و باید از شارحان کمک گرفت. کلیدهای فهم شعر بیدل را باید کشف کرد. باید از کلیدواژههایی که بیدل به کار میبرد رازگشایی کرد. عناصر پر تکرار و نمادهای شعری بیدل را باید شناخت. کلماتی نظیر آیینه، حباب، سامان، ناز و اینجور کلمات که معنای خاصی در شعر بیدل دارند را باید شناخت. به طور کلی عرض میکنم که روح شعر بیدل همان عرفان اسلامی است و هرکس به آن اندازه که با عرفان اسلامی آشناتر باشد، در فهم شعر بیدل هم موفقتر خواهد بود. بنده بیدل را مفسر عالم درون انسان میدانم. عالم درون انسان در برابر محیط بیرون عالم پر رمز و راز و پیچیده و عمیقی است و اصولاً کار شاعر بیان عالم درون است و بیدل هم گوهرشناس و معدنشناس عالم درون انسانی است. کمتر شاعری توانسته مفاهیم و واقعیتهای درونی و روابط ظریف و پنهان ذهن آدمی را اینطور واژهنشان و واژهنشین کند. هنر بزرگ او قدرت تخیل اوست. من با ریاضیات و فیزیکی ناآشنا نیستم. نظریات بزرگ فیزیک مهم است. فیزیک مثل نسبیت خاص و عام و نظریه نیوتون و دیگران را دانشجویی کردهام. با اینهمه من ذهن بیدل را از لحاظ قدرت تخیل از ذهن دانشمندانی که در محیط بیرون به فکر کشف قوانین طبیعت بودهاند ضعیفتر نمیدانم. منتها بیدل به جای اینکه این ذهن را متوجه کشف قوانین محیط بیرون کند، دریچة ذهن را به سمت عالم درون باز کرده و آن ظرفیتهای پوشیده و پنهان عالم درون را با ذهن خودش کشف کرده و مهمتر از کشف بیان کرده است. نکتة دیگر این است که من در شعر بیدل یکی قدرت زبان فارسی را میتوانم ببینم و تصدیق کنم که این زبان چه زبان نیرومندی است که تا کجاها گسترش پیدا میکند و چه کسانی را شاعر فارسیگو میکند، با اینکه شاید زبان مادریشان هم فارسی نبوده است. همچنین اینکه هندوستان چه سرزمینی بوده که چنین درخت پر برگ و باری در آن اقلیم میتوانسته رشد کند. مسلماً فضایی که بیدل در آن صدهزار بیت به زبان فارسی سروده فضایی بوده که با چنین شاعری تناسب داشته و این شعر شنونده داشته و این شعر مورد پذیرش واقع میشده است و باید به اینها دقت کرد. کار شایستهای که مصححان این کتاب کردهاند، میتواند در ادامه کار پیشینیان دربارة بیدل منشأ تحقیقات ثمربخش بسیاری باشد. از جمله پژوهشگران ما در فرهنگستان هم میتوانند به هنر واژهسازی و ترکیبسازی بیدل دقت کنند و سلیقه بیدل را در یافتن و ساختن واژههایی که میتواند مفاهیم جدید را بیان بکند نشان بدهند. و اینکه بیدل چگونه این مفاهیم ظریف را با کلمات متمایز از یکدیگر بیان میکند.
این کتاب بهترین چاپ غزلیات بیدل است
کاووس حسنلی «بیدل و انشای حیرت»:
به نام خدای مهربان و سلام بر شما گرامیان. «جولانگه اسرار معاني است عبارت / چندانکه پری ناز کند شیشه ببرد». بسیار خوشحالم که بالأخره نشستی برای رونمایی از این کتاب ارزشمند یعنی تصحیح جدید غزلیات بیدل که بسیاری مثل من سالهاست چشمانتظارش بودند، برگزار شده است. پیش از هر چیز از مصححان محترم که با تلاشی ستودنی و کوششی چندینساله به یکی از ضرورتهای مسلم ادبی ما پرداختند و همچنین از ناشر محترم که این کتاب را به گونهای شایسته و مناسب چاپ کردند سپاسگذارم و خداقوت میگویم. در این زمان محدود که در اختیار دارم فرصت کافی برای واکاوی همهجورة این کتاب نیست، ولی سعی میکنم یک اشارة کوتاه داشته باشم. با صحبتی که با آقای اکبری داشتیم قرار شد برای اینکه صحبتهای من با صحبت دیگر مهمانان همپوشانی نداشته باشد، من فقط دربارة ارزشهای این کتاب در مقایسه با چاپ کابل صحبت کنم و صحبتهایم را در همین محدوده جمع میکنم. البته من مقالهای دربارة این کتاب ارزشمند نوشتهام که منتشر شده و اگر دوستان بخواهند میتوانند به این مقاله مراجعه کنند. همة ما میدانیم که کلیات بیدل که به همت «خالمحمد خسته» و گروهی از ادیبان افغانستان تصحیح شده بود، و بعد به همت و مقدمة شاعر نامدار افغانستان شادروان «خلیلالله خلیلی» به چاپ رسید، معروفترین نسخة کلیات بیدل است. یعنی همان کتابی که از سوی وزارت معارف افغانستان در سالهای بین ۴۱ تا ۴۴ منتشر شد و بعدها به عنوان «غزلیات چاپ و تصحیح خلیلی» مشهور شد و به نحوی اساس کار بسیاریها قرار گرفت که میخواستند کلیات را چاپ کنند یا دربارة بیدل تحقیق کنند. متأسفانه در کلیات چاپ کابل و غزلیات بیدل که در معرض توجه ماست اشکالات و پریشانیهای قابل توجه راه یافته است. گزارشی هم که از ضبط نسخه بدلها در آن نیست. به همین دلیل نمیشود به ضبطهای چاپ کابل اعتماد کامل داشت. چاپهای دیگر هم به این دلیل که بر پایة همین چاپ کابل بوده خیلی قابل اعتماد نیست. البته که تلاش همة کسانی که دربارة بیدل کار کردهاند، ارزشمند است و باید در خاطر ما باشد؛ اما حرف ما بر سر این است که تا حالا تصحیح علمی و انتقادی از غزلیات بیدل انجام نگرفته و سالهاست که بیدلپژوهشان در انتظار چنین اثری بودند تا یک نسخة قابل اعتماد داشته باشند که امروز خوشبختانه این کتاب در دسترس است. این تصحیح بر پایة چهار نسخة خطی که سه تا از آنها در زمان حیات خود بیدل