موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
به بهانهء انتشار مجموعه داستان "روي موج چهارده"

داستاني از "زهره عارفي" در جلسهء مجازي داستان

17 بهمن 1392 20:00 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 3.8 با 5 رای
داستاني از "زهره عارفي" در جلسهء مجازي داستان
  • نجمه مولویسلام وعرض تبریک برای بزرگداشت انقلاب اسلامی3 روز قبل

  • ريحانه مظاهريسلام
    شب خوش3 روز قبل

  • نجمه مولویسلام من آمدم ولی نامریی ام کسی منو نمیبینه !!!3 روز قبل

  • مهدي بنائيانسلام و شب خوش به همه ی دوستان
    3 روز قبل

  • حسن کي قباديسلام به دوستان
    3 روز قبل

  • نجمه مولویحال همهگی خوبه که ؟ با سرما چه میکنین ؟3 روز قبل

  • مهدي بنائيانهوا بس نا جوانمردانه سرد است های.دمت گرم و دلت خوش باد
    3 روز قبل

  • نجمه مولویآقای اسطیری سلام جلسه کی شروع میشه؟3 روز قبل

  • مهدي بنائيانمن یک نظر دارم درباره زمان داستان که مدام در مضارع و ماضی در نوسان است .البته آزار دهنده نیست
    3 روز قبل

  • ريحانه مظاهريبرای منم زمان فعل ها سوال شده بود3 روز قبل

  • مهدي بنائياندر زمان حال با نویسنده همراه میشوی و بعد به سرعت ازش فاصله میگیری به خاطر فعل زمان گذشتش
    3 روز قبل

  • نجمه مولویاول یه تبریک بگم به خانم عارفی برای چاپ کتابشون امیدوارم به چاپ های بیشمار برسد.3 روز قبل

  • مهدي بنائيانصد البته تبریک
    3 روز قبل

  • نجمه مولویتغییر زمان با یادآوری های گذشته بنظرم در داستان نشسته بود.3 روز قبل

  • مجيد اسطیريسلام به دوستان
    ممنون که هستید
    بحث را شروع کنید و ادامه بدهید تا بنده هم جدی تر به بحث بپیوندم
    3 روز قبل

  • مهدي بنائيانالبته من فکر میکنم حسی بوجود آمده و عمدی در کار نیست.چون در یاد آوری خواب چند شب قبل هم میبینیم این پرش زمانی به چشم میخورد
    3 روز قبل

  • نجمه مولویپیکان آجری رنگ هم با اینکه مثل کلید عمل کرده بود ولی درانتها باقی ماند در ابهام .3 روز قبل

  • مهدي بنائيانوقتی زمان گذشته است ما خودمان را مخاطب راوی می انگاریم و از دور به داستان نگاه میکنیم.وقتی زمان حال است راوی دارد با خودش حرف میزند.مشود گفتگوی درونی نمایشی
    3 روز قبل

  • مهدي بنائيانبه نظر من زمان گذشته به هر حال بهتر در داستان مینشیند
    3 روز قبل

  • زهره عارفیسلام و شب دوستان خوش 
    3 روز قبل

  • زهره عارفیبابت تاخیر عذرخواهی می کنم3 روز قبل

  • ريحانه مظاهريسلام خانم عارفی
    بابت چاپ کتابتون تبریک میگم3 روز قبل

  • نجمه مولویتداعی گفته های پدرش در خواب ،کار قشنگی بود . زیبایش این بود که تعریف خوابش در اوایل داستان و گفته ی پدرش در اواسط داستان آمده بود ولی بطور کلی در زمان حال گفتن خطر گزارشی شدن را بیشتر میکند.3 روز قبل

  • مهدي بنائيانمن شخصیت یک مبارز سیاسی را در راوی داستان ندیدم.شاید طرف سیاسی نبوده و در زندان سیاسی شده؟
    3 روز قبل

  • نجمه مولویبا آقای بناءیان موافقم منم سیاسی بودنی ندیدم ولی یک جور وسواس دیدم که البته در زندان تشدید شده بود.3 روز قبل

  • نجمه مولویموقعیت حرف اول را میزد وگرنه از نظرچرایی داستانی جای بحث و دارد.3 روز قبل

  • مهدي بنائيانوسواس مه میفرمایید درست است حتی شاید حالت بیمار گونه .انگار طرف را آنقدر شکنجه کرده اند که از حالت عادی خارج شده و به قول معروف از ریسمان سیاه و سفید میترسد اما در داستان اینگونه در نیامده .پیش آگهی شکنجه و آزار غیر از زندان انفرادی نداده است3 روز قبل

