موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
با همکاری مؤسسۀ شهرستان ادب و جبهۀ مطالعات فرهنگی

آیین رونمایی از کتاب «خون‌شریکی» | با حضور علی‌محمد مؤدب، علی داودی و مسئولان و فعاّلان فرهنگی

19 اسفند 1400 12:31 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
آیین رونمایی از کتاب «خون‌شریکی» | با حضور علی‌محمد مؤدب، علی داودی و مسئولان و فعاّلان فرهنگی

شهرستان ادب، به نقل از خبرگزاری دانشجو: با همکاری مؤسّسۀ شهرستان ادب و جبهۀ مطالعات فرهنگی (راه) آیین رونمایی از کتاب «خون‌شریکی» در محلّ مؤسّسه برگزار شد. بخش‌هایی از این نشست را در ادامه می‌خوانیم.

 

آیین رونمایی کتاب «خون‌شریکی» با حضور علی‌محمّد مؤدّب، نویسنده و شاعر؛ علی داودی، شاعر؛ زهرا زاهدی، شاعر افغانستانی؛ مجید بذرافکن، معاون فرهنگی سپاه؛ پژمان عرب، محقّق و تدوینگر کتاب؛ خانوادۀ مرحوم محمّدسرور رجایی و جواد آذری کارمزدی، در مؤسسۀ فرهنگی‌هنری شهرستان ادب برگزار شد.

علی‌محمّد مؤدّب در ابتدای این برنامه گفت: «سخن گفتن دربارۀ محمّدسرور رجایی برای ما که کتاب‌ها و شعرهایش را دنبال می‌کردیم، از جهتی افتخار است، به خاطر اینکه توفیق دوستی با این مجاهد خستگی‌ناپذیر داشتیم و از جهتی هم فقدانش تلخ است. مرحوم رجایی واقعاً دردانه بود. من در این دو دهه توفیق دوستی با بسیاری از خوبان ادبیات مهاجرت را داشتم. در این میان، مرحوم رجایی از حیث دغدغه‌ها و نگاهش به دو مقولۀ افغانستان و انقلاب اسلامی ایران و هم از حیث جنبه‌های شخصیتی‌اش می‌توانست پلی برای پیوند بین فرهنگیان ما و فرهنگیان افغانستان باشد.»

وی افزود: «بدون اغراق می‌توان گفت که متأسّفانه مرحوم رجایی، خلیفه و جانشین ندارد و امیدواریم به لطف خدا از عزیزانی که الآن فعّال هستند، کسانی بتوانند در فعّالیت‌های فرهنگی جایگزین او باشند. او تکیه‌گاه و پناه بچّه‌های فرهنگی افعانستان بود و موجب راه افتادن بسیاری از کارها بود، خستگی‌ناپذیر بود، «نه» را نمی‌توانست بپذیرد و به هر طریق راهی پیدا می‌کرد. واقعاً مصداق واقعی تعبیر سنگرسازان بی‌سنگر بود. محمّدسرور رجایی لودر و بولدوزر نداشت، مدیر جایی نبود ولی مثل یک مدیر فرهنگی، بااراده و بسیار جدّی‌تر از مدیران فرهنگی‌ای که ما می‌شناسیم، پیگیر پیش‌برد مأموریت‌های فرهنگی بود که احساس می‌کرد برای آرمان وحدت فرهنگی ایران و افغانستان ضروری است. این در حالی است که گرفتار مشکلات مهاجرت و آوارگی هم بود. بسیاری از فعّالیت‌های ادبیات مهاجرت، وامدار مجاهدت‌های رجایی بود که به شکل‌های مختلف، خودش را هزینه می‌کرد تا کاری راه بیفتد.

مدیر مؤسّسۀ فرهنگی هنری شهرستان ادب گفت: این کتاب «خون شریکی» برای من خیلی پرخاطره است. روزنامۀ شهرآرا ستونی داشت که من هم مدّت زیادی در آن می‌نوشتم و از جایی قرار شد یک روز درمیان آقای رجایی هم بنویسد. هر کدام از یادداشت‌های کتاب را که می‌خوانم وجود عزیز برادرم محمّدسرور رجایی به چشمم می‌آید و دغدغه‌ها و نگرانی‌های همیشگی‌اش که واقعاً لحظه‌ای آسودگی نداشت. مرحوم رجایی آدمی بود که از لحظه‌لحظه‌اش استفاده می‌کرد و دریغ می‌خورم که قدر چنین گوهری را در زمان حیاتش آن‌طور که باید ندانستیم.

