اعتراض شاخصه اصلی شعرش است و در قالب کلمات، دغدغههای اجتماعی و میهنیاش را با درونمایههای دینی به مخاطب میشناساند.
محمدکاظم کاظمی متولد سال ١٣46 در شهر هرات و از خانوادهای فرهنگی و اهل شعر و ادب است، پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و متوسطه در شهر کابل در سال ١٣6٣ راهی ایران شد. کاظمی پس از ورود به ایران وارد دانشگاه فردوسی مشهد شد و در رشته مهندسی عمران تحصیلات خود را ادامه داد. بیشتر اشعارش درونمایههای اعتراضی دارند؛ که بخشی از آن به حوادث افغانستان و وضعیت مهاجرت برمیگردد، بخش دیگر نیز بیانکننده مفاهیم انقلابی، اعتقادی و انسانی است.
کاظمی همچنین از سردمداران ادبیات مقاومت افغانستان به شمار میرود که با انتشار جلد نخست کتاب «شعر مقاومت» در سال 69 بحث «شعر مقاومت»را به موضوعی داغ در مطبوعات افغانستان تبدیل کرد و موجب آغاز موجی از انتشار آثار در زمینه ادبیات مقاومت افغانستان شد.
انتشار مثنوی «بازگشت» او در فروردین 1370 نیز علاوه بر اینکه موجب شهرت وی شد، نام او را پیوندی محکم با شعر مقاومت داد، این شاعر مهاجر افغان که به تازگی به عضویت فرهنگستان زبان و ادب فارسی ایران نیز درآمده است، معتقد است، ادبیات مقاومت امروز در افغانستان دیگر ه وضعیت سابق نیست بلکه شاهد نوعی رکود در این نوع ادبیات هستیم، بنابراین تلاش در جهت مقابله با محدودیت زبان فارسی و سرایش اشعار به زبان فارسی از سوی شاعران افغانستان در داخل و خارج از آن موجب جان گرفتن شعر مقاومت افغانستان خواهد شد.
*تسنیم: شعر مقاومت در افغانستان متولد چه دوره و چه شرایط اجتماعی و سیاسی است؟
مقاومت به مفهوم امروز که مقاومت در برابر بیگانگان و دولت استبدادگر داخلی است، تقریباً از اوایل قرن حاضر از زمان نهضت مشروطه آغاز شد و در شعر شاعرانی که به نوعی علیه استبداد حاکم بر افغانستان مخالفت و مقاومت میکردند، رواج یافت. بیشتر این اشعار در حوالی سال 1310 و بعد از دوران حکومت نادر خان سروده شدند، شاعری مانند باقی قاعلزاده به دلیل مسائلی که در شعرش مطرح میکند، زندانی میشود، علامه سعید اسماعیل بلخی به دلیل شعرهای اعتراضآمیز خود به زندان میرود، سرورو جویا به زندان میرود، این نوع شاعران را ما در حوالی 29 و 30 در افغانستان سراغ داریم که بنیانگذاران شعر مقاومت افغانستان و رأس آنها علامه سعید اسماعیل است.
اصطلاح شعر مقاومت در افغانستان به دوران مقاومت افغانستان با روسها در دهه 60 باز میگردد و پس از به وجود آمدن گرایش اسلامی علیه کمونیستها زندگی دوبارهای پیدا میکند، از دهه 40 تا دهه 60 مقاومت علیه جبهه چپ است، درسالهای 10 تا 30 شعر مقاومت بیشتر جنبه ملی ـ مذهبی دارد، در دهه 30 که حکومت کمونیستی در شوروری شکل گرفت، در افغانستان نیز تأثیراتی بر جای گذاشت و موجب سرکوب شاعران شد، بعد از آن شاعرانی با گرایشهای چپ میسرایند، مقاومتی از نوع گرایشهای کومونیستی به وجود آمد، برخلاف ایران که با این نوع گرایشها برخورد شدید شد، در افغانستان چنین نبود، بنابراین گرایشهای کمونیستی موقعیتی نسبتاً پررنگی پیدا کرد، شاعران برجستهای مانند سلیمان لایق، بارق شفیعی و اسدالله حبیب به این سمت کشانده شدند، تا حوالی دهه 60 که کمونیستها حمله میکنند، دوباره با الهام از گرایشهای دینی و الهامی که از شعر انقلاب در ایران گرفته میشود، شعر مقاومت افغانستان رنگ مذهبی به خود گرفته و در مقابل شوروی قد علم میکند، مقاومت اسلامی علیه نیروهای شوروی
در دهه 70 با پیروی مجاهدین و جنگهای داخلی شکل دیگری به خود گرفت و شعر مقاومت جدیدی پدید آمد که گرایش ضد جنگ داشت.