  • زهره عارفیخانم مولوی و آقای بنائیان از این که داستان را دقیق خواندید و تحلیل می کنید تشکر می کنم3 روز قبل

  • حسن کي قباديو اما درباره ی داستان فکر می کنم که نویسنده خواسته است راوی اش را در یک فضای توهم قرار دهد. از همان ابتدا که به همه چیز شک می کند، شک ما هم برانگیخته می شود که ایشان توهم زده است و در زندان به خاطر شرایط خاص، دچار این نوع نگرش شده است. اما نکته ی آزار دهنده، توهم یک سویه است. یعنی اینکه راوی فقط از لو رفتن شخصیتش می ترسد. از اینکه بفهمند کیست. یک سری ذهنیات دارد که هی تکرار می کند. این توهم می توانست به بقیه ی موضوعها هم سرایت کند و برای ما ابعاد تاریک داستان را روشن کند. مثل اینکه راوی کیست؟ چرا دچار این توهم شده؟ چرا زندانیان سیاسی اینقدر روی او تاثیر گذاشته اند؟ و چرا های دیگر که بی پاسخ مانده اند.3 روز قبل

  • مهدي بنائيانیک نفر از زندان سیاسی زمان شاه بیرون آمده و حالا فکر میکند همه با او دشمنند.البته نگفته که آنها ساواکی ها هستند پس میتوانند افراد خودی باشند.مثلا او همدستانش را لو داده و حالا آزاد شده.
    3 روز قبل

  • مهدي بنائيانترس از همه میتواند نوعی بیماری باشد تا احتیاط که احتمالا در زندان آموزش دیده است.اینجا پیرنگ کمکی نمیکند
    3 روز قبل

  • سید ابوالفضل مبارزسلام به همه دوستان
    که احتمالا همه داستانی اند3 روز قبل

  • مهدي بنائيانبا آقای کی قبادی موافقم.توهم کاملا مشهود است اما نویسنده نخواسته لو برود.برای همین راوی خیلی منطقی برخورد میکند و حواسش جمع است
    3 روز قبل

  • نجمه مولویباآقای کی قبادی موافقم . برمیگردد به چرایی که اشاره کردم . گاهی فکر میکردم پدرش اورا لو داده شاید جزو پروهای منافق بوده.این توهم ها مخاطب را تا آخر میکشاند وبعد رها میکرد.ولی از خواندن داستان خسته نشدم این موضوع قابل توجهی است.بااینکه روایت گزارشی شده بود.3 روز قبل

  • زهره عارفیآقای کی قبادی خوانش خوبتان امیدوارم کرد و انتقاد به جای تان تا حدی را می پذیرم. ممنون3 روز قبل

  • مجيد اسطیريتوی این داستان یک صحنه هست که به نظرم یک نگاه کلی به "انقلاب" را در یک صحنه خلاصه کرده و آن صحنهء خواب راوی است که افرادی از چند دسته را بالای چاه می بیند که برایش طناب انداخته اند. یک جوری به نظرم نویسنده میخواهد سهم قشرهای مختلف در انقلاب را نشان بدهد. خوشم اومد.3 روز قبل

  • مهدي بنائيانما تا آخر داستان را میخوانیم با اینکه میدانیم قرار نیست کسی را که تازه از زندان آزاد شده دوباره بگیرند مگر دلایل خاص که گفتم مثل لو دادن دوستان یا احتمالا تعقیب برای پیدا کردن محل اختفای دوستان.3 روز قبل

  • نجمه مولویازدوستان و نویسنده گرامی مجبورم خداحافظی کنم امشب خوش قول بودم سر وقت آمدم از نظرات دوستان هم استفاده کردم شب زمستانی همه خوش.3 روز قبل

  • مهدي بنائيانبله آقای اسطیری اما به نظر می آید قابل نقد باشد.درسته؟3 روز قبل

  • زهره عارفیخانم مولوی عزیز ممنونم که وقت گذاشتید خواندید و به خوبی نقد کردید. مانا باشید3 روز قبل

  • مهدي بنائيانیک نکته کوچک هم با اجازه نویسنده عزیز بگویم که کسی که صندلی جلو بشینه نمیتونه راننده رو توی آینه ببینه .چند بار هم تکرار میشه برای همین عرض کردم.3 روز قبل

