شهرستان ادب: اوّل فروردین مصادف با روز جهانی شعر است. در تاریخ ادبیات فارسی، کمتر شعری یافت میشود که برای ذات شاعر و شاعران سروده شده باشد. غزل زیر از حسین منزوی، از معدود اشعاری است که خطاب به خود شاعر سروده شده و در خلال آن، منزوی با شاعران مختلفی به گفتگو نشسته است. این شعر شاهکار را با هم از تظر میگذرانیم.
شاعر! تو را زین خیل بیدردان کسی نشناخت
تو مشکلی و هرگزت آسان کسی نشناخت
کنج خرابت را بسی تسخر زدند امّا
گنج تو را، ای خانۀ ویران! کسی نشناخت
جسم تو را تشریح کردند از برای هم
امّا تو را، ای روح سرگردان! کسی نشناخت
آری تو را، ای گریۀ پوشیده در خنده!
وآرامش آبستن توفان! کسی نشناخت
زین عشقورزان نسیم و گلشنت، نشگفت
کای گردباد بی سر و سامان! کسی نشناخت
وز دوستداران بزرگ کفر و دینت نیز
ای خود تو هم یزدان و هم شیطان! کسی نشناخت
□
گفتند: این دون است و آن والا، تو را امّا
ای لحظۀ دیدار جسم و جان! کسی نشناخت1
با حکم مرگت روی سینه، سالهای سال
آنجا تو را در گوشۀ یمگان کسی نشناخت2
فریاد نایات را و بانگ شکوههایت را
ای طالع و نام تو ناهمخوان! کسی نشناخت3
بیشک تو را در روز قتل عام نیشابور
با آن دریده سینۀ عرفان کسی نشناخت4
با جوهر شعر تو، چون نام تو برّنده
ذات تو را ای جوهر برّان! کسی نشناخت5
روزی که میخواندی: «مخور می، محتسب تیز است»
لحن نوایت را در آن سامان کسی نشناخت6
وقتی که میکندند از تن پوستت را نیز
گویا تو را زآن پوستینپوشان کسی نشناخت7
چون میشدی مخنوق از آن مستان، تو را، ای تو
خاتون شعر و بانوی ایمان! کسی نشناخت8
آن دم که گفتی، بازگرد ای عید از زندان
خشم و خروشت را در آن زندان کسی نشناخت9
چون راز دل با غار میگفتی تو را هم نیز
ای شهریار شهر سنگستان! کسی نشناخت10
حتّی تو را در پیش روی جوخۀ اعدام
جز صبحگاه خونی میدان کسی نشناخت11
□
هر کس رسید، از عشق ورزیدن به انسان گفت
امّا تو را، ای عاشق انسان! کسی نشناخت
توضیحات:
1- مکن در جسم و جان منزل که این دون است و آن والا/ قدم زین هر دو بیرون نه، نه اینجا باش، نه آنجا (سنایی)
2- ناصرخسرو قبادیانی
3- مسعود سعد سلمان
4- عطّار نیشابوری
5- سیف فرغانی
6- اگرچه باده فرحبخش و باد گلبیز است/ با بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است (حافظ)
7- عمادالدّین حروفی از پیروان نهضت حروفیه که به دستور یکی از اعقاب تیمور، ظاهراً پوست از تنش زندهزنده کندند.
8- طاهره قرّهالعین
9- سوگواران را مجال بازدید و دید نیست/ بازگرد ای عید از زندان که ما را عید نیست (فرّخی یزدی)
10- مهدی اخوان ثالث
11- خسرو گلسرخی