در دنیای ادبیات و در میان رمانها، هیچکدام مانند «دنیای متهور نو» به خوبی از پس نقد سیطرهی تکنولوژی بر انسان برنیامده است. «آلدوس هاکسلی» در این رمان، بامهارت و زیبایی جهنم آینده ای را که تکنولوژی برای بشریت ایجاد خواهد کرد، به تصویر میکشد. البته او دغدغه ای جز لیبرالیسم و اومانیسم ندارد، اما همو هم میداند که اگر تکنولوژی به حال خود رها شود، حتی از آرمانهای دنیایی چون اومانیسم نیز چیزی نخواهد ماند. تکنولوژی کنونی اژدهایی هزاران سر است که همهی بشریت را خواهد بلعید.
بهتر است نقد رمان دنیای متهور نو را از زبان شهید بزرگوار سیدمرتضی آوینی بشنویم. وقتی که در کتاب گرانسنگ «توسعه و مبانی تمدن غرب» به ماهیت تکنولوژی و بانک و پول میرسد، به سراغ آلدوس هاکسلی میرود و در فرازهایی از سه مقاله « بهشت زمینی»، « توسعه برای تمتع» و «دیکتاتوری اقتصاد« به نقد روند پیشرفت تکنولوژی در جهان می¬پردازد. این شما و این هم قلم سیدمرتضی اوینی:
«در صورت نهایی و آرمانی زندگی ماشینی، گذشته از آنکه تفکر انسان ـ یعنی ارزشمندترین نقطهی وجود او ـ صرف حفظ و نگهداری و توسعهی ماشینی میشود، باز هم کار به تمام معنا حذف نمیشود. «آلدوس هاکسلی» در کتاب «دنیای متهور نو» بهخوبی متوجه شده است که جامعهی آینده به قشری از انسانها نیازمند است که برده وار «کارهای سیاهی» را که لازمهی فراغت اقشار دیگر است بر عهده بگیرند. دنیای متهور نو یک جامعهی برده داری است اما برده ها نیز خوشبختند، چرا که علوم آزمایشگاهی تا بدانجا پیش رفته است که بچه ها خارج از رحم مادران، در لوله های آزمایشی پرورش پیدا میکنند و اینچنین، در شرایط آزمایشگاهی متفاوت میتوان انسانهای متفاوتی دقیقاً متناسب با جدول طبقه بندی مشاغل تربیت کرد، بهگونه ای که همهی آنها از کار خود راضی باشند.
مرض و پیری وجود ندارد... چرخ های تولیدی بسرعت میچرخد. دولت همه را و حتی نوع رفتار آدم ها را تحت کنترل دارد. چرا که وسایلی ابداع شده است که... بچه ها را در لولهی آزمایش درست میکنند. و از هر نطفه هر چند عدد آدم که بخواهند میسازند. اگر یک کارخانه به تعداد معینی کارگر احتیاج داشته باشد سفارش میدهد. و در ظرف مدت کوتاهی آنها را که یک جور و یک شکل اند، تحویل میگیرد. اختلاف طبقاتی از بین رفته است، زیرا همهی افراد به قس میتحت عمل قرار گرفته اند، که موضع اجتماعی خود را با جان و دل میپذیرند. بچه ها از همان آغاز زندگی در لوله های آزمایش، موسیقی های خاص و روش های دقیق تربیتی، ظرفیت های بدنی، فکری و روانی خاصی متناسب با جدول طبقه بندی مشاغل پیدا میکنند...
در کتاب «دنیای متهور نو» اوتوپیایی تصویر میشود که در آن از خانواده نشانی نیست. نطفه ها در لوله های آزمایش بسته میشوند و در همان جا رشد میکنند و از همان لوله های آزمایش در انواع و نژادهای مختلف آلفا و بتا و گاما پا به دنیا میگذارند و... ارتباط زن ها و مردها، و به عبارت به تر نرها و ماده ها، صرفاً در طلب لذت انحصار پیدا میکند، بدون آنکه هیچ گونه تعهد خانوادگی به دنبال داشته باشد...
گردانندگان «آلفا» هستند. و آنها که کار سیاه میکنند «امگا»... هیچ کس از خود اراده ای ندارد و هر گاه شرایط یک نواخت خورد و خواب و شهوت کسی را کسل کند کافی است که یک حب سوما بخورد و تمام غم و غصهی او تبدیل به شادی و سرور شود. تنها انسانهایی که هنوز در شرایط فلاکت بار تمدن کهنهی بشر زندگی میکنند، باقیماندهی سرخپوستان هستند که در جایی محصور همچون باغ وحش، با زنده زایی و بیماری و فقر و عواطف انسانی دست به گریبان هستند و...