مؤدّب افزود: «مشکل معاصرت و هم‌عصر بودن با آدم‌ها باعث می‌شود که خیلی متوجّه ارزش کسانی مانند مرحوم رجایی نباشیم ولی وقتی او را از دست می‌دهیم، متوجّه می‌شویم که این آدم چه تأثیراتی در حوزۀ تعاملات فرهنگی ادبیات هنر مهاجرت با جریان‌های ادبیات هنر ایران و به طور خاص، ادبیات هنر انقلاب اسلامی داشت. او با تمام وجودش محو این هدف شده بود که نشان دهد که ما یک وجود، یک ملّت و یک پدیده هستیم. اگر حاشیه‌هایی تفاوت ایجاد کرده، ولی گوهر وجودی مشترک ما همان چیزی است که پیش از این شهدا، بزرگان و نویسندگان بزرگی برایش تلاش کردند و امروز نعمت انقلاب اسلامی به عنوان یک میراث، تنها مال ما ایرانی‌ها نیست. مرحوم رجایی نسبت عزیزان افغانستانی را با این پدیده نشان می‌داد. کلمۀ «خون» در عبارت «خون شریکی» به خوبی نشان می‌دهد که ما در جایی با هم یکی و یگانه هستیم که جدایی‌اش امکان‌پذیر نیست. آدم به هر نوعی که پیوندی با دیگری داشته باشد، ممکن است بگسلد امّا وقتی که در خون شریک هستیم و برای یک هدف خون داده‌ایم، این عالی‌ترین نوع ارتباط بین ملّت‌هاست و محمّدسرور رجایی عمر خودش را وقف این کار کرد.

وی با اشاره به کتاب «خون شریکی» افزود: «شاید اگر این یادداشت‌ها که مرحوم رجایی در میان دویدن‌هایش، این‌ها را نوشته، نبود بسیاری از دغدغه‌های او ثبت نمی‌شد. از این جهت، این کتاب، شمایل دقیقی از محمّدسرور رجایی و همۀ نگرانی‌هایش نشان می‌دهد. آدمی بود که همزمان هم نگران جنبه‌های اجتماعی پدیدۀ مهاجرت بود، هم نگران بیان هنری این بود، نگران اینکه مؤلّفان، شاعران، نویسندگانی تربیت بشوند. دغدغه‌ها و نگرانی‌هایش در حدّ حرف نمی‌ماند و تبدیل به عمل و کار می‌شد. خیلی از کارهای مهم دربارۀ شهدای افغانستانی دفاع مقدّس و شهدای ایرانی جهاد افغانستان و طرح مسئله‌ها در حوزۀ مربوط به مطالعات مقاومت، مدیون محمّدسرور رجایی و نگرانی‌های اوست که پنجره‌های تازه‌ای باز کرد. در این کتاب «خون شریکی» به صورت خیلی خلاصه و فشرده، شمایلی از محمّدسرور رجایی و دشواری‌های زندگی یک اندیشمند و شاعر مجاهد مهاجر را می‌بینیم.

مؤدّب با اظهار امیدواری برای رفع مشکلات مهاجران افغانستانی در ایران افزود: «یک اصطلاحی که من از آقای رجایی شنیدم این بود که می‌گفت ما «جهان عرب» داریم ولی جهان فارسی نداریم. می‌گفت این سرمایۀ زبان فارسی باید حفظ شود. نیاز است یک امتیاز یا عنوانی به مانند «شهروندی افتخاری» داشته باشیم که بتوانیم به هنرمندان و مؤلّفان زبان فارسی اهدا کنیم، جدا از اینکه مثلاً یک مؤلّف افغانستانی کجا زندگی می‌کند. این موضوع، زمینۀ تعاملات گسترده‌ای برای ما ایجاد می‌کند، مخصوصاً به خاطر اینکه تنها سه کشور هستیم که زبان فارسی داریم. قدری باید چهره‌های اصلی ادبیات این سه کشور را دریابیم. البتّه در چند سال اخیر، امیدهای بسیاری زنده شده و امیدواریم که آن چیزهایی که ما ۱۰-۱۵ سال پیش داد می‌زدیم کم‌کم اجرایی بشود. همین توجّهی که در دفتر مطالعات جبهۀ فرهنگی انقلاب اسلامی شد به سرمایه‌ای مانند محمّدسرور رجایی شد و کتاب‌های ایشان چاپ شد، خودش یک امیدی ایجاد می‌کند.

در ادامۀ این مراسم، علی داودی، از شاعران فعّال کشور و مسئولان مؤسّسۀ شهرستان ادب در سخنانی گفت: «محمّدسرور رجایی از یک نظر می‌شود گفت در بد روزگاری آمد و از یک نظر، در روزگار خوبی. روزگاری که هر کسی حرفی می‌زد، شنیده می‌شد. مرحوم رجایی از آن‌هایی بود که شنیده شد و دیده شد و بعداً دیدیم چه‌قدر فعّالیت‌هایش مؤثرّ بوده است.