نوشته شده بوده سامان پیدا کرده و با چاپ کابل هم مقابله شده و تمام اختلافضبطها در پاورقی آمده است. البته مصححان نسخة علیگر را به عنوان نسخه اصلی انتخاب کردهاند ولی اگر جایی احساس میکردهاند که ضبطهای دیگر به دلیلی بهتر است در متن وارد کردهاند. برای اینکه ما به یک داوری سنجیده دربارة این اثر برسیم باید نسخههای خطی را هم نگاه کنیم و با این اثر مقابله کنیم و هم دقت مصححان را بسنجیم؛ ولی چنین مجال و فرصتی برای چنین مقابلهای نیست. آنچه امروز دربارة این کتاب میگوییم بر پایة همین چاپ کتاب و پاورقیهایی است که میبینیم. در یک نگاه کلان و کلی ما سه تفاوت عمده و آشکار بین این کتاب با آثار قبل از خودش میبینیم. اینها تفاوتهایی است که امتیاز هم به حساب میآید. اولین آن اینکه صد غزل در این کتاب اضافه و افزون بر غزلهایی که در چاپهای دیگر بوده وجود دارد. خب این خودش رویداد خجستهای است. دوم اینکه همانطور که اشاره کردم نسخهبدلها در پاورقی آمده است. یعنی وقتی که ما متن را میخوانیم میدانیم این متن بر پایة کدام نسخه است و اختلافی اگر بوده در کدام نسخه و چگونه است و اینها خودش تفاوت بسیار عمده و وجه ممیزه مهمی است که نسبت به کتابهای دیگر وجود دارد. سومین تفاوت این است که اختلافات فراوانی هم در ضبط واژگان و هم در ترتیب ابیات و هم در تعلیق غزلها وجود دارد. یعنی اختلافات فقط مختص واژهها نیست. گاهی کل غزلها مشکل دارد. چون گاهی در چاپ کابل تألیف غزلها مسأله دارد. من در مقدمة کتاب «بیدل و انشای تحیر» نمونههایی آوردهام. مثلاً اینکه یک غزل در چهار غزل پراکنده شده است! یعنی ابیاتی از این غزل در غزلهای دیگر وجود دارد. یا مثلاً مثلاً غزلی در صفحة ۱۸۷ چاپ کابل هست که میگوید «به دست تیغ کسی خون من حنا بستهست/ به حیرتم که عجب تهمت بهجا بسته است». این غزل هم در غزلهای قافیه «است» آمده و هم در غزلهای قافیه «ت». همین غزل با اندکی اختلاف در قافیة «هـ» هم آمده است! یعنی «به دست تیغ تو تا خون حنا بسته» به یک غزل مجزا تبدیل شده است. یا در صفحة ۳۹۳ با مطلع «اتفاق است آنکه هر دشوار را آسان نمود/ ورنه از تدبیر ناخن یک گره نتوان گشود». همین غزل در صفحة ۴۳۰ با یک مطلع دیگر آمده است و غزل تکرار شده است. ذکر نمونهها بس است! میخواهم بگویم غزلها بههمریختگی دارد و فقط اختلاف واژه نیست. اما بخش بعدی صحبت من که بخش پایانی است به نمونههایی از ضبط واژههای متفاوت این تصحیح با چاپ کابل اشاره میکنم که مشکل را حل میکند. یعنی ما در چاپ کابل واژههایی را میبینیم که مشکل ضبط شدهاند و باعث شدهاند ما نفهمیم و یا به سختی بفهمیم. این باعث میشود ما فکر کنیم شعر بیدل مشکل داشته است. ببینید؛ پیش که درم جیب که گردون ستمگر/ عقلم به در دل زد و بشکست کلیدم». شما هر چقدر فکر میکنید یعنی چه عقلم به در دل زد و بشکست کلیدم؟ معنی درستی از آن در نمیآید. آیا مشکل از بیدل است؟ نه! مشکل از ضبط نسخة کابل است. در تصحیح جدید وقتی نگاه میکنیم مشکل حل شده است: «قفلم به در دل زد و بشکست کلیدم». بیت کاملاً معنای راحتی دارد و مشکل حل میشود. یا «به خامشی نرسیدی که کم زنی ز نخست/ ز دیده هرچه حدیث نکوست میپرسی». وقتی که من این بیت را گزارش میکردم در آن کتاب هرچه فکر میکردم که یعنی چه؟ نمیفهمیدم. در مصرع دوم با خواندن «حدیث نکو» متوجه شدم که اشتباه در تایپ بوده و این باید «حدیث مگو» بوده باشد، ولی باز هم مصرع اول را متوجه نمیشدم. وقتی به این نسخه مراجعه کردم دیدم مسأله حل شد: «به خامشی نرسیدی که کم زنی زنخت». وقتی به این نسخه نگاه میکنی میبینی نسخة اصیل چیز دیگری است. هم معنا را سامان میدهد و هم آشنا با ذهن و زبان بیدل است. «همه امشبت مهیا تو در انتظار فردا/ نکنی که نقش ....». نگهی درست است. یعنی نگاه کن که همه مهیای تو هستند و تو در انتظار فردا. آخرین مورد هم این بیت است که «کرم چون خام شد تبعیض خوب و بد نمیداند/ محبت بر سر ما حد زد از اکسیر تاریکی». داشتم فکر میکردم «کرم چون خام شد» یعنی چه؟ کرم چگونه خام میشود؟ و بعد تبعیض خوب و بد نمیکند؟ متوجه نمیشدم. وقتی این نسخه را مشکل حل شد؛ «کرم چون عام شد تبعیض خوب و بد نمیداند». خلاصه این نوع نمونهها را بسیار میتوان گفت. من در آن مقاله چهل مورد از نمونههایی که چاپ کابل اشکال دارد را مثال زدهام ولی الآن ما متنی را داریم که متن اصیل است و همچنین ضبطهای دیگر را هم در خود دارد و اگر احساس کردیم ضبط نسخه بدل بهتر است خودمان جایگزین میکنیم. چنان که بعضی اوقات نسخه بدلها میتواند بهتر از متن هم باشد. به جامعه ادبی تبریک میگویم، چرا که از امروز این کتاب به عنوان یک اتفاق ادبی خوشبختانه در دسترس ماست و ما میتوانیم از این پس به چاپ قابل اعتمادتری تکیه کنیم. البته همیشه این پرونده باز است و دیگران هم میتوانند کارهای بیشتری دربارة بیدل انجام بدهند ولی تا امروز این بهترین چاپ غزلیات بیدل است. البته من پیشنهادهایی برای اصلاح این کتاب دارم که در آن مقاله بعضی نکاتم را گفتهام.