این گرایش ضد جنگ، علیه جنگهای داخلی بود، معمولاً ادبیات مقاومت به مبازره دعوت میکند، اما در این دوره چون افغانستان درگیرجنگ و ستیر داخلی بود، شعر مقاومت دعوت به صلح و پرهیز از جنگ میکرد، اندکاندک شعر مقاومت علیه طالبان شکل گرفت تا به دوران تحولات بعد از 11 سپتامبر و سقوط طالبان رسید. پس از آن جریان جدی به نام شعر مقاومت افغانستان سراغ نداریم، البته شعرهایی در اعتراض به نارواییها و نابسامانیهای موجود در کشور سروده میشود، اما بیشتر شعرهای انتقادی و اعتراضگونه است.
*تسنیم: طی 10 سال اخیر که شاهد حضور آمریکا در افغانستان هستیم، شعر مقاومت چه واکنشی به حضور بیگانگان در کشور داشته است؟
در دوره حضور آمریکا نه مقاومت عملی و نه مقاومت ادبی در برابر آمریکا وجود ندارد، با توجه به خفقانی که خود آمریکاییها به نام دولت طالبان در کشور پدید آورده بودند، مردم افغانستان نیروهای بینالمللی که طالبان را سرکوب کرده بودند، بیشتر به چشم همراه و همسو میدیدند، به همین دلیل در مقابل حضور آنها واکنشی نشان نمیدادند، جالب این جاست که در افغانستانی که روسها به عنوان نیروی متجاوز دیده میشوند، نیروهای ائتلاف بینالمللی طی ده سال اخیر به چشم عوامل یاریدهنده و کمککننده دیده میشوند، به همین دلیل شاعرانی که در دورههای قبل خوب کار میکردند، در این دوره اندک هستند.
*تسنیم: بسیاری از شاعران هموطن شما معتقدند که امروزه ادبیات مقاومت در داخل کشور به شیوهای دیگر در جریان است و بیشتر به نظام حاکم در کشور میپردازد؟ نظر شما چیست؟
بله، مواردی وجود دارد، اما از رهگذر سیاسی و نظامی نیست، بلکه بیشتر از انتقادهای فساد اداری و بیکفایتی دولت مردان سخن میگویند، اعتراض به حکومت این دوره از دریچه دخالت بیگانگان نیست، بلکه از دریچه اعتراض اولیه به شیوه حکومت است. اگر مفهوم مقاومت را وسیعتر تلقی کنیم، اکنون مقاومت در مقابل نارواها و نابسامانیهای دولتی وجود دارد که متفاوت از مقاومت به مفهوم جنگ و ستیر با حضور یک نیروی خارجی است.
البته با توجه به اینکه شاعران مهاجر افغانستان در خارج از مرزهای کشور امنیت بیشتری دارند، نمونههایی از شعر اعتراض را در میان این شاعران میتوان دید، اما این نمونهها در برابر آن موجی که در دوره جهاد علیه کمونیستها وجود داشت، بسیار کمرنگ است. البته با دقت نظر میتوان فهمید که آمریکاییها از مدتها قبل زمینهسازی کرده و با سخت کردن شرایط زندگی در افغانستان مردم را به تنگ رسانده تا آرزوی حضور آنها را داشته باشند، چرا که نابسامانیهای افغانستان در دوره طالبان را آمریکاییها دامن میزدند.
