شعلههایی از سوز دل...
به کدامین گناه؟ | واکنش شاعران به حادثۀ تروریستی شاهچراغ
06 آبان 1401
13:00 |
0 نظر
|
امتیاز:
با 0 رای
شهرستان ادب: حادثۀ تروریستی حرم شاهچراغ(ع) در شیراز، عاشقان اهلبیت و ایران را باری دیگر سوگوار کرد. آنچه در ادامه میخوانید گوشهای از واکنش فراگیر شاعران دلسوختۀ مکتب انقلاب اسلامی است که سعی بر آن داشتهاند، با سرودههایی از سرِ درد، با مردم داغدیدۀ خود همصدا باشند.
#ناصر فیض
1
آشفته نمیشود چرا خواب جهان؟
از دور نیفتاده چرا چرخ زمان؟
آیینۀ خون شد حرم شاهچراغ
این است حقوق بشر مدّعیان
2
نیّات پلیدشان برآورده نشد
بر بار ضلالشان کسی گرده نشد
از آنچه که پیش آمده در شاهچراغ
وجدان جهان چگونه آزرده نشد؟
■■■
#محمّد مرادی
لالههای شکفته در شیراز
عطر و رنگ بهار داده به باغ
رو به محراب نور وا شده، سرخ
گل گلدستههای شاه چراغ
بانگ خون و حماسه میآید
از گلوی حماسهخوانی ما
باز آواز کوچ پیچیده
در هیاهوی آسمانی ما
باد از باغ اشک زائرها
دستمالی سپید آورده
از مسیر کبوتران حرم
کاروانی شهید آورده
□
زن: شهیدی است بین چادر نور
مرد: آیینهای خدادادی
زندگی چیست؟ کودکی در خون
گاه امّا به نام آزادی
لالههای حریم شور و شعور
شعر خون خواندهاند با حافظ
آی زائر! زیارت تو قبول
به سفر میروی؟ خداحافظ
پر بکش رو به اوج، هموطنم
فارغ از دشمنان فرسوده
ما همه همدلیم و همقسمیم
آی زائر؟ خیالت آسوده
■■■
#امین شفیعی
آقوی آقام! بَبِۀ بَبَم! کاکوی کاکام! یا شاچراغ
چیشَم به راه خشک شده تا بازم بیام یا شاچراغ
سلام به سمت آسونه، به میرمحمّدت کنم
از کوچههوی سر دُزَک نیگا به گنبدت کنم
نَنَم بهم میگفت اگه برات کربلا بخوی
شبای جمعه شاهچراغ باید چهل وخمه* بیوی
میگن به چند تا کفترت یه هدیۀ سوا دادی
به جای زیارت بهشون خودِ خودِ کربلا دادی
آقو میگن به کفترات تازگیا سنگ میزنن
بال و پراشون رو یه مشت شغال و کرکس میکنن
به ما نگی بی مَرفَتا! نگی لاتای گودندیده
شیرازی که میدونی خودت، جون واسه مهمونش میده
کاشکی میمردیم که نشه صورت زائرات کبود
بیهوا از پشت میزنن، ای بزدلای بیوجود
اَی نه بچۀ قدمگاه و گِلکوه و پشت دلگشا
نَمیذاره نگاه چپ بیفته سمت زائرا
قرار دعوای ما لاتا اینجو که نه، یه جای دیگهن
قرارمون تو خیبر و یه «یا علی» نعره زدن
* وخمه: شب زیارتی مخصوص در گویش شیرازی
■■■
#محمود حبیبی کسبی
ای شهید بیگناه
ای شهید مشهد چراغ
ای شهید آستان شاه نور
ناگهان به یک گلوله و به چند قطره خون
پر کشیدهای به بارگاه نور
خون تو
لالهایست رسته از میان سنگهای صحن
این سرشت توست، سرنوشت توست
این بهشت توست
خون تو
گرچه سرخ بود
از نگاه خصم کوردل ولی
آنقَدَر نداشت رنگ
تا برای تو
خیل بیوطن تظاهرات بیمحل به پا کنند
در محلّۀ فرنگ
رنگ خون دلبخواهِ لشکر سراب
رنگ دیگریست
رنگ سرخ مایلِ به تجزیه
رنگ سرخ مایلِ به ننگ
ای شهیدهای بیگناه
از سکوت این جماعت وطنبهمزد
نه به نامتان شعارهای آتشین درست میشود
نه از این همه خبرگزاری دروغ
لحظهلحظه صد خبر به مقصد ترور
پست میشود
خونتان اگر خبر نشد
بر تن تناور وطن تبر نشد
بیثمر نشد
جسم غرق خونتان
روح ما، شکوه ماست
ردّ خونتان
شاهراه ما، پناه ماست
■■■
#قاسم صرّافان
صدای ذکر تو شب را فرشتهباران کرد
حضور تو لب شیراز را غزلخوان کرد
«کرم نما و فرود آ که خانه خانۀ توست»
بیا که چشم تو این شهر را چراغان کرد
چه اشکها که ضریحت به گونهها جاری
چه دردها که خداوند با تو درمان کرد