رویکرد شاعران انقلاب به بیدل نشانه تعمیق نگاه هنری آنهاست
دکتر محمدرضا ترکی:
من خیلی خوشحال هستم که این کتاب را به این صورت آراسته و زیبا میبینیم. البته محققانی مثل استاد کاووس حسنلی بیشتر قدر این کتاب را میدانند. کسانی که مدتها برای فهم یک بیت رنج بردهاند، امثال آقای محمدکاظم کاظمی و دیگرانی که کار تخصصی در عرصة بیدل انجام میدهند بیشتر میتوانند ارزش این کتاب را درک کنند. از سخنان استاد محترم آقای حداد عادل و جناب استاد کاووس حسنلی خیلی بهره بردیم. نکتة مهم این است که این جلسه امروز در فرهنگستان ادب؛ یعنی یک نهاد رسمی و رسمیترین متولی زبان و ادب فارسی برگزار میشود و ریاست محترم این فرهنگستان در باب بیدل سخن میگوید. این اتفاق بسیار مهمی است. اگر ما به گذشته نگاه بکنیم میبنییم که در سالهای قبل از انقلاب بیدل یک شاعر غریبه محسوب میشد و در دانشگاههای ما جایگاهی نداشت و هنوز هم جایگاه درخوری ندارد. در دورة لیسانس دانشجویان ما ۱۳۶ واحد را میگذرانند که بخشی از آن مربوط به حوزة متون فارسی است. از این ۱۳۶ واحد تنها دو واحد به کل سبک هندی اختصاص دارد و طبعاً ممکن است اشاره اندکی در این دو واحد هم به بیدل صورت بگیرد. متاسفأنهتر این است که آن دو واحد هم غالباً برای این اساس در نظر گرفته شده که به دانشجو بفهمانند که سبک هندی، چه برسد به بیدل که نوع غلیظتر سبک هندی است، فاقد ارزش ادبی است و نماد ابتذال و انحطاط در شعر و زبان فارسی است! تلقی رسمی دانشکدههای ادبیات ما قبل از انقلاب قطعا همین بود و بعد از انقلاب این نگاه تا حدود زیادی تلطیف شده ولی همچنان در بر همان پاشنه میچرخد. به هرحال در دو واحد سبک هندی که اگر فقط کمیتاش را لحاظ بکنیم و نه کیفی، مجموعة ابیات و اشعاری که شاعران این سبک نوشتهاند و از خودشان به یادگار گذاشتهاند برابر است با هزار سال شعر فارسی. یعنی اگر ما ترازویی داشته باشیم که هزار سال شعر فارسی را از لحاظ کمیت در یک کفهاش بگذاریم و مجموعه آثار شاعران دوران هندی را در کفه دیگر بگذاریم، اینها با هم برابری میکنند. سبک هندی به لحاظ کیفی هم درخشان است و اگر دقیق دیده و ارزیابی شود، متوجه میشویم که از لحاظ محتوا و هنری بسیار درخشان است و از مواریث مهم ماست. این که فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی متولی این جلسه شده و اینجا ما مهمان آنها هستیم، خودش نشان میدهد که نگاه واقعیتری به بیدل و در مجموع به دورة هندی دارد اتفاق میافتد. وقتی خود آقای حداد عادل دربارة بیدل مقاله مینویسند، هم از جنبه علمی و هم نمادین مهم است و نشان میدهد که رویکردها دارد تغییر پیدا میکند. در روزگاری سبک عراقی هم در دانشگاهها جایگاه کاملاً پذیرفتهای نداشت. خیلی جاها استادان ما و یا استادان استادان ما حتی به سعدی و حافظ هم نقد وارد میکردند که اینجا ضعف تألیف دارد و اینجا باید اینطور باشد و غیره. حتی در مواقعی دانشجویان خودشان را تشویق میکردند که در نقد سعدی کتاب بنویسند. یک نمونهاش کتاب «سعدی و متنبی» است برای اینکه ثابت بکنند که اگر سعدی چیزی دارد از متنبی است، نه از خودش. حالا ببینید وقتی که حکایت حافظ و سعدی اینطور باشد، در فضای خراسانیزده آن روزگار دیگر تکلیف بیدل از پیش مشخص است! وقتی که تاریخ ادبیات نویسان معاصر به دوره هندی رسیدند و اصلاً درباره خود بیدل سخن گفتند، میبینیم که نقدهایی که اینها وارد کردند ناشی از این است که با بیدل مأنوس نیستند و با این سبک و شیوه سخن گفتن آشنایی ندارند. نقدهای آنها به واسطه ندانستن معنا و مفهوم و مأنوس نبودن است. چون مأنوس بودن در جمالشناسی خیلی مهم است و ما وقتی با یک سبک نقاشی مأنوس نیستیم یا گوشمان با یک شیوه موسیقی اصلاً آشنا نیست نمیتوانیم از ان لذت ببریم. به هر حال این اتفاق اتفاق مهمی است که فاضل محترمی به اسم آقای طباطبایی ده سال مینشیند و با جد و جهد بلیغی این کار را به سامان میرساند تا غزلیات بیدل به صورت علمی منتشر شود. طبعاً چاپ این کتاب بخشی از ماجراست. یعنی معلوم است که این ابر دنبالهای دارد و بارشهای بعدی هم خواهد داشت. تحقیقاتی که ایشان داشتهاند حتما حاصلهایی خواهد داشت که یکی از آنها فرهنگ بیدل است که آقای طباطبایی بشارت چاپ آن را دادهاند. خود من روزشماری خواهم کرد که این اثر هم منتشر شود. این قبیل کارها خیلی به رفع خیلی از سوءتفاهمها و مشکلاتی که در مسیر فهم بیدل وجود دارد کمک میکند. به نظر من رویکرد شاعران پس از انقلاب به بیدل نشانه تعمیق نگاه هنری آنهاست و نشان دهنده گریز آنها از