  • aliashgar ezzatipakسلام به دوستان. من الآن رسيدم.3 روز قبل

  • زهره عارفینکته قابل تاملی بود آقای بنائیان. باید یک بار دیگه امتحان کنم :) . ممنون از توجهتون3 روز قبل

  • مهدي بنائيانسلامت باشید3 روز قبل

  • حسن کي قبادينکته ای که ذهنم را مشغول کرده نام داستان است. روی موج چهارده که یک سری اخبار و آموزشها را برای چریکها از مصر می داده است. ایجاد چرایی دیگر و بی پاسخ ماندنش. البته هدف پاسخ دهی مستقیم نیست ولی سرنخی هم داده نمی شود. اگر راوی چریک است یا شده است که باید دقیق تر باشد و اینگونه توهم از او بر نمی آید. اگر قرار استت ادای آنها را دربیاورد باز هم درنیامده. و اصلا چرا همه ی داستان باید به این نام خوانده شود؟3 روز قبل

  • مجيد اسطیريداستان وانمود یک نوع پارانویید اجتماعی سیاسی است به نظر من. برای دسته ای که هنوز نتوانسته اند خودشان را حل شده در متن مردم ببینند. نقطهء دقیقا برعکس راوی این داستان گلابدره ای است در لحظه های انقلاب. البته اون داستان نیست اما برای روشن شدن عرضم مثال میزنم. اون با این که هیچ کس را نمیشناسه اما انگار که با همهء مردم توی کوچه و خیابون رفیق و آشنا و فامیله.3 روز قبل

  • حسن کي قباديجناب عزتی خوش آمدید. البته خانه ی خودتان است.
    3 روز قبل

  • مجيد اسطیريصداي لبخندش را مي‌شنوم 

    ولی این جمله خیلی عجیب بود!
    مگه لبخند صدا داره؟!
    3 روز قبل

  • حسن کي قباديمجید آقا گلابدره ای در لحظه های انقلاب خودش را جوری تعریف می کند که آن صمیمیت و آشنایی و حتی پرچانگی بهش می چسبد. اما راوی ما در اینجا بی مشخصات است. حتی در زمانی که نویسند اطلاعات می دهد، این اطلاعات کمکی به ما نمی کند که او را جدا شده بپنداریم. مثلا در صحنه ی رویارویی با دوست قدیمی یا همان صاحب کار قدیمی اش. چه کاره بوده که الان کارش را ول کرده؟ راوی می گوید بعد اینکه از خانه بیرون زدم و درسم را ول کردم یک سالی پیشش کار می کردم. حالا هم نمی توانددر مقابل او مقاومت کند چرا که او همه ی جیک و پوکش را می داند. اما ما حتی کمی از این جیک و پوک را نمی فهمیم و گرچه داستان را ادامه می دهیم، اما با راوی در بطن گفتار و عملش همقدم نمی شویم.3 روز قبل

  • مهدي بنائيانپس ما با یک مبارز سیاسی نرمال مواجه نیستیم؟یعنی منطق داستان را از این راستا نگاه کنیم.؟
    3 روز قبل

  • مهدي بنائيانبه نظر من نویسنده میخواهد فضای خفقان و پر استرس سالهای منتهی به انقلاب را بازگو کند ولی دچار شعار زدگی مرسوم نشود.حس فضا درست یا غلط خوب از کار در آمده است میماند پیرنگ داستانی که به نظر کنی لنگ میزند .
    3 روز قبل

  • aliashgar ezzatipakبه نظر من نويسنده تلاش داره شخصيتي را نشان بدهد كه زندان شاه و رفتار ماموران از يك مبارز ساخته است. و جز اين چيز ديگري از داستان برنمي‌آيد. به ديگر معني دارد از رفتار ويرانگر با مبارزين حرف مي‌زند.3 روز قبل

  • مجيد اسطیريموافقم حسن آقا
    کلا این راوی با اون زیاد قابل مقایسه نیست
    فقط برای مقایسه و روشن شدن تفاوت عمیقی که بین این دو تا راوی و این دو نوع نگاه به انقلاب هست گفتم
    3 روز قبل

  • حسن کي قباديبه نظر حقیر که همین هم مبهم است. این شخص می تواند به همه ی افراد تعمیم داده شود. چرا که ما سابقه ای از مبارزه را در او نمی بینیم. او می توانسته برای جرمهای دیگر هم به زندان افتاده باشد و دلیل انفرادی بودنش مثلا ایجاد اخلال بوده باشد. یک مبارز سیاسی، دارای ویژگی های فکری و رفتاری خاصتر است نه این فضای ایجاد شده. ما عملی که ایشان را به مبارزان منتصب کند نمی بینیم.3 روز قبل

  • مجيد اسطیريتغییر زمانها را هم هیچ جوری نمیشود توجیه کرد.
    به نظرم یا باید ماضی باقی می ماند یا مضارع.
    دوستان اگر نظر دیگری دارند بفرمایند.3 روز قبل

  • زهره عارفیمن فقط می تونم بگم از تحلیل های و نظرات منتقدانه دوستان ممنونم3 روز قبل

  • مهدي بنائيانیک مبارز پشیمان که دوستانش را لو داده باشد همین تعریف را دارد .کمی دقت کنید کاملا بهش میاد.3 روز قبل

  • حسن کي قباديمن با نظر شما موافقم آقا مجید. توجیه ندارد. کمکی نمی کند و به کار پریشانی می دهد. و هم چنین با نظر اقای عزتی که از یک زندانی به خاطر رفتارهایی که با او شده، یک شحصیت دیگر به دست آمده. اما باز هم تاکید دارم که باید کلید های بیشتری از زندگی راوی می داشتیم. (البته کلیدی که قفلی را باز کند نه مثل بعضی کلیدها.)3 روز قبل

  • مهدي بنائيانزمان مضارع فضای توهم بهتری ایجاد میکند و زمان گذشته منطقی تر است
    3 روز قبل

  • aliashgar ezzatipakيكي از دلايل اين‌كه داستان گرم نمي‌شود و ما با شخصيت مشكل داريم اين است كه نويسنده به او نزديك نشده زياد؛ و ما را در جريان گذشته‌اش قرار نداده چندان؛ الا مواردي كه مثلا به پدر و مادرش مربوط مي‌شود و نصيحت‌هاي آنان. شايد اگر ما اين آدم را در مواقعي از مبارزه‌اش - البته به خلاصه‌ترين شكلش - مي‌ديديم و بعد فشارهايي را كه در زندان بهش وارد شده را درك مي‌كرديم، بهتر با او همراه مي‌شديم و اين احتياط وسواس‌گونه‌اش را قابل قبول مي‌يافتيم. اما الآن اين‌گونه نيست. داستان در يك سطح جريان دارد و همين شده آفتش.3 روز قبل

  • مهدي بنائيانالبته با پایانی که داستان دارد کاملا به روانپریشی راوی تاکید میشود و رفتار او از نظر داستانی قابل توجیه است مثل کسی که دچار جنون آنی میشود و رفتارش در اختیار خودش نیست.اما چرا باید یک مبارز سیاسی را اینگونه نشان بدهیم .نظر استاد عزتی ناظر است3 روز قبل

  • مجيد اسطیريبه خاطر این که کل داستان شاید دارد در یک ساعت یا کمتر میگذرد من زمان مضارع را پیشنهاد میدهم که تداعی همین لحظه را میکند.3 روز قبل

  • حسن کي قباديبرای شما سرکار خانم عارفی آرزوی توفیق دارم. عذر مرا بخاطر جسارت در نقد داستان خوش خوانشتان را بپذیرید.
    از دیگر دوستان هم خداحافظی می کنم. اوقات خوشی بود. سربلند باشید.3 روز قبل

  • مهدي بنائيانیاد آوری خواب میتوانست کلید خوبی باشه آقای کی قبادی3 روز قبل

  • aliashgar ezzatipakسلام و ارادت جناب بنائيان. به نظرم نويسنده خيلي كاري به اين شخصيت خاص ندارد، و بيشتر مي‌خواهد يك فضا را بسازد. يعني شخصيت فعال او نه آدم اين داستان، كه نيروي حاكم بر فضاي سياسي آن سال‌هاست. او مي‌خواهد بگويد يك نيروي نامرئي وجود دارد كه آدم‌هايي را كه بهش انتقاد دارند را به اين روز مي‌اندازد. و از اين منظر، داستان موجه است و خوب. اما كاش به گذشته‌ي اين آدم هم اشاره‌ي مي‌شد.3 روز قبل

  • زهره عارفیجناب کی قبادی سپاس از وقتی که گذاشتید و تحلیل های خوب تان3 روز قبل

  • زهره عارفیموفق باشید
    3 روز قبل

  • مجيد اسطیريشايد اگر ما اين آدم را در مواقعي از مبارزه‌اش - البته به خلاصه‌ترين شكلش - مي‌ديديم و بعد فشارهايي را كه در زندان بهش وارد شده را درك مي‌كرديم، بهتر با او همراه مي‌شديم 

    موافقم آقای عزتی3 روز قبل

  • مهدي بنائيانقبول دارم که داستان موقعت میخوانیم اما شخصیت مدار است .شخصیت هم خنثی نیست .در مرکز توجه قرار گرفته که البته نرمال هم نمینماید.پس مادچار دور باطل میشویم با این نگرش شما.
    3 روز قبل

  • مهدي بنائياندو سه تا اسم در داستان هست که خوانش سختی دارد مثل استرکنی یا تقی کپک .دلیلی داره این اسم های نا مانوس؟3 روز قبل

  • aliashgar ezzatipakالبته اين شخصيت انگار تحت تاثير آموزش‌هاي موج چهارده هم هست. اما خب، به آن هم به اندازه‌ي كافي پرداخته نشده. به ديگر سخن، اين آدم كه حالا از زندان زده بيرون، دست‌پخت سخت‌گيري‌ها و شكنجه‌ها از يك طرف، و توصيه‌هاي خاص و احتياط‌آميز مبارزان و چريك‌ها از طرف ديگر است. و قاطي كرده!
    در مجموع اما مي‌شه گفت كه داستان‌ توجيه‌هايي را در مشت دارد براي اين رفتار؛‌اما بي‌شك مي‌توانست بهتر عمل كند. كه در آن صورت به ياددماندني‌تر مي‌شد و تاثيرگذارتر.
    همين‌جا چاپ كتاب را هم دوباره خدمت خانم عارفي تبريك مي‌گم.انشاءالله كه كارهاي آينده‌شان رو به جلو باشد.
    شب دوستان به خير و خوشي3 روز قبل

  • aliashgar ezzatipakاستركني اصلا يعني چي؟3 روز قبل

  • زهره عارفیممنونم آقای عزتی پاک 
    3 روز قبل

  • زهره عارفینمی دونم لازم هست من درباره استرکنی توضیح بدهم؟3 روز قبل

  • مهدي بنائيانمن هم به خانم عارفی تبریک میگم و البته با اندوه به خاطر فقدان عزیزشون.امیدوارم موفق و موید باشید .بدرود.3 روز قبل

  • زهره عارفیاز تمام دوستان گرامی و نقدهای خوب شان سپاسگزارم و خوش حالم که اولین نقد این داستان به این خوبی پیش رفت. آرزوی موفقیت برای همه دوستان3 روز قبل

  • زهره عارفیاسترکنی اصطلاحی است برای کنف کردن طرف مقابل این را از یکی از روستاهای قم شنیدم و چیزی شبیه همان «شیشکی» است.3 روز قبل

  • مهدي بنائيانیک پیشنهاد برای مدیریت داستانهای برای نقد.اگر میشه از دوستان شهرستانی دعوت به عمل بیاد که داستانهایشان را در تهران بخوانند .یعنی حضورا تشریف بیارن .من خودم وقتی دبیرستانی بودم خیلی حال خوبی داشتم وقتی به کانون پرورشی آمدم و یک داستان خواندم .هیچوقت یادم نمیره.
    3 روز قبل

  • زهره عارفیبا اجازه همه. بازهم از آقای عزتی، اسطیری، بنائیان و دیگر عزیزان ممنونم. شبتان خوش3 روز قبل

  • فاطمه نفریسلام و عرض احترام خدمت همه دوستان. من دیشب نبودم و امروز نظراتم رو درباره داستان می گذارم. من از داستان خوشم اومد، هرچند که سولات زیادی برام بدون پاسخ موند اما از طرفی از این پنهان کاری اگاهانه که به نظرم نویسنده تعمدا به کار برده بود خوشم اومد.من احساس کردم که نویسنده انگار فقط می خواسته درباره یک موضوع خاص و آنهم نابودی یک انسان و تغییر او در زندان سیاسی را نشان بدهد و ار عمد به مسائل دیگه از جمله شخصیت فرد آزادشده از زندان و جزئیات زندگی او نمی پردازد. هرچند که در داستان یکسری از سوالها باید پاسخ داده بشود اما با اینحال داستان من را اذیت نکرد و از خواندنش لذت بردم و گمانم دغدغه اصلی داستان را دریافت