وی با اشاره به صحبت‌های علی‌محمّد مؤدّب افزود: «در واقع، رجایی جانشینی ندارد، چون گماردۀ کسی نبود. این تعبیر جملۀ معروفی می‌شود که «رجایی به تنهایی یک مؤسّسه و نهاد بود». چه‌طور می‌شود یک نفر تبدیل به یک مؤسّسه بشود؟ قطع به یقین، فرهنگ، یک‌شبه شکل نمی‌گیرد و حاصل ذرّه‌ذرّه زیستن و تجربه است. اگر بخواهم تشبیه کنم، نزدیک‌ترین تشبیه مثل صدور فتوای فقهی مجتهدین است که خودشان باید به آن برسند، بعد بر اساس تجربۀ خودشان بیایند حرفی را بزنند که آیا این عملیاتی می‌شود یا نه. محمّدسرور رجایی خیلی تجربه داشت. وقتی در همین صحبت عادّی‌اش می‌بینی از روزگارهای گذشته، هم از تاریخ، هم از جغرافیا، خیلی حرف داشت. با خیلی‌ها نشست و برخاست کرده بود و انسان پرخاطره‌ای بود. انسان به میزانی که خاطره دارد، وجود دارد. سرور رجایی، جزئیاتی را در زندگی، در رفتارها دیده بود که برای منِ نوعی که دغدغۀ این ماجرا را ندارم، اساساً وجود ندارد. فرهنگ در واقع، جستجوی انسان، دیدن و کم نیاوردن و مهم‌تر از این، باور کردن است. سرور رجایی هویت را باور داشت.

داودی گفت: «اگر به عنوان کسی که سرور رجایی را نمی‌شناسد، همین کتاب را ورق بزنیم، در آن چه می‌بینیم؟ خون، مجاهد، مردم، نوشته، زبان فارسی، کابل، انقلاب، افتخار، شهر، جشنواره. برآیند این‌ها یعنی انسانی که در یک اجتماعی قرار گرفته و همه را دارد می‌بینید و در واقع، بخش‌های فعّال اجتماع را می‌بیند، نه نوعاً مثل همین نگاهی که به اصطلاح در خیلی از بخش‌های جامعه حاکم است که بر رکود و بر نبود و بر رخوت‌ها و بر تنگدلی‌ها متمرکز می‌شویم و هیچ کاری از پیش نمی‌بریم و متأسّفانه، آن بخشی که به بدنۀ فعّال فرهنگی، تولیدی و راهگشا مثل ادبیات که باید حرف از روشنایی، از انرژی و حرکت بزند، همان هم باز متمرکز بر همین رکود شده و از همین ارتزاق می‌کند. ببینید در همین کتاب ورق می‌زنید، شهر، وطن و مرز، همه این کلمات هویت‌سازند که در گفتمان آقای رجایی حضور تعیین کننده دارند. همین عناصر اجتماعی، همین پدیده‌هایی مثل روزنامه، سایت، فضای مجازی، نشست‌های مختلف، همۀ این‌ها را شاهد هستید، در واقع به عنوان یک دیده‌بان این وسط دارد همۀ اتۀفاق‌هایی که نشانی از هویت دارد را رصد می‌کند.

وی افزود: «درست است که غربت اساساً هم‌نشین انسان مهاجر است و این ربطی به حضور در ایران یا غیر ایران ندارد امّا آن چیزی که در رجایی می‌بینید، در کنار این غربت، این انسان جهان را خیلی بزرگ‌تر از این می‌بیند. در واقع، این کتاب دیپلماسی انسانی از یک دیده‌بان را بیان می‌کند. بزرگی آدم به میزان شاخ و برگی است که خودش ایجاد می‌کند و ارتباط می‌گیرد. صرفاً یک تنه نمی‌تواند بزرگ باشد و به نسبت اینکه چه‌قدر رشد کند و با محیط ارتباط بگیرد، می‌توان دربارۀ عظمت او قضاوت کرد. رجایی این ارتباط را داشت. چون متن می‌ماند و ماندگاری دارد، بیشتر به آن توجّه می‌شود ولی بُعدی از آقای رجایی که کمتر به آن توجّه می‌شود، بعد عملیاتی و اجرایی آقای رجایی است. آقای رجایی به دانستن و فهمیدن و تئوری دادن بسنده نکرد، وارد عمل شد، نشریه برای کودکان درآورد و پیگیر برگزاری جشنواره، نشست، مسابقه و مجلّه برای داستان و ادبیات داستانی بود. لذا شما می‌بینید میزان کارهای اجرایی مرحوم رجایی کمتر از کارهای مطبوعاتی و نوشتاری‌اش نبود.

داودی در پایان افزود: «محمدسرور رجایی دلش با مُلک انسانی زبان فارسی بود و بابت این‌ها کم چوب نخورد. هر وقت من به مرحوم رجایی فکر می‌کنم، آن شعر آغازینۀ کتاب‌های ادبیات فارسی به خاطرم می‌آید که «بوی جوی مولیان آید همی». اگر بخواهم یک مصداق برای این مصراع بگویم، محمّدسرور رجایی را می‌گویم.»

 

مشروح این خبر را از اینجا بخوانید.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • آیین رونمایی از کتاب «خون‌شریکی» | با حضور علی‌محمد مؤدب، علی داودی و مسئولان و فعاّلان فرهنگی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.