ابتذال است. نشان میدهد که اینها نمیخواهد فضاهای رایج و تکراری را در شعر خودشان بازآفرینی و بازسازی کنند. این اتفاق میمون و مبارکی است؛ منتها باید از خیلیها نظیر بزرگانی مثل مرحوم سیدحسین حسینی و مرحوم قیصر امینپور و قبل از آنها کسانی مثل استاد علی معلم، مرحوم استاد اوستا، مرحوم معارف و دکتر شفیعی که دربارة بیدل تلاش کردهاند تشکر کرد. فکر میکنم اولین چاپ افست بیدل را هم آقای میرشکاک با اسم مستعار «منصور» منتشر کردند که خود این هم جالب است. دلیلی ندارد کسی که کتابی را چاپ میکند با اسم مستعار آن را منتشر کند، مگر اینکه نوعی ترس از نزدیکی به بیدل در جامعة ادبی وجود داشته باشد. درست مثل اینکه متنی سیاسی را میخواهد منتشر کند. همین نشان میدهد که نگاه به بیدل چقدر سخت بوده است. خود آقای قزوه که خدمات بزرگی در هندوستان انجام دادند و نشان دادند اگر انسانی به دور از شهرهگری خدمت بکند، چقدر آثار مثبت و در خور ستایشی به بار خواهد آورد که یکی از برکات حضور ایشان در هندوستان همین کتاب است. امیدوارم مطالعات جدی که این دو استاد بزرگ در آثار بیدل داشتهاند هم در کارهای بعدیشان مثل فرهنگ بیدل نمود پیدا کند. از ناشر محترم هم خواهش میکنم که فقط به بازار ایران بسنده نکند و این کتاب را در شبهقاره، تاجیسکتان و افغانستان هم توزیع کند، چون میراث مشترک فارسی زبانان در کل قلمروری ایرانی است.
این کتاب قدم بسیار بلندی در جهت شناخت بیدل است
محمدکاظم کاظمی:
موضوعی که من در این صحبت کوتاه میخواهم به آن بپردازم موضوع قرائت شعر بیدل است؛ یعنی تعیین قرائت شعر او با کمک نقطهگذاری و اعرابگذاری و اهمیت این موضوع و اتفاقی که در این کتاب رقم خورده است. حقیقت امر این است که ما برای درستخوانی هر متنی به خصوص متون کهن نیازمند این هستیم که یک قرائت درستی از آن داشته باشیم و چه بسا که بر اثر قرائتهای ناصواب معنی و متن اصلی دریافت نشود. این موضوع در شعر بیدل دشواری بیشتری دارد و اهمیت بیشتری دارد، به خاطر اینکه در شعر بیدل قرائتهای گوناگون غالبا محتمل هستند و قرائتهای گوناگون ممکن است در شعر او اتفاق بیفتد که در شعر شاعران دیگر شاید به این پیمانه نباشد. یکی به این دلیل که شعر بیدل دشواریهای خاص خودش را دارد و طبیعتا به همین خاطر آدم بعضی وقتها معنی را درست درک نمیکند. یعنی قرائت گاهی موقوف بر معنی میشود و معنی موقوف بر قرائت و یک دوری اینجا ایجاد میشود که کار را دشوار میکند. موضوع دیگر ترکیبسازیهای خاص بیدل است که در شعر بیدل بسیار هم زیاد است. مثلاً «عبرتایجاد» یا «حسرتکمین» که بعضی وقتها ممکن است به صورت ترکیب در شعر خوانده شود یا بدون ترکیب. مثلا میتوانی این مصرع را دو مدل بخوانی که «میپرستِ ایجادم، نشئه ازل دارم» یا «میپرستایجادم، نشئة ازل دارم». اینها خودش میتواند قرائتهای گوناگونی را ایجاد کند. به نظر بنده بسیار اهمیت دارد که ما این کار را بکنیم و به بهانه اینکه ما میخواهیم قدرت تأویل متعدد برای شعر قائل بشویم و بگوییم میشود به انواع مختلفی این شعر را تأویل کرد و ما باید دست مخاطب را باز بگذاریم تا هرطور میخواهد آن را بخواند، عمل نکنیم. به این بهانهها نمیشود از این موضوع شانه خالی کرد. به خاطر اینکه در شعر بیدل تا جایی که بنده دیدم این قرائتهای متعدد اینگونه نیست که بلامرجح باشد، یعنی یکی بر دیگری ترجیح نداشته باشد. در غالب موارد شاید در نود یا نود و پنج درصد موارد یکی از دو قرائت بر اساس معنی شعر بر دیگری ترجیح دارد. همچنانی که درباره ضبط کلمات این قاعده مرجح صدق پیدا میکند. به نظر من یک قسمت از تصحیح میتواند این باشد و این کار را مصححین ارجمند این کتاب انجام دادهاند که کار مهم و خطیری است. قبل از این مرحوم حسن حسینی با دکلمه تمام غزلیات بیدل به نوعی این کار را کرده است. چون در دکلمه این نشانهگذاریها به نوعی اتفاق میافتد و ایشان در آن آلبوم صوتی این کار را کرده و این خودش راه را باز میکند تا بتوان غزلیات بیدل را به شکل بهتر دریافت و منتشر کرد. در مواردی که اختلاف نظر داریم هم میتوانیم بحث بکنیم. چون این ممکن است ما سالها بیتی را به شکل خاصی میخواندیم و وقتی قرائت دیگری را میشنویم میبینیم که این درست است. یا نه، ممکن است ما این قرائت را مرجح ندانیم و بر قرائت خودمان باشیم. در این صورت هم میتوانیم جای بحث را باز کنیم و این موضوع را با دیگران مطرح کنیم و اینگونه یکی از دو طرف یک گام رو به جلو برداریم. همچنان که عرض کردم این کار بسیار خطیری است که آدم مطمئن باشد همه غزلیات بیدل