موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از محمود حبیبی کسبی

چگونگی همکاری اپوزیسیون با رسانه ملی

20 مرداد 1392 11:42 | 1 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.6 با 5 رای
چگونگی همکاری اپوزیسیون با رسانه ملی
ماه مبارک رمضان آمد و رفت، تا باز هم خیل مخاطبان رسانة ملی، چشمشان هم به جمال سریالهای مناسبتی شبکه های تلویزیون روشن شود و هم به نام ترانه سرایان تکراری تیتراژهای این سریالها!
  
موضوعی که مانند همیشه، جلب نظر کرده است و می کند، نام ترانه سرایان همیشگی تیتراژها بوده و هست. دو ـ سه ترانه سرایی که انگار قرارداد مادام العمر با تهیه کنندگان محترم صدا و سیما بسته اند تا ترانة تیتراژ تمام سریالها و برنامه هایی که در این سازمان عریض و طویل تولید می شود را ایشان بسازند. برای پی بردن به عرایض حقیر، به تیتراژ ابتدایی برنامة «ماه عسل»، تیتراژ انتهایی برنامة «ماه عسل»، تیتراژ ابتدایی سریال «دودکش»، تیتراژ انتهایی سریال «دودکش»، تیتراژ پایانی سریال «مادرانه» و... در میان تولیدات ماه مبارک امسال بنگرید، و همچنین در میان تولیدات سالهای پیش به تیتراژهای سریال «یه تیکه زمین»، «نابرده رنج»، سریال «2ـ5ـ3»، سریال «سراب» و دهها برنامه و سریال دیگر نیز نگاهی بیاندازید. 

تکرار مدام و پی در پی اسم یک یا چند نفر به عنوان شاعر ترانة تیتراژ سریالها، به خودی خود سؤال برانگیز است، اما اگر شاعر مورد نظر و شعر تولیدی قابل دفاع باشد، حرفی نیست؛ ولی وقتی نه آن شعرها چنگی به دل می زند و نه آن شاعر موجه و مقبول است، چه باید کرد و چه باید گفت؟ باید گفت که مهم، قوت شعر و وجهة شاعر نیست، مهم این است که شاعر مورد نظر با مافیای سهمگین تهیه کنندگان رسانة ملی بده بستانی داشته باشد تا بتواند به این دژ نفوذ ناپذیر رسوخ کند.  

حال به این مشکلها، مشکل اصلی را نیز بیافزایید که این ترانه سرایان، وقتی در میان همفکران خود قرار می گیرند، خود را در موضع مخالف و اپوزسیون قرار می دهند و هنرمندان و شاعران غیر اپوزیسیون یا همراه با نظام را شاعر حکومتی یا هنرمند حکومتی لقب می دهند و آنها را تخطئه می کنند که چرا با چنین دولت و حکومتی همکاری می کنید؟ حال آنکه بسیاری از هنرمندان و شاعران متعهد و معتقد هستند که همین الان مشکلات مالی و معیشتی جدی دارند و ماهها بلکه سالهاست که در هیچ پروژة دولتی نقشی نداشته اند اما این دوستان مثلاً منتقد با لابی هایی که با تهیه کنندگان سازمانی دارند، مدام تیتراژهای سریالهای مناسبتی را درو می کنند تا هر روز بر ثروت و شهرتشان افزوده شود. چنین است که درو کنندگان تیتراژ برنامه های نان و آب دار تلویزیون، می شوند هنرمند اپوزیسیون و روشنفکر و مردمی!!! و هنرمندان متعهدی که دندان به جگر گذاشته اند و با تحمل تنگدستی و بی توجهی مسئولین روزگار می گذرانند، شده اند حکومتی و سانسورچی و متحجر و... 

نکتة جالب توجه در دوسره بار کردن آقایان متشاعر، این است که وقتی با خواننده های لس آنجلسی همکاری می کنند، با نام واقعیشان، کار می کنند و وقتی افتخار می دهند و با خواننده ها و سازمانهای داخلی همکاری می کنند، پشت اسمی مستعار پنهان می شوند که مبادا ژست روشنفکر مآبانه و اپوزیسیون شان به هم بخورد. البته برخی هم که بیشتر منافعشان در داخل است و چهرة موجهی از خود برساخته اند، بالعکس رقبایشان، در داخل با اسم اصلی و در خارج با اسم مستعار کار می کنند. بله چنین است! چنین است که فی المثل «زادمهر» می شود «مهرزاد»!!!  