در زمینه شعر میتوانیم بگوییم که مقاومتی که معمولاً در شعر نمود پیدا میکند دو وجه دارد، مقاومت بیرونی در برابر دشمن خارجی و مقاومت در برابر استبداد داخلی. در افغانستان گاهی ما درگیر دشمن خارجی بودیم، گاهی درگیر نابسامانی داخلی، در دهه 30 که ما درگیری خارجی نداریم، شاعران بیشتر به مسائل مقاومتی از نوع نگاه حاکم میپردازند، در دههای نیز کمونیستها علیه دشمن خارجی و در دوره طالبان به استبداد باز میگردد، اکنون نیز به نظر می رسد، مقاومتی که نشان داده میشود در برابر نابسامانیها، بیکفایتیها و فساد اداری حکومت است.
*تسنیم: شعر مقاومت افغانستان تا چه اندازه خاستگاه مذهبی داشته و در چه دورههایی این نمود بیشتر شده است؟
در شعر دورههای دهه 20 و 30 گرایشها غالباً ملی است و به طور استثنا در بلخ گرایشها مذهبی است، در دهه 60 به بعد گرایش مذهبی در شعر رنگ پررنگی پیدا میکند که یکی از عواملش انقلاب بود، یکی دیگر این بود که مخالفان اصلی مجاهدینی بودند که خاستگاه مذهبی داشتند، علمدار اصلی مبارزه علیه کمونیستها جریانهای اسلامی بودند که نوعی نگاه اسلامی در آثارشان دیده میشد، آنهایی که اهل سنت بودند، خاستگاه اخوانالمسلمین داشتند، آنهایی که در ایران بودند، متأثر از پیروی انقلاب اسلامی ایران بودند، به هر حال در مجموع میتوان گفت، مخالفان روسها غالباً گرایش اسلامی داشتند. در شعر این دوره تکیه بر نمادهای مذهبی و اشاره به حوادثی چون عاشورا بسیار به چشم میخورد، و در شعر شاعران با گرایشهای کمونیستی محتوای سوسیالیستی و کمونیستی نمود پررنگی دارد.
*تسنیم: با توجه به اینکه گرایشهای چپ در افغانستان جا افتاده بود ، گرایش اسلامی چگونه توانست در برابر آن قد علم کند؟
این گرایشهای اسلامی موفق شدند، چون مردم افغانستان به طور کلی با وجود گرایشهای چپ رابطه خوبی نداشتند، کمونیستها پایگاه مردمی قوی نداشتند، طبیعتاً به همین دلیل ادبیاتی که ارائه میکردند، چندان مورد توجه مردم قرار نمیگرفت، حتی برخی کسانی که در زمان جهاد گرایشهای چپی داشتند، گرایش خود را مخفی کرده و خود را در بین مردم مسلمان نشان میدادند، شاعران چپگرای بسیاری نیز گرایش خود را در شعر آشکار نمیکردند، چون گرایش غالب در جامعه گرایش دینی بود، مانند برخی جریانهای مجاهدین در ایران اوایل انقلاب که خود را اسلامگرا نشان دادند.
البته همیشه وضع بدین گونه نبوده است، برای نمونه در اواخر دهه 30 و 40 جریانات اسلامی در افغانستان غائب بودند و شعر مقاومت را کمونیستها به دست گرفته بودند، به طور کلی ما یک نوع رکود در جامعه اسلامی داشتیم، طیفهای مذهبی ما در 40 سال پیش با تحولات و مسائل اجتماعی و سیاسی بیگانه بودند و نگاه سنتی که در جامعه وجود داشته دین را از سیاست جدا میدانست و کمتر گرایشهای مبارزهطلبانه اسلامی دیده میشد. غالب مذهبیون خود را درگیر نمیکردند، تنها علامه بلخی استثنا بود که 14 سال در زندان بود و نتوانست آنطور که باید در جامعه حضور داشته باشد و جریان شعری را رهبری کند.
*تسنیم: با وجود همه این گرایشهای مختلفی که در شعر مقاومت افغانستان وجود داشته است، این کشور چگونه توانسته ادبیات مقاومت خود را تاکنون حفظ کند؟
درگیرهای قومی به گونهای است که وقتی دشمن بیگاه حمله میکرده همه قومها با هم متحد میشدند، بعد از کنار رفتن دشمن، قومها به جنگ با یکدیگر میپرداختند، در دوران کمونیستها اقوام مختلف در کنار هم بودند و بنابراین همه با یک گرایش شعر مقاومت میسرودند، بعد از آن وقتی مجاهدین به پیروزی رسیدند، اختلافات قومی خود را نشان داد و در دهه 70 در شعرهایی که در جنگهای داخلی مجاهدین سروده میشد، این اختلاف به وضوح قابل مشاهده است. در دروان کمونیستها نیز اختلافات قومی اگر چه وجود دارد اما چندان محسوس نیست.
این اختلافات قومی بیشتر در بین اهالی سیاست و نیروهای نظامی دیده میشود، شاعران از گروههایی هستند که مردم را بیشتر به وفاق دعوت میکنند، طبیعت شعر گرایش عاطفی و معنوی است، طبیعتاً شاعر کمتر به درگیریهای قومی کشیده میشود، در تمام این دوره شاعران ما کمتر درگیر با اختلافهای قومی بودند، هماکنون نیز شاعران به جای موضعگیری قومی بیشتر موضعگیری زبانی دارند.
*تسنیم: بنا به گفته شما شعر مقاومت و اختلافات شاعران امروزه بیشتر بر محور اختلافات زبانی میچرخد، با این وصف، آینده شعر مقاومت در نگاه شما چگونه ترسیم شده است؟
به نظر من مقاومت ادامه خواهد داشت، منتهی مقاومت فارسیزبان در مقابل عوامل مهاجم زبان فارسی که مدتی به دلیل تجاوزات خارجی و حضور طالبان فراموش شده بود، اما باید گفت، موضوعی که برای فارسیزبانان از دیرباز مطرح بوده، هجمهها علیه زبان فارسی است، این موضوع در آینده جزو شاخههای مقاومت شاعران فارسیزبان خواهد بود. البته لازم است در سایر شاخههای ادبیات نیز کار شود، برای نمونه در در زمینه ادبیات داستانی کمتر کار شده و بیشتر محور شعر مطرح بوده است، تقریباً هر آنچه که ما در شعر میبینم در حوزه ادبیات داستانی هم قابل پیگیری بوده است و در گذشتههای دور نیز این دو همیشه دوشادوش هم عمل کرده بودند، اما داستان در حدود نیم قرن گذشته عقب بوده است که به نظر میرسد، خود را به پیش خواهد برد، چون فرهنگ کتابخوانی و مطالعه در کشور به گونهای است که موجب رشد ادبیات داستانی خواهد شد.
*تسنیم: این هجمههایی که علیه زبان فارسی از گذشته وجود داشته سابقهاش به چه دورانی باز میگردد؟
باید به 60 سال پیش بازگردیم که نوعی فارسیستیزی از سوی نظامهای حاکم رنگ یافت، علیرغم اینکه پشتو زبانان و فارسیزبان مناسبات خوبی داشتند، از طرف حاکمیتها مخالفت جدی به شکلهای گوناگون پی گرفته شد، از آن میان فارسیزبانان نیز مقاومت کردند و نگذاشتند زبان فارسی بیش از این تهدید شود، این تهدیدها در هر زمان یک رنگ داشت و به شکلهای مختلف تلاش میشد تا موقعیت زبان فارسی در افغانستان کمرنگ شود، از طرف دیگر میدان برای زبان پشتو خالی میشد، این قضیه در دوره جنگهای داخلی و کمونیستها کمرنگ شد، اما در دروه اخیر که این دشمنیها وجود ندارد، هجمههای فراوانی به زبان فارسی انجام شده است، به گونهای که در زمان تصویب قانون اساسی افغانستان افرادی با گرایشهای ملیگرایانه پشتو، زبان فارسی را زبان دوم کشور بعد از پشتو به حساب آوردند و سرود ملی افغانستان را به زبان پشتو تصویب کردند، هماکنون نیز شناسنامههایی که در افغانستان چاپ میشود، به زبان پشتو و انگلیسی است، شناسنامه مردمی که فارسی زبان هستند چرا باید به زبان انگلیسی و پشتو باشد؟
امروزه نیز مخالفان زبان فارسی و جریانهای تمامیتخواه و پشتو راههای جدیدی را برای محدود کردن زبان فارسی در پیش گرفتهاند، به جای در تقابل قرار دادن پشتو و فارسی، انگلیسی را در مقابل زبان فارسی قرار دادهاند، اتفاقات اخیر و دستورات اخیر دولت افغانستان نیز یکی از راههای جدید برای تضعیف زبان فارسی است.