را درست میخواند. بنده در زمانی که گزیدة غزلیات خودم را آماده میکردم تمام آن متن صوتی غزلیات بیدل به کوشش مرحوم حسن حسینی را گوش کردهام. یک علتی که گوش کردم همین بود که ببنیم قرائت درست بیتها چیست. در بسیاری مواقع با مواردی برخورد کردم که قرائت ایشان اصلح و ارجح بود نسبت به چیزی که بنده احساس و تصور میکردم. البته در مواردی هم این ترجیح قطعی نبود. این موارد اندک بود، اما مواردی هم بود که بنده احساس میکردم قرائت خودم ترجیح دارد. در اینگونه موارد هم میتوان آن را مطرح کرد. من در مقالهای که دربارة این مجموعة صوتی نوشتهام مفصل به این موضوع پرداختم و شواهدی هم از این ترجیحات بیان کردهام و این بسیار به بنده کمک کرد. نه تنها به بنده، به تمام کسانی که گزیده غزلیات بنده را خواندند. طبیعتاً متن کامل غزلیات که این نقطهگذاریها و اعرابگذاریها را در خودش دارد که بسیار راهگشا خواهد بود و به ما کمک میکند و از قرائتهای ناصواب بازمیدارد. چرا دشوار است؟ وقتی که آدم به مواردی برخورد میکند که ترجیحش برایش سخت است، آن موقع درک میکند که این موضوع چقدر مهم و سخت است و طبیعتاً خطر خودش را هم دارد. مصححین این دیوان این خطر را پذیرفتهاند و این کار را انجام دادهاند که به نظر بده یکی از نقاط مثبت و اهمیتهای اصلی این کتاب همین است. این را هم عرض بکنم که بنده این توفیق و بخت را داشتم که بنا بر درخواست خود مصححین و ناشر محترم یکبار همه این غزلیات را خواندم و تقریباً میتوانم بگویم که همة این موارد یا اکثر قابل توجهی از این موارد را به نظر خودم صواب یافتم و بسیار جالب و دقیق بود. تصور نمیکردم تا این مقدار همسویی و همنوایی وجود داشته باشد. البته مواردی هم اختلاف داشتم و با دوستان مطرح کردم و دوستان با بزرگواری تمام در بعضی جاها در کتاب درج کردند و علامت زدند. اینکه میگویم این کار در این کتاب اهمیت دارد، مبتنی بر این است که من همه این متن را خواندهام. ضمن اینکه متن صوتی حسن حسینی را هم قبلاً شنیدهام. بر این اساس میتوانم بگویم در این دیوان بسیار دقیق و خوب به این مسأله پرداخته شده است. نمیتوانم بگویم همه این قرائتها الزاما درست است، ممکن است در بعضی مواقع کسانی اثبات بکنند که قرائت دیگری درست است، ولی آنچه که میتوان گفت این است که این کتاب قدم بسیار بلندی در جهت شناخت بیدل است.
فرهنگستان زبان میتواند سبک شعر انقلاب را به رسمیت بشناسد
دکترقزوه:
تشکر میکنم از عزیزانی که این برنامه را تدارک دیدند؛ از آقای حداد عادل، مجموعه فرهنگستان، آقای دکتر ترکی، آقای حسنلی و استاد کاظمی و تشکر از شهرستان ادب که این کتاب را به خوبی در دسترس قرار داد. از جناب دکتر طباطبایی که زحماتشان بسیار بیشتر از بنده بود هم ممنون هستم. بزرگان شعر انقلاب همه با بیدل آشنا بودند و جزو علاقهمندان به بیدل بودند؛ مرحوم سیدحسن حسینی، علی معلم، آهی، مشفق و دیگران. استاد معلم جایی میگوید «در سخن غالب نشد چون ما معلم، تا کسی/ ریزهخوار خوان عبدالقادر بیدل نشد». وقتی استاد معلم که بزرگ شاعران انقلاب است اینگونه خودش را ریزهخوار بیدل میداند خیلی زیباست. وقتی کتاب سیدحسن حسینی درباره بیدل و سهراب را خواندیم، خیلی برای ما تازگی داشت. آقای «احسن ظفر» بهترین بیدلشناس هندوستان است. من با ایشان که صحبت میکردم گفت به نظر من بهترین بیدلشناس مرحوم سیدحسن حسینی است که روی شعر بیدل و سهراب کار کرده بود. این حرفها امانتی است که آدم باید به دیگران انتقال دهد. سهم استاد مشفق هم در این ماجرا زیاد است، هم در این که سهراب سپهری را وارد شعر کرد و از او خواست که شعر بگوید و سهراب اولش میگفت من نمیتوانم! این مشفق بود که او را تشویق به شعر کرد و این باور را به او داد. همچنین جناب مشفق بود که دیوان بیدل را در دسترس سهراب قرار داده بود. من در سالهایی که صفحه «بشنو از نی» را داشتم با استاد مشفق گفتوگویی داشتم و بعدها هم این نکته درباره سهراب را از زبان مرحوم سیدحسن حسینی شنیدم. دوست دارم در فرهنگستان که متولی ایجاد یک سبک ادبی در زبان فارسی است این بحث را مطرح کنم که ما نیاز به سبک ششم انقلاب اسلامی داریم. یعنی جایی مثل فرهنگستان باید باشد که این چک را بکشد. بعد از چهل و خوردهای سال از گذشت انقلاب، شعر فارسی در شعر انقلاب اسلامی آنقدر به رشد رسیده که ما میتوانیم سبک ششم شعر فارسی را به نام شعر انقلاب ثبت کنیم. من بارها در مصاحبهها گفتهام و آن را اینجا هم تکرار میکنم. گاهی وقتها ایجاد یک حساب خیلی خوب است. بقیه آن پول را میریزند به این حساب