باز جالب تر از همة اینها، تأمل در این لطیفه است که آقایان به شهوت شهرت، با خواننده های لس آنجلسی و به سودای ثروت، با خواننده های داخلی کار می کنند. لذا بدون هیچگونه چشمداشت مالی و بدون دریافت دستمزد، ترانه های مبتذلشان را با التماس و صدها لطایف الحیل دیگر در اختیار خوانده های لس آنجلسی قرار می دهند تا مشهور شوند و بتوانند تهیه کنندگان داخلی را به بهانة شهرت و محبوبیت، تا نهایت امکان سرکیسه کنند و برای هر ترانة 4 یا 5 خطی سست و بی مایه، از 3 تا 5 میلیون تومان مطالبه کنند.

این رقم قرارداد برای یک ترانة سست و چند خطی، در شرایطی است که حق التألیف کتاب بهترین و مقبولترین شاعران این مملکت (در صورتی که یک کتاب شعر، حد اقل متشکل از 50 شعر است) به زحمت به یک میلیون تومان می رسد. حال شما عدالتی را دریابید که یک شاعر توانمند و متعهد از 50 شعر مستحکم که حاصل چند سال مطالعه و عرق ریزی روح اوست، یک میلیون تومان به دست می آورد، آنگاه برای یک ترانة سست که در چند دقیقه خلق شده است، چند ملیون تومان به پای یک ترانه سرای مبتذل ریخته می شود. 
   
در چنین شرایطی، رقابت و چشم و هم چشمی مضحکی بین تهیه کنندگان رسانة ملی درگرفته است که به وارد گود کردن ترانه سرایانی که افتخارشان ترانه سازی برای خوانندگان خارج از کشور است، مباهات می کنند. البته پرداخت دستمزدهای گزاف برای 4 خط ترانه ای که احتمالاً لس آنجلسی ها پس زده اند و روی دست ترانه سرای محترم باد کرده، افتخار و چشم و هم چشمی و رقابت هم دارد! 

در نگاه تهیه کنندگان و مدیران رسانه ای، ایجاد جاذبه برای جلب نظر مخاطب عام، تنها با پوپولیستی ترین راه حلها، یعنی تن دادن به ابتذال میسر می شود. هر یک از ایشان که بتواند نظر یکی از فعالان عرصة آثار مبتذل و ضد فرهنگی را برای همکاری جلب کند، خیال می کند که دست آورد سترگی نصیبش شده و با این ترفند، از شهرت و حواشی و غوغاهای موجود در بازار مکارۀ ابتذال، به نفع برنامة خود بهره برده است. بدون توجه به اینکه همکاری با این دست هنرمندنمایان، نه تنها بی اعتنایی و دهن کجی به هنرمندان متعهد و توانمند متعهد و داخلی است، بلکه به نوعی تأیید و موجه جلوه دادن شبکه های ماهواره ای فارسی زبان و ضد انقلاب محسوب می شود.  

حال وقتی به پروسة بزرگ کردن متشاعران اپوزیسیون، در عین بی اعتنایی به شاعران متعهد، آن هم توسط رسانة ملی می نگریم، با هزاران سؤال بی جواب مواجه می شویم و به این نتیجه می رسیم که گویا برای همکاری با رسانة ملی در پروژه های نان و آب دار، باید مخالف و اپوزیسیون باشی یا اقلاً با مخالفان و اپوزیسیون حشر و نشری داشته باشی تا مورد توجه قرار گرفته و به نان و نوایی برسی! 

چرا که ترانه سرایانی که اکنون به مخالف و اپوزیسیون بدل شده اند، تمام شهرت کذایی و حباب گونة خود را توسط رسانه های دولتی همین حکومت به دست آورده اند. مسئولان فرهنگی فعال نیز آنقدر در بادکنک شهرت این ستاره های قلابی دمیده اند و می دمند که توهم شهرت و محبوبیت این متشاعران را بردارد، آن وقت با اتکاء به اسم و رسمی که به وسیلة سازمانهای دولتی دست و پا کرده اند، تا به آنها بگویی بالای چشمت ابروست، می زنند زیر میز و کافه را به هم می ریزند. چرا که مِیِ شان را با خواننده های لس آنجلسی خورده اند و تلو تلو خوردن و عربده کشی شان را برای ما به سوغات آورده اند. 
      

کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • چگونگی همکاری اپوزیسیون با رسانه ملی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: