از جلسات چهارشنبههای شعر l گزارش مشروح و تصویری جلسۀ ۱۶ آذر
22 آذر 1401
08:00 |
0 نظر
|
امتیاز:
با 0 رای
شهرستان ادب: آنچه در ادامه میخوانید و میبینید، گزارش مشروحی است از جلسۀ شعر چهارشنبههای شهرستان ادب که شانزدهم آذر ماه برگزار شد.
جلسۀ دیگری از چهارشنبههای شعر در مؤسّسۀ فرهنگی هنری شهرستان ادب با حضور شاعران و علاقهمندان به شعر با دبیری علی داودی برگزار شد. کمیل رضازاده اوّلین شاعری بود که غزل خود با مطلع زیر را تقدیم حاضران کرد:
«اگرچه از دل هم همچنان کمیم هنوز
ولی در آینه دیدم که با همیم هنوز»
خانم ساداتی دومین شاعری بود که غزلی خواند با مطلع زیر:
«تقدیرمان چون جادههای خسته از خم بود
این سرنوشت مهگرفته درد مبهم بود»
یاسری نیز دیگر شاعری بود که غزلی با مطلع زیر برای حاضران قرائت کرد:
«اگر که چشم خودت را به ماه بسپاری
چنان نیاز نداری که راه بسپاری»
در ادامۀ جلسه، علی حاجیزاده غزل عاشقانه زیر را خواند:
«یار بدی نبود ولی یار ما نبود
خوبی زیاد داشت که از کار ما نبود
میگفت من گلم، گل بیعیب روزگار
عیب اینقدر بس است که بیمار ما نبود
این حرف صخرههای دل آبشارهاست
آب آشنا به شوکت رفتار ما نبود
باز آفرین به چشم که گفتیم و کور شد
نفرین به گوش ما که بدهکار ما نبود
بر کوه، درد خویش نوشتیم و کاه شد
حقّا که صبر کوه به مقدار ما نبود
دنیا برای اهل حساب و کتاب خوب
بازار چوب و چرتکه، بازار ما نبود
پرسید ساده خاک چرا مرگ؟ برگ گفت
از بس که روزگار هوادار ما نبود»
حذباوی شاعر دیگری بود که غزلی با مطلع زیر را برای حاضران قرائت کرد:
«ای آسمان نمان که زمینت خراب شد
ای ابر گریه کن که بهارت مذاب شد»
سپس امیرمحمّد رجبی غزل خود با مطلع زیر را خواند:
«حضور گرم تو آغاز هر ترانۀ من
خوش آمدی به غزلهای عاشقانۀ من»
در ادامۀ شعرخوانیها، میثم یوسفی غزل زیر را به مادر مرحومش تقدیم کرد:
«دریغا هوایت، دریغا صدایت، دریغا گل خندههایت
چه ناگاه رفتی دریغا، دریغا نشد تا که باشم فدایت
به شوق که از پیلهام پر بگیرم، غمی تازه از سر بگیرم؟
چه میشد اگر بودی و بود بالیدنم در مجال هوایت؟
کجایی؟ که هر لحظه را با خیال تو در شور و حالی شگفتم
هوای جهانم پر است از حضورت، پر است از پَر ردّ پایت
که هستی؟ که هستی و اینگونه جاری شدی در من و لحظههایم
که پیچیده در گوش جانم طنین صدای تو و لایلایت
اگر شعرهایم همه غصّه دارند، شرمنده، دست خودم نیست
به جا مانده در بیتبیت غزلهای من ردّ حزن صدایت
امیدی به ماندن ندارم، گره در گره در گره روزگارم
مگر مادرم بار دیگر به دادم رسد نقل مشکلگشایت
من و کوه اندوه و غمها، امان از صبوری، امان از صبوری
چه سخت است دوری، کمی بیشتر بودی ای کاش با بچّههایت»
در نهایت و با خواندن چند رباعی توسّط علیجانی، جلسۀ شعر این هفته به پایان رسید.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.