*تسنیم: به نظر شما در وضعیت فعالی که شعر مقفاومت افغانستان به گفته شما دیگر جنب و جوش گذشته را ندارد، چقدر میتوانند در محدود کردن زبان فارسی موفق باشند؟
دو موضوع را نمیتوان فراموش کرد، اول اینکه ریشهدار بودن و غنای زبان فارسی مانع از حذف آن از نظام آموزشی و رسانهها خواهد شد، دوم اینکه هر وقت اینها سعی کردند حرکتی علیه زبان فارسی کنند، نوعی بیداری علیه فارسیزبانان نسبت به این حرکت تشدید شد، چه بسا کسانی که بیتفاوت بودند وقتی حس کردند طرف مقابل سعی دارد روی این موضوع انگشت گذارد، حساسیت، چنگ زدن مجدانه و پیگیری از طرف فارسیزبانان بیشتر شده است، اکنون نیز انگیره فارسیزبانان برای حفظ زبان فارسی نسبت به گذشته بیشتر شده و به نظر میرسد که فعلاً مخالفات زبان فارسی نتوانند کاری از پیش ببرند، اما نباید فراموش کرد، هر مقدار این انگیزه در فارسیزبانان بیشتر شود، تضادهای زبانی، قومی، سیاسی و اجتماعی افغانستان نیز پررنگ میشود، کدورتی بین پشتو و فارسی پدید میآید، وقتی نظام حاکم سعی میکند پشتو را در رأس قرار دهد، موجب کدورت میشود و این به نفع اقوام افغانستان نیست، کدورتی که عاملش نظام حاکم افغانستان است.
*: تسنیم: در بیانیه کرزای از محدود کردن استعمال واژههای بیگانه نام برده شده بود، به نظر شما آیا زبان فارسی افغانستان اکنون دچار رواج واژههای بیگانه شده است؟
این نیز یکی دیگر از ترفندهای حمله به زبان فارسی است، در صورتیکه مردم افغانستان با مهاجرت به ایران از تجربیات فارسیزبانان ایران استفاده میکنند، بسیاری از واژگانی که در ایران معادلسازی شده و به افغانستان هم راه یافته موجب تقویت زبان فارسی شده است، علاوه بر آن داد و ستد و ارتباط بین افغانستان و ایران را بیشتر میکند، به جهت اینکه پیوندهای زبانی را پررنگتر میکند، که این امر مطلوب جریان تمامیتخواه نیست، بنابراین با وانمود کردن اینکه این واژگان از زبان دیگری است و زبان فارسی افغانستان دری است، سعی دارند، زبان فارسی را از میدان بیرون کنند، در حالیکه هیچگاه واکنشی که در مقابل زبان فارسی رایح در ایران نشان داده می شود، نسبت به زبان عربی و انگلیسی نشان داده نشده است.
در مقابل چون شاعران و نویسندگان افرادی آگاه و روشنفکر هستند و اهل شعر و ادب و فرهنگ، هیچگاه در بین شاعران برجسته افغانستان مخالفت با پشتو را نمیبینیم، بلکه نوعی چنگ انداختن به زبان فارسی بدون درگیر شدن با پشتو مشاهده می شود.
بنابراین میتوان گفت: مقاومت امروز شاعران افغانستان سرودن به زبان فارسی است، همین که میراث ادبی کهن خود را حفظ، به شعر و ادبیات چنگ انداخته و نگذارند ارتباطشان کم شود، مقاومت است، مقاومت علیه دخالت بیگانگان در فرهنگ کشور که از دریچه محدود کردن زبان فارسی سربرآورده است.