ولی باید حسابی باز بشود که دیگران بتوانند کمک کنند. واقعاً جا دارد که بعد از اینهمه سال شعر انقلاب اسلامی را به رسمیت بشناسیم. خوبیاش این است که شعر انقلاب هیچ سبکی را کنار نزده و از همة سبکها و بزرگان چیزی را فرا گرفته و از همة تجربهها استفاده کرده که گل سرسبدش هم ادبیات مقاومت است. چیزی که شاید ما خیلی به آن توجه نکرده باشیم. الآن سالهاست که اتفاق خاص در بعد ادبی جهان نیفتاده و اگر ببینیم بزرگترین اتفاقی که دارد میافتد در همین شعر انقلاب و در بخش شعر مقاومت و ادبیات آیینی است. شعر انقلاب این استحقاق را دارد و من خواستم روی این تأکید کنم. دربارة این کار هم باید بگویم که بخش نسخهپژوهی و تهیة نسخهها با من بوده است. آقای دکتر خواجهپیری را همة شما میشناسید. ایشان تمام کتابهای «علیگر» را در مرکز میکروفیلم نور تهیه کرده بودند. من سیدی نسخة علیگر را از ایشان گرفته بودم و نسخه علیگر که مهر «آنندرام مخلص» در ابتدای آن است، این نسخه تقریباً در اواسط حیات بیدل نوشته شده است. یعنی هنوز بیدل عمر داشته که باز هم نسخههای دیگری از شعر او به وجود بیاید. دو نسخه را من خودم رفتم و واقعاً با سختی توانستم تهیه کنم. یکی نسخة «پتنا» بود که بعد از دعوتشدن برای سخنرانی به آنجا رفتم و چند روز ماندم. میخواستند برای ما بلیط بفرستند که من قبول نکردم و حتی حقالزحمة سخنرانی را هم رد کردم. بعد از چند جلسه رفتم گفتم نسخهای اینجا هست که بعد از فوت بیدل «محمدوارث صدیقی» که کاتب مخصوص بیدل بوده آن را نوشته است. دقیقاً بعد از بیدل دو مجموعه را به او سفارش میدهند و او هم نسخه پتنا را مینویسد. من آنجا به آنها گفتم هیچی از شما نمیخواهم جز این که بگذارید در این کتابخانه این نسخه را برایم تبدیل به سیدی کنند. خب آن نسخهها را ورق زدم و در آنجا یک چیز دیگر هم پیدا کردم که همین نسخه «کلماتالشعرای سرخوش» که من داشتم تصحیح میکردم، بعد رفتم و گفتم کلماتالشعرا را دارید؟ چون در هند بهترین نسخهها را کتابخانه خدابخش دارد. رفتند نسخهای را آوردند که مال خود مؤلف بوده و بهترین نسخه هم همان شد که شد نسخة اساس ما. در کنار آن رباعیات بیدل را سراغ گرفتم که سه دفتر از رباعیات بیدل را پیدا کردیم که به دستخط خودش نوشته بود. رباعیات هم میدانید که نسخه «ویلیام فروت» نسخه خیلی خوبی است. من همه نسخهها را برای عزیزان فرستادم ولی تا آن نسخه نیاید در بحث رباعی نمیشود کار کرد. به هرحال بعد از مدتی آن را آماده کردند و عکس گرفتند و به ما دادند. ولی شیوهشان برای اینکه ما نتوانیم چاپ بکنیم این است که یک صفحه را روی هم میاندازند که سیاه بشود و کسی نتواند چاپ کند. نسخه دیگری که مال دکتر «محمد محسن» بود که از شهر رامپور پیش ما میآمد. او گفت نسخهای به نام نسخه غزلیات بیدل در رامپور هست که خوب است آن را ببینید. اولین سفری که رفتیم حتی اینها این نسخه را نشان ندادند ولی به هرحال احترام کردند و گل هم گردن ما انداختند. سفر دوم که ما رفتیم بازهم موفق نشدیم این نسخه را بگیریم. آخرین بار شنیدم رئیس کتابخانه مریض شده بود و بیماری قلب داشت که ما هم گل برایش فرستادیم. آن موقع به اندازه پول امروز یعنی ۴۰ میلیون تومان برای کسی فرستادم و گفتم این زحمت شما! اگر خودم عکس میگرفتم به یکی دو میلیون هم نمیرسید ولی باید چنین پولی میفرستادم تا این کار را انجام بدهد. آقای دکتر خواجهپیری گفت روی چیزی داری کار میکنی که خیلیها دنبالش بودهاند. مثلاً پسر کنسولی افغانستان بارها رفته بود و این نسخه را به او نداده بودند. خلاصه این نسخه را گرفتیم و اینجا به نام نسخه رامپور چاپ شد که صد و خردهای غزل تازه دارد. همه این نسخهها را خدمت آقای دکتر طباطبایی دادیم و ایشان هم واقعاً زحمت زیادی کشیدند و با دانش و تلاش خاص خودشان کار را به سرانجام خوبی رساندند. زحمت آقای محمدکاظم کاظمی هم نباید نادیده گرفته شود. زحمت ایشان در حدی بود که من دوست داشتم نام ایشان بیشتر از این که هست در کتاب برجسته شود اما خودشان نوع تواضعی داشتند و دوست نداشتند این اتفاق بیفتد. البته زحمت دکتر طباطبایی هم بسیار جدی بود و نمیشود از کنارش گذشت. الآن ۱۱۰ تا نسخه هست که میشود چهار عنصر و اشارات و اینها را هم چاپ کرد و جالب است که بدانید تفاوت نسخه نثرهای بیدل حتی بیشتر از غزلیات است. ما رفتیم بخشی را با «شریف حسین» کار کنیم، بیست سی صفحه جلو رفتیم و دیدیم چقدر تفاوت است! تفاوتها خیلی زیاد است و باید اینها هم کار بشود. بعد که دیدیم نه من این وقت را دارم و نه ایشان، کنار گذاشتیم. میخواهم بگویم در این عرصهها خیلی کار میشود کرد. بخشی از تهیة نسخهها برای من سیاحت داشته و به همین خاطر شاید سختیاش زیاد به چشم نیامده باشد ولی به هرحال کار هرکسی نبوده است. اگر این دو نسخه نبود مطمئن باشید که بیدلپژوهی ناقص میبود و این دو تا نسخه را فقط من میتوانستم به دست بیاورم که از خرج کردن نمیترسم. خوشحالم که این کار با زحمات آقای دکتر طباطبایی و استاد کاظمی و کارهای شهرستان ادب پیوند خورد تا ما امروز شاهد انتشار بیدل باشیم. امیدوارم این اتفاقات ادامه داشته باشد و جامعه ما بیشتر از پیش با بیدل آشنا شود.