تصویری که آلدوس هاکسلی هوشیارانه از جامعهی متهور آینده ساخته است ایدهآل تمدن آمریکایی است، جامعه ای که پیشرفت علوم آزمایشگاهی همهی مشکلات آن را حل کرده است؛ کار، عدالت اجتماعی، امراض نفسانی و ناهنجاری های روانی، عواطف رقیق بشری، زنده زایی و بیماری و فقر... همهی مسائل در آزمایشگاه حل میشود. اُمِگاها برده هایی هستند با نیروی جسمانی حداکثر، اما منهای عصیان و اعتراض و اعتصاب؛ و به فرض محال اگر اعتصابی هم ـ به دلایل فنی و آزمایشگاهی ـ اتفاق بیفتد، فورا مأموران دولتی سر میرسند و به جای گاز اشک آور، آب داغ یا گلوله، گرد سوما میپاشند. گرد سوما دارای مجموعهی خواص هرویین و حشیش و ال.اس.دی و... است و مشکلات غم و غصه و عواطف بشری را خیلی فوری به روش آمریکایی حل میکند و بعد ناگهان امگاها را میبینی که خوشحال و دست افشان به رقص و پایکوبی پرداخته اند و دسته جمعی سرود استانداردی را که در لولهی آزمایش بدانها آموخته اند، زمزمه میکنند.
نباید پنداشت که این تصورات آلدوس هاکسلی تخیلاتی محض و بدون ریشه است؛ ریشه های دنیای متهور نو را باید در نظرگاه غیر واقعی غرب به انسان و جهان جست و جو کرد. آمریکا برای آنکه سربازان خویش را در جبهه های جنگ ویتنام نگه دارد، علناً و بدون پرده پوشی از هرویین و کوکایین و سایر مواد مخدر و محرک استفاده میکرد. اگر درست دقت کنیم، همین واقعیت است که در اوتوپیای آلدوس هاکسلی به صورت حبّ سوما جلوه میکند. وقتی انگیزه های درونی نباشد، کار همچون شری تلقی میشود که باید از آن خلاص شد. «شوماخر» نویسندهی کتاب «کوچک زیباست» بسیار خوب از عهدهی بیان این معنا بر آمده است: در این زمینه، اقتصاددان جدید با این طرز تفکر بار آمده که «کار» را همچون چیزی تلقی کند که اندکی بیشتر از یک شر واجب است. از دیدگاه یک کارفرما، کار در هر مورد فقط یکی از اقلام قیمت تمام شده است، که اگر نتوان آن را فرضا از طریق خودکاری (automation) بکلی حذف کرد باری باید به حداقل تقلیلش داد. از دیدگاه کارگر، کار یک امر مصدع است؛ کار کردن یعنی فدا کردن فراغت و آسایش، و دستمزد عبارت است از جبرانی برای این فداکاری.»
«دنیای متهور نو» ویژگی های خاصی دارد که آ نرا مورد توجه میسازد. توصیف خاص فضایی که ایجاد شده و پروراندن ایده در حد جزئیات از نقاط قوت اوست. نکتهی مهم دیگر ارتباط بحث تکنولوژی با مسائل اصلی تمدن است. ارتباط با دین، ارتباط با آرمانهای اومانیسم و حتی لیبرالیسم، ارتباط با علم و هنر و از همه مهم تر ارتباط با خدا نکتهی بسیار مهم رمان است. یعنی تکنولوژی در یک بستر تمدنی مورد توجه قرار میگیرد. نکتهی مهم دیگر تمرکز بر نوعی از تکنولوژی است که بیشترین ارتباط را با انسان و مباحث مرتبط با آن دارد. این انتخاب خوب توانسته است چهرهی واقعی ماشینیسم را به وضوح نشان دهد. «دنیای متهور نو» سعی کرده پرده زمان را بدرد و جهنم تکنولوژی خودبنیاد را پیش چشم انسان غربی مشتاق تکنولوژی بگذارد. خواندن «دنیای متهور نو» برای کسانی که به تکنولوژی، پیشرفت، انسان و دین علاقه مندند، واجب است!
کسانی که به تکنولوژی، پیشرفت، انسان و دین علاقه مندند، حتما باید یک بار هم که شده «دنیای متهور نو» را بخوانند. اگر کسانی که سر بر آستان الههی مقدس تکنولوژی میسایند با داستان همراه شوند و پیش بیایند، در انتهای داستان خواهند دید که الههی مقدس تکنولوژی برقع پوششان، فاحشه ای عریان و رقاصی دیوانه است که جز خود، به هیچ کس و هیچ چیز رحم نمیکند. خواهند دید که از ابتدا هم زیر ردای آن الههی مقدس، فاحشه ای پتیاره پنهان بوده است!
محمدقائم خانی