از جلسات چهارشنبههای شعر l گزارش مشروح جلسۀ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
28 خرداد 1402
10:00 |
0 نظر
|
امتیاز:
5 با 1 رای
شهرستان ادب: آنچه در ادامه میخوانید و میبینید گزارشی مشروح است از آنچه در جلسۀ 24 خرداد 1402 در «چهارشنبههای شعر» گذشت.
در بیستوچهارمین روز از خرداد ماه 1402، جلسۀ دیگری از چهارشنبههای شعر با حضور علاقهمندان شعر و ادبیات در مؤسّسۀ شهرستان ادب برگزار شد. در این جلسه با دبیری علی داودی و حضور افسانه غیاثوند به عنوان کارشناس و منتقد مهمان، شهاب مهری، اوّلین شاعری بود که غزلی با مطلع زیر را تقدیم حاضران کرد:
«هر شب به خواب پنجره مهتاب دعوت داشت
هر پنجره یک آسمان رؤیا و حسرت داشت»
سیدضیاءالدّین موسوی دومین شاعری بود که غزلی با مطلع زیر خواند:
«کافر شدم به روح مقوّایی خودم
آتش زدم به خرمن دارایی خودم»
در ادامه آقایان ربّانی، سوری، حجازی و عندلیب و خانمها فراهانی و حسینیان شعرخوانی کردند و بعد از ایشان محمّدحسین برزگر چند رباعی و یک غزل خواند که چند رباعی از او را در ادامه میخوانیم:
1
«این زخم نهان اگر زبان باز کند
آخر گره از کار جهان باز کند
راز پر از ابهام زمین فاش شود
آن لحظه که آسمان دهان باز کند»
2
«باید بپرم، مثل پرستو باشم
با نور نگاه یار همسو باشم
یک عمر فقط «منم، منم» کردم من
ای کاش که یک بار منِ او باشم»
3
«افسوس که داغ آرزویی دارد
از اشک خود آکنده سبویی دارد
انگار که آسمان ابری امروز
در سینۀ خود راز مگویی دارد»
در ادامه مهدی طراوتی دانا شعری خواند با مطلع زیر:
«دل من گیر دو تا نرگس مست افتاده
چه بگویم که دلم دست به دست افتاده»
سپس حسین رضاییان چارپارهای خواند و بعد از او، آقایان جهاندیده و تبریزی و خانم سجّادیفر اشعار خود را قرائت کردند. بعد از خواندن دو نیمایی توسّط علی نورالدّینی، حامد فلّاحیراد غزل زیر را برای حاضران خواند:
«اینکه پیچیدهست دورم چون رسن درد است درد
اینکه میپیچانَدَم در خویشتن درد است درد
آنکه میگیرد گلویم را چنان، بغض است بغض
اینکه پیچانده مرا در پیرهن درد است درد
آنکه از من بیشتر با من گرفته انس کیست؟
آنکه در من بیش از من گشته من درد است درد
دشمنم گر میزند زخم زبانم درد نیست
ز آشنایان مُهر دارم بر دهن درد است درد
با خودم قهرم چنان که برنتابم خویش را
در وطن ماییم تنها بیوطن درد است درد
اینکه میبینید بیشک در کفن من نیستم
اینکه میبینید مردم! در کفن درد است درد»
سپس حسین کاظمی نیز غزل زیر را تقدیم حاضران در جلسه کرد:
«تا کی اتاق خاطره را زیر و رو کنم
او یاد من نباشد و من یاد او کنم
کبکش خروسخوان کسی مثل من نشد
تا کی به زیر برف سرم را فرو کنم
قسمت نشد که پا بگذارد به قلب من
تا فرش نخنمای دلم را رفو کنم
باید شبیه دلقک پیری از این به بعد
با غصّهها بخندم و با گریه خو کنم
وقتی که نیست، بر من غمگین حرام باد
چیزی به غیر مرگم اگر آرزو کنم
اینجا کسی به درد دلم دل نمیدهد
باید که با سکوت خودم گفتگو کنم
ای من که گم شدی به هوای کسی که نیست
با من بگو چگونه تو را جستجو کنم»
در ادامۀ جلسه، امیر شفیعی غزلی خواند و محمّدرضا صبوریان نیز ترانهای را برای حاضران قرائت کرد. آقایان جعفریان، قائدحسینی و دعایی و خانم ایزدینیا از دیگر شاعرانی بودند که اشعار خود را خواندند و جلسه با شعرخوانی افسانه غیاثوند به پایان رسید.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.