ذوق، آفت نسخهپژوهی است
دکتر طباطبایی:
برای من مایه سعادت و خوشبختی است که این کتاب در فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی رونمایی میشود. از استاد حداد عادل سپاسگذارم. همچنین از جناب آقای مودب که در این سالها حقیقتاً کمکحال من بودهاند. بارها به دانشگاه شهید بهشتی آمدند و مواردی که بود را مطرح کردند و بالأخره کتاب در شرایط آبرومندی به جامعة ادبی عرضه شد. آقای اکبری هم بسیار زحمت کشیدند و استاد ترکی که من ۱۶ سال است افتخار شاگردی مستقیم ایشان را دارم. اولین کسی که مرا وارد حوزة تصحیح کردند ایشان بودند و من خیلی خوشحالم که هم در رونمایی دیوان کمال و هم امروز بر سر من منت گذاشتند و تشریف آوردند. امیدوارم سایهشان برسر من مستدام باشد. استاد خوبم جناب آقای سجادی استاد دانشگاه شهید بهشتی که دستم را گرفت و آبروی علمی خودش را قمار کرد و کمک کرد من وارد عرصه بیدلشناسی شوم. آقای قزوه! این را میگویم تا در تاریخ بماند؛ قزوه بزرگ و پیشکسوت من بوده و خواهد بود. قزوه وقتی به من اعتماد کرد که هیچکس مرا به رسمیت نمیشناخت. من یک دانشجوی دکتری بودم و آقای قزوه حتی مرا نمیشناخت و من نسخهها را از طریق دوستان شهرستان ادب تحویل میگرفتم. این را هم بگویم که نسخه کمربند تصحیح است. یعنی اگر نسخه ما مغلوط باشد، آن کمربند محکم بسته نشده است. بنابراین اگر اتفاقی افتاده و کاری رقم خورده طبیعتاً مبنا و زیربنای آن اعتماد و همراهی استاد قزوه است. هیچگونه ادعایی هم من ندارم. اگر اتفاقی افتاده توفیق الهی و عنایت دوستان بوده و اگر کاستیهایی هست که من میگویم هست، به خاطر ضعف دانش من بوده است. الآن که کتاب فرهنگ بیدل منتشر میشود و ابیات تطبیق داده میشود، به نظر من بخشی از مشکلاتی که دوستان در ذهنشان دارند با توضیحات کتاب فرهنگ بیدل برطرف خواهد شد و بخشی از مشکلاتی که در کار هست هم اصلاح خواهد شد. پیش از اینکه این کتاب چاپ شود من قائل بودم که سیدرصد مشکلات بدفهمی شعر بیدل به تصحیح برمیگردد و الآن همین نظریه را دارم. قائل هستم که سیدرصد مشکلات بیدل با این کتاب برطرف خواهد شد و معتقدم که اگر فرهنگ غزلیات بیدل که ما بیت به بیت غزلیات را بررسی کردهایم و واژگان و ترکیبات و تعبیرات را استخراج کردهایم و با پیشینه شعر فارسی سنجیدهایم و شواهد مثال به آن دادهایم، بسیاری از مشکلات را در فهم شعر بیدل حل میکند. قائل به این هستم که با انتشار فرهنگ بیدل بیست درصد بدفهمی بیدل هم رفع میشود. آن پنجاه درصد هم برمیگردد به سطح علمی و دانشی هر فرد که میتواند با بیدل ارتباط برقرار کند. یک نکتهای در لابهلای تصحیح بیدل اتفاق افتاد و آن این بود که ما در اواسط کار فهمیدیم که تصحیح بیدل کار آسانی نیست و اگر تصحیح کمال اصفهانی اتفاق افتاد مشقی بود برای تصحیح بیدل. یعنی ما آن آزمون و خطا را آنجا انجام دادیم تا وارد این عرصه بشویم. از اصلیترین علتهایی که این تصحیح به طول انجامید این بود که ما روی علامتگذاری و نیمفاصله و دیگر نکات دقت زیادی داشتیم و میخواستیم نسخهای به دست مخاطب بدهیم که با خیال راحت آن را بخواند. یاد کنم از استاد افغانستانی خودمان استاد اسدالله حبیب که من قائل بر این هستم که ایشان بیدلشناسترین فردی است که روی کره هستی زنده است. ایشان مقدمه فاضلانهای هم بر کتاب ما نگاشتند که از ایشان ممنونم. محمدکاظم کاظمی که من گاهی به دوستان دانشجو میگویم اگر خواستید یک انسان شریف را ببینید به محمدکاظم کاظمی نگاه کنید که یک نمونه اعلا از انسانیت است. کسی که بار از روی دوش ما برداشت. چینش غزلیات کتاب هم بر اساس فهرستی است که ایشان داده است. در عین حال نظرات خودش را به ما منتقل کرده و در فرایند چاپ این اثر همراه ما بوده است. بنابراین ما قدردان زحمات آقای کاظمی هم هستیم. آقای حسنلی عزیز که یک سال اخیر به ما پیوست اما حقیقتاً از ما و کار دفاع میکند و ما از ایشان هم سپاسگذاریم.
شاید بعضی از دوستان ببینند که غزلهایی در چاپ کابل هست اما در اینجا نیست. اتفاقی که افتاده این است؛ بیدل آخرین بار کلیاتش را بر اساس نظر خودش نوشته و تذکرهها گفتهاند خود او کلیاتش را «نویسانده است». چینش غزلیات بر اساس همان چینش بیدل است. خود او برخی از غزلها را در داخل غزلیاتش نیاورده و در بخش دیگری با نام «غزلهای نامطبوع» آورده که اگر قرار بر این بود که کلیات بیدل تصحیح بشود به آن مجموعه اضافه میشود وگرنه آن غزلها را در چاپ بعدی همین غزلیات خواهیم آورد که مشکل بعضی دوستان هم برطرف شود. نکتة بعدی این است که مبنای ما نسخه است. یعنی ما با کارهای ذوقی اصلاً کاری نداریم و به نظرم آفت نسخهپژوهی ذوق است. اگر من بخواهم خلاقیت خودم را دخیل کنم کار بیدل را خراب کردهام. مثلاً بیدل آورده «به گشت سرو و ثمن درآ»، اما دوستان میگویند «سیر» بهتر است. من چه کار کنم اگر نسخه بیدل این را قبول نمیکند؟ یک نکته دیگر این است که یک پنجم غزلهایی که در این کتاب آمده به دستخط خود بیدل است. بنابراین هیچ تردیدی در این نیست. اگر مشکلی دارد به ضعف دانشی و بدخوانی من برمیگردد. وقتی بیدل اذعان میکند که خود شاعر دارد این غزلها را اضافه میکند و من میتوانم ادعا کنم که بیدل چپدست است، چون دارد از سمت چپ مینویسد، تا این حد با او انس گرفتهایم و ازکارمان تقریبا دفاع میکنیم. بنابراین مبنای ما نسخه است. بعضی میگویند فلان شعرها سکته وزنی دارد! طبیعتاً دارد. وقتی خودش میگوید سکته نردبان سخن است، خب توی شعر خودش هم آن را به کار میگیرد دیگر. یک زمانی است که بیدل اصلاً به سکته اعتقاد ندارد. من قائل بر این هستم که بر اساس نسخههایی که ما داریم شما میتوانید دو دورة متمایز شاعرانگی بیدل را تشخیص بدهید. یک دوره که اگر بیدل در آن دوران میماند سایه کمرنگی از صائب بود و هیچ اتفاقی هم برایش نمیافتاد. بیدل در دورة دوم شاعرانگیاش است که اوج میگیرد و حتی شعرهای قبلیاش را هم اصلاح کرده و بیتهای ضعیف را حذف کرده است و یا کلماتی را جایگزین کرده است. این عرصه الآن مهیاست برای تمام پژوهشگرانی که میخواهند راجع به بیدل کار بکنند. تلاش ما در این ده سال بر این بوده که بیدل را وارد دنیای ذهنی خودمان نکنیم. خیلی از مشکلاتی که در تصحیحها و شرحها دیده میشود به این خاطر است که ما میخواهیم بر اساس دانش خودمان شاعر را بسنجیم. ما زحمت کشیدیم که دنیا را از منظر بیدل ببینیم. سیدحسن حسینی میگوید ترکیبهای بیدل خاصیت کارت پستالهای سه بعدی را دارند. یعنی اگر شما زاویهتان را عوض کنید ممکن است که ترکیب و تعبیر بیدل هم عوض شود. بنابراین تلاش داشتیم که واژگان و ترکیبها را بر مبنای بیدل و ذهنیت بیدل ببینیم. کلام آخرم این است که ما بنیادهایی داریم که باید میآمدند و از ما حمایت میکردند اما وقتی من مراجعه میکردم دوستان به خاطر گمنامیای که ما داریم و عزلتی که معلمان ادبیات دارند، بیشتر نیت سوءاستفاده داشتند و اینکه خودشان را علم کنند. متأسفم که این را میگویم ولی باید بگویم که این دوستان به معلمی که در یک خانة ۴۰ متری نشسته و ده سال از زندگیاش را وقف چنین کاری کرده نگاه ابزاری داشتند. من افتخار میکنم که این کار به فرجام رسید و امیدوارم که خدا به من عمر بدهد تا فرهنگ بیدل را هم منتشر کنم. فکر میکنم اگر فرهنگ بیدل منتشر شود دیگر آرزویی در این دنیا ندارم. واقعاً به آرزوی خودم رسیدهام. چون ما دیوان شاعری را کار کردیم که کار سختی بود. بعضی از استادان من میگفتند همین انرژی را روی صائب بگذار. وقتی میپرسیدی چرا؟ میگفتند چون بیدل هندی است و صائب ایرانی. من میگفتم ما در حوزه زبان فارسی هند و افغانستان و تاجیکستان و ایران و غیره نداریم.