چه لحظهها که نگاه تو جان حافظ را
به جرعهای غزل از جام غیب مهمان کرد
چراغ قلب تو تفسیر صبح صادق بود
عجیب نیست که شب را چنین هراسان کرد
چه کرده نور تو با شب؟ که دست خونریزش
رواق و صحن تو را هم گلولهباران کرد
شهید راه رضایی، شهید صحن توایم
تو را، خدای تو شاهِ چراغ ایران کرد
به قلب تو، غم دوریست از برادر و آه
فراق خواهرت، این داغ را دوچندان کرد
سفر اگرچه چنین ناتمام ماند ولی
صدای پای تو شیراز را خراسان کرد
■■■
#بهجت فروغی مقدّم
بیخبر، بیپناه، کشته شدند
به کدامین گناه کشته شدند؟
همه پروانههای شاهچراغ
دور آن شعله، آه! کشته شدند
حرم امن است، امن، امّا آه
زائران را نگاه! کشته شدند
عاشقان نماز شام حرم
غرق در نور ماه کشته شدند
لحظۀ گفتن تشهّد بود
وسط «لا اله...» کشته شدند
زیر چادرنمازهای سفید
گیسوان سیاه کشته شدند
کودکان و عروسکان آنجا
به کدامین گناه کشته شدند؟
■■■
#فائزه زرافشان
گودال قتلگاه همین جاست، اینجا که جمع خون و جنون است
اینجا که شروهخوان عزیزان، اینجا که دشت شیون و خون است
تَقتَق صدای تیر میآید، جای اذان نفیر میآید
دشمن رسیده تا لب مقتل، آه این صدای پای قشون است
باید چه کرد این همه غم را؟ خون را ، شهید را و حرم را
شاهِ چراغ! حال دلم را از من سراغ گیر که چون است
درد آمده که مرد بگرید، بر جسمهای سرد بگرید
مرهم به غیر اشک ندارد، زخمی که از شماره فزون است
جز آه در بساط ندارم، آهی که کاخ ظلم بسوزد
با این شرار خانهبرانداز، دشمن به حدّ مرگ زبون است
■■■
#علی سلیمیان
هر چه از غم میشود جام بلا سرشارتر
مستی این جام، جان را میکند هشیارتر
لالهزار دیگری میروید از خون شهید
باغ با هر آبیاری میشود پربارتر
پیر ما فرمود -امّا دشمنان کور و کرند-
ملّت ما با شهادت میشود بیدارتر
شاهدان قدسی جنّات اعناب و نخیل
چشمشان هرگز نخواهد شد به روی دار، تر
دم به دم کشتند ما را عاقبت امّا چه شد؟
دشمن ما خوارتر شد، خوارتر شد، خوارتر
با شهادت زندهتر شد انقلاب ما ولی
روح آنها بیشتر از پیش شد مردارتر
انتقامی سخت در پیش است، هان، ای دشمنان!
روزتان خواهد شد از شب هم پس از این تارتر
روزهای اندکی ماندهست تا صبح ظهور
یارتر باشید با او، مهدیاران! یارتر
■■■
#مجتبی خرسندی
با همانشوقی که از آغاز روشن مانده است
در دل ما حسرت پرواز روشن مانده است
گوشها را نغمۀ الله اکبر میبرد
تا قیامت شور این آواز روشن مانده است
بیت رعیت را گریزی از چراغ شاه نیست
عشق سلطان در دل ایّاز روشن مانده است
ناامید از جا گرفتن در دل او نیستیم
کورسوی کوچک ابراز روشن مانده است
فاصله بسیار نزدیک است در دلها به هم
این معانی نزد اهل راز روشن مانده است
کارهای غیرممکن با تو ممکن میشوند
پس در اینجا معنی اعجاز روشن مانده است
پرچم نور است در هر گوشۀ ایران بلند
نوری از این خانه در شیراز روشن مانده است
باز هم امشب شب این شهر بیخورشید نیست
چلچراغ گنبد او باز روشن مانده است
■■■
#احمد رفیعی وردنجانی
یک انقلاب و قصّۀ گلهای باغش
یک انقلاب و داغهای روی داغش
با هر قدم که در مسیر عشق برداشت
دشمن به زخم تازهای آمد سراغش
یاران! حرم جمهوری اسلامی ماست
مانند شیراز است زخمی هر رواقش
از مرگ میروییم ما، این را گواه است
هر لالۀ روییده در شاه چراغش
برگو به اهریمن که چادرهای خونین
آتش بیندازند در هر باغ و راغش
خواهر! برادر! دورهات را خوب دریاب
درس بزرگی هست در هر اتّفاقش
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.