چهارشنبههای شعر l گزارش جلسۀ ۱۸ تیر ماه ۱۴۰۴
21 تیر 1404
10:00 |
0 نظر

|
امتیاز:
با 0 رای
شهرستان ادب: آنچه در ادامه میخوانید گزارش مشروح و تصویری جلسۀ «چهارشنبههای شعر» در هجدهم تیر ماه است.
چهارشنبه 18 تیر ماه، جلسۀ دیگری از سلسله جلسات چهارشنبههای شعر شهرستان ادب به دبیری علی داودی برگزار شد. در ابتدای جلسه علی داودی با اشاره به جنگ اخیر ایران و اسرائیل، گریزی به شعر جنگ داشت و به تاثیر ادبیات بر این موضوع پرداخت. در ادامه از محمدامین اکبری دعوت شد تا به نقد اشعار بپردازد.
شروع کننده شعرخوانی ها امیرحسین رضاخواه بود که غزلی با این مطلع خواند:
«از روسیاهِ قافله تا روسپیدها
تا اوست ممکند همیشه بعیدها»
نفر دوم سیدحسین ابراهیمی بود که مطلع شعرش به این صورت بود:
«تیر آرش رهاست در تاریخ تا پیامش به این قرون برسد
سالها درس کاوه را خواندیم تا که هنگام آزمون برسد»
سومین نفر محمد نوروزی فرسنگی بود که چارپارهای خواند:
«از رودهای جاری تو پیداست
روییده جای هر غم تو یک کوه
ای اقتدار آبی در جریان
ای دردمند مقتدر بشکوه...»
در ادامه، سهیل حیدری، محمدحسین فرقانی و علیرضا سالارکیا به شعرخوانی پرداختند. سپس محسن مقیسه، غزلی با این آغاز، در رثای حضرت علیاکبر(ع) خواند:
«دلم خوش بود باغ میوۀ بارآوری دارم
علیِ اصغری دارم علیِ اکبری دارم»
در ادامه، امیر شفیعی غزلی عاشورایی خواند که در ادامه، آن را با هم میخوانیم:
«مقتلت را همه اشکیم، دواتیم امشب
روضهخوانان قتیلالعبراتیم امشب
چشم ما تشنۀ زخم است، به پا خیز ای تیغ
لب به لب در عطش آب حیاتیم امشب
چشم در آینۀ کربوبلا وا کردیم
آه در ماتم این غمکده ماتیم امشب
سر به سر دست به دامان علمدار توییم
در پی دست ابالفضل فراتیم امشب
بیمی از موج بلای تو نداریم ای نیل
طفل گهوارۀ کشتی نجاتیم امشب»
سپس نوبت سید علیرضا حسینی بود تا غزلی با این مطلع بخواند:
«تو دریای سخایی کاش باشم آشنای تو
ببارد بر سر من رحمت بیانتهای تو»
در ادامه زهرا ایزدینیا دو غزل خواند که مطلع یکی از آنها به این صورت بود:
«کبوتر دل من آشیانهای میخواست
پناه مختصری قدر شانهای میخواست»
سپس علی داودی به خواندن چند رباعی پرداخت. یکی از آنها را میخوانیم:
«چون تیغ که در معرکه عریان هستیم
کی گم شدهایم یا که پنهان هستیم؟
دنبال پناهگاه ما میگردید؟
در خیمۀ سالار شهیدان هستیم»
حمیدرضا مداح نفر بعدی بود که محاورهای عاشقانه تقدیم کرد:
«میگن بهار شده، بهار کدومه؟
نبودنت فصل غمانگیزیه
هوا دله، دل منم هواییت
بهار من اون روز پاییزیه...»
در ادامه علی نورالدینی غزلی با این مطلع خواند:
«غم داشتیم اما به ابرو خم نیاوردیم
ما ابر بودیم و به روی هم نیاوردیم»
سپس علیرضا نورعلیپور غزلی برای حاضران قرائت کرد:
«همین بس است برای من از وصال شما
همین که گاه بگویم سلام! حال شما؟
زنی به غیر شما گرچه ایدهآلم نیست
شبیه نیست به من مرد ایدهآل شما
شما شبیه به آیینه من ولی آهم
خدا نخواست مکدر شود زلال شما
خدا کند که نرنجید از اینکه پیش همند
بدون دغدغه فکر من و خیال شما
تمام دار و ندار من است اشعارم
ولی اگر که پسندیدهاید مال شما»
در ادامه نوبت به حامد فلاحی راد رسید که شعر خود را برای حاضران بخواند:
«تنی بدون کفن مانده روی دوش زمین
تنی که هیچ نمانده از آن به جز یادش
تنی مقطعالاعضا کنارش افتاده
نشسته پیش خودش در کنار اولادش...»
حسن ختام جلسه هم چند رباعی از علیرضا میرزایی بود که یکی از آنها را میخوانیم:
«جز در غم تو داغ دلم تازه نشد
هر نغمه که ساختم خوشآوازه نشد
سنجیدم و جز پیرهن حزن حسین
بر قامت عشق هیچ اندازه نشد»
عکاس: هادی مؤدب
پایان
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.
چهارشنبه, 31 اردیبهشت,1404