موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
نگاهی به اولین مجموعه‌شعر رجبعلی‌زادۀ به بهانۀ حضور در نمایشگاه کتاب

باغ در حصار مصائب

12 اردیبهشت 1392 10:56 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.33 با 3 رای
باغ در حصار مصائب


پس از فراگیری اندیشه‌های نیما و حرکت مانای او در ادبیات، تفاوت‌های چشمگیری جریان شعر معاصر به وقوع پیوست و از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان تغییرات زبانی را نام برد. زبان به پویایی و استقلالی رسید که نسبت به هر دورۀ دیگری از ادبیات پارسی، از جایگاه والاتری برخوردار شد و اهمیت دوچندانی یافت. در آن سال‌ها، از شاعرانی که خیلی زود توانست به استقلال زبانی و تعادل اندیشه و فرم برسد، مرحوم اخوان ثالث بوده است. شاعری که با تسلط بر درون‌مایه‌های ادبیات کلاسیک و زبان فخیم و حماسی توانست سبک نوینی از گفتار را در اشعارش بروز دهد؛ زبانی که در عین تازه و بدیع بودن، استحکام و قوت خود را هیچگاه از دست نداد. پس از استاد اخوان ثالث، شاعران بسیاری با پیروی از سبک سروده‌های ایشان، جستارهایی به زبان، تصاویر و اندیشه‌های این شاعر بزرگ داشتند که «علی‌رضا رجبعلی زادۀ کاشانی» را می‌توان یکی از آنان دانست. شاعری که در بیشتر آثارش ردّی از اخوان به چشم می‌خورد.
«باغ در حصار مصائب» نخستین مجموعه‌ای است که از علی‌رضا رجبعلی‌زاده منتشر می‌شود و سطرهای فوق اولین برداشتی است که می‌توان از شعرهای او داشت. تاثیرپذیری او از اخوان در بیشتر شعرها ملموس است. این شاعر سی و سه سالۀ کاشانی، اغلب در ترکیب‌سازی‌‌هایش راه اخوان را ادامه می‌دهد و واژه‌هایش رنگ و بوی او را دارد و گواه آن بکارگیری واژه‌های غریب و با ظاهری سخته، مانند: ثُقبه‌زار، اوبار، طابران و... است. در سه شعر (چهار، ده و نوزده) به صورت مستقیم در آغاز شعر یا پانوشت آن یادی از اخوان می‌کند و در برخی از اشعار با تضمین یا پرورش موضوعی خاص، آنقدر به شعر او نزدیک می‌شود که می‌توان کل شعر را اقتباسی از آثار اخوان دانست. همچون دو شعر نهم و پانزدهم مجموعه، که پرنده‌های ذهن را به شعر آشنای «زمستان» می‌رساند:
سلامم را سر پاسخ ندارد شهر؟!
(سرها در گریبان است)
صدایی از نمی‌دانم که
سر بر می‌کند
«آری! زمستان است»
(صفحه‌ی24)
و یا:
«زمستان است، و باغ -‌‌ این «باغ بی‌برگی»- که تابوتش
تهی از «اسکلت‌های بلورآجین» نخواهد شد
...بگو‌ آنک «مسیحای جوانمرد»ی که می‌آید
یکی «ترسای پیر پیرهن چرکین» نخواهد شد
(صفحۀ 38)
از نکنه‌های قابل توجه در مجموعۀ «باغ در حصار مصائب» نوشتن‌ غزل‌ها به صورت نیمایی است. اتفاقی که به قول استاد محمد علی بهمنی کناره جستن از سبک و سیاق‌ غزلیات متقدّمان است که که برخی گمان می‌کتتد این قواعد وحی منزل است. از طرف دیگر نوشتن غزل به شکل نیمایی و رها شدن از صورت همیشگی غزل (تساوی مصرع‌ها) باعث می‌شود تا القای مفاهیم شعر از طریق ظاهر نوشتاری آن نیز محقق شود. مثلا در این غزل که نوشتار متفاوت آن به دیالوگی کردنش کمک کرده است:
سوت خمپاره در سرت پیچید...
جمع کن سفره را تمام شده
-‌ »احمد احمد!»
-‌ «بگوشم احمد جان!»
-‌ »نخود و لوبیا تمام شده»
(صفحۀ 59)
رجبعلی زاده در انتخاب اشعار «باغ در حصار مصائب» از موضوعات متنوعی بهره جسته است و اشعاری با محتوای متفاوت در آن به چشم می‌خورد. در این مجموعه آثار با موضوعات آیینی (اشعاری برای حضرت زینب، حضرت ام‌البنین و امام هادی)، اشعار دفاع مقدس (غزل‌هایی برای جانبازان) و حتی با رویکرد مقاومت جهانی (شعری برای سلما، شهید پنج سالۀ قانا) یافت می‌شود:
سخت معصومانه در موج صدای انفجار اما
آن‌چه را گوش کسی نشنود،
ضجّه‌های بی‌صدا در خواب «سلما» بود...
(صفحۀ 82)
از سی و یک شعر مجموعه، غزل با بیست و چهار اثر بیشترین قالبی است که شاعر استفاده کرده و پس از آن چهارپاره با چهار شعر و دو شعر نیمایی و یک ترکیب‌بند ده بندی به چشم می‌خورد. رجبعلی‌ زاده در سرودن اشعارش از وزن‌های بلند و بیشتر دوری، بسیار استفاده کرده است و نزدیک به چهل درصد اشعار کتاب را به خود اختصاص داده است. این اتفاق تازه‌ای در شعر امروز نیست و اکثر شاعران جوان به این وزن‌ها رو آورده‌اند و از قابلیت آن برای سرودن در موضوعات متنوع بهره‌ می‌برند؛ البته تاثیر جشنواره‌ها و سرودن شعر برای موضوعات مختلف کنگره‌ها، به فراگیری این وزن بین شاعران جوان کشور دامن زده است.
«باغ در حصار مصائب» توسط انتشارات «موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب» منتشر شده است و در سال 1391 با تیراژ 2500 نسخه روانۀ بازار کتاب شده است. 
سرودن برای بزرگ بانویی چون ام‌البنین کار شگفتی است که رجبعلی زاده به خوبی از پس آن برآمده است و در یک ترکیب‌بندِ ده بندی، مجموعه‌ای از صفات و فضایل اخلاقی ایشان به مراه سوگواری‌اش برای فرزندانش بویژه‌ ابالفضل العباس را سروده است. باهم دو بند ابتدایی این ترکیب‌بند را مرور می‌کنیم:

آغشته با نسیم تو در گفتن آمده
 پیک سپیده با خبری روشن آمده
 رنگین به خون منتشرت با نسیم صبح
بوی "چهار گمشده پیراهن" آمده 
 تا از کدام بادیه، غلطان به خون خویش
 بوی "چهار شیر شهید" من آمده 
طوفان به داغ کیست که چونان زنی عرب
 صورت خراش داده و در شیون آمده؟
در شیشه مشت خاک بدل می شود به خون
 گریان رسول، آینه بر دامن آمده
 بر نیزه چون طلایۀ خونین کاروان
 آنک ز گرد راه سری بی‌تن آمده
ای خیل اشک و آه سواد سپاه تو
 در خون نشست مردم چشمم به راه تو
 
 تا  چون تو را زمانه به ماتم قرین کند
داغی چنان رساند که غربت‌ نشین کند
 در غربت مدینه بدل می‌شود به خون
خاکی که نقش مهر تو، داغ جبین  کند
 از ناله‌های گرم تو نای زمان پرست
تا خود چها که این نفس آتشین کند
بی‌شک به چله  با تو نشسته ست آسمان
تا گریه  پا به پای تو یک اربعین کند
 دود  از خیام سوخته برخاست، نوحه کن
چندان که تیره آه تو روی زمین کند
کوه از کمر شکست، مگر یکدم اقتدا
با شانۀ صبوری "ام البنین" کند
 بر آن سرم که "فاطمه" را همرهی کنم

با روضه‌خوان داغ تو قالب تهی کنم

محمد غفاری



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • باغ در حصار مصائب
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.