چهارشنبههای شعر l گزارش جلسۀ ۳ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴
08 اردیبهشت 1404
10:00 |
0 نظر

|
امتیاز:
با 0 رای
شهرستان ادب: آنچه در ادامه میخوانید گزارش جلسۀ «چهارشنبههای شعر» در تاریخ 3 اردیبهشت 1404 است.
چهارشنبه، سوم اردیبهشت ماه 1404، جلسۀ دیگری از سلسلهجلسات چهارشنبههای شعر شهرستان ادب به دبیری علی داودی برگزار شد.
در ابتدای جلسه، علی داودی با توجه به بزرگداشت روز سعدی، چند دقیقهای به خصوصیات اشعار و زندگی این شاعر بزرگ پارسی پرداخت. سپس به معرفی کتاب «شاعر در دورۀ نثر» اثر اریش هلر پرداخته و تفاوت نثر و نظم در قالب مفهوم و گذشتۀ زبان بیان شد. ادامۀ جلسه به خواندن و شنیدن اشعار حضار گداشت.
شروع شعرخوانیها با علی عاشوری بود. نفر دوم صدرا کوششی تبار بود که غزلی با این مطلع خواند:
«دل مرا که شکستی دل گلاب شکست
به یاد زخم غروب تو آفتاب شکست»
نفر سوم خانم ناطق بود که غزلی با مطلع زیر را خواند:
«گشته نهان شیطنت در خم ابروی تو
تاخته بر جان من سلسۀ موی تو»
در ادامه سیدامیرمهدی حسینی به خواندن ترانهای پرداخت:
«چای دم کن بشین کنار خودت
با خودت از گذشته حرف بزن
از خودت فندکت رو قرض بگیر
از زمستون یه پاکت بهمن...»
سپس هانیه بدیعیان غزلی با این مطلع تقدیم کرد:
«راز دل با تو بگفتم که پناهم باشی
محرم سوز سحرگاهی و آهم باشی»
در بین شعرخوانیها از مبین اردستانی دعوت شد تا به نقد بیشتر اشعار بپردازد. حال نوبت امیرحسین رضاخواه بود که غزلی با این مطلع بخواند.
«ورق نمیخورند همچنان سروشهای شهر
مجلههای رشد شد خوراک موشهای شهر»
در ادامه، ریحانه محمودی به خواندن غزلی پرداخت:
«هر چند از حال پریشانت خبر دارم
میخواهم از دلتنگ بودن دست بردارم...»
سبحان قائدحسینی غزلی با مطلع زیر را خواند:
«ای وای ای دنیا خدای من
خواب بدی دیده برای من»
در ادامه مریم شیخاکبری غزلی تقدیم کرد:
«کوهم اگر صبور اگر ساکت آتشفشان درون دلم دارم
خندیدم و نقاب زدم بر لب آری مبین که غصه و غم دارم...»
حال نوبت آقای حیدری بود که غزلی با این مطلع بخواند:
«چون شب که میکشد ز تماشای ماه، آه
پیش تو نیست چاره به غیر از نگاه، آه»
در ادامه، مصطفی هوشمند غزلی خواند:
«با آتشی که عشق تو دارد شرار چیست؟
پژمردم از خزان و ندانم بهار چیست...»
سپس مودت سعیدی به خواندن این شعر پرداخت:
«در چشمهای پنجره باران شنیدنیست
همواره خواب آبی امواج دیدنیست...»
در ادامه علیرضا سالارکیا، خانم عامری و صادق مرادی به خواندن شعر پرداختد. حال نوبت علی نورالدین بود که غزلی با این مطلع بخواند:
«شاعری بودم که باور داشتم غم خوب نیست
دیر فهمیدم که دنیا آنقدر هم خوب نیست»
سپس فاطمه امیریمقدم غزلی با این مطلع تقدیم کرد:
«حالا که بندبند دلم ناامید شد
بخت سیاه موی بلندم سپید شد»
نوبت، نوبت علی هدایتی بود که به خواندن این شعر بپردازد:
«نمیشنید نمیدید، کور و کر شده بود
کشیده بود غمت را و نشئهتر شده بود...»
در ادامه سیدعلیرضا حسینی غزلی خواند:
«در سرم جنگهای بسیاریست، که منم کشتۀ تمامیشان
جنگهایی که سخت و جانکاهند، جسم را درد روح را سوهان...»
علیرضا نورعلیپور غزلی تقدیم کرد که به خواندن آن میپردازیم:
«گذشت آنکه ثواب و عقاب هم بودیم
که عاشقانه نماز شراب هم بودیم
نبود بر لبمان غیر نام یکدیگر
که اصل مطلب و حرف حساب هم بودیم
چگونه این همه از هم مکدریم امروز
که ما زلالترین بازتاب هم بودیم
کنار خوب و بد هم نساختیم چرا
من و تویی که زمانی خراب هم بودیم
برو به آنکه پسند دلت شدهست برس
برو ولی من و تو انتخاب هم بودیم»
نوبت حسین شهریاری بود که غزلی بخواند:
«او که در برق نگاهش عالمی احساس دارد
گرچه دلسنگ است اما قلبی از الماس دارد...»
در ادامه، فاطمه قنواتی غزلی با این مطلع خواند:
«شرمندهام که روی دلم پا گداشتم
غم را در این مقابله تنها گذاشتم»
سپس اقای مددی غزلی تقدیم کرد:
«ببر اگرچه شکستهست یادگار من است
تمام دار و ندارم در این قمار من است...»
با نزدیک شدن به انتهای جلسه نوبت به سعید فارس رسید تا غزلی بخواند:
»تا کی دلم به داغ تو شب را سحر کند
با زخمهای کهنۀ ناسور سر کند...»
حسن ختام جلسه هم اکرمالسادت هاشمی بود که یک شعر در فضای کودک و نوجوان تقدیم کرد.
عکاس: هادی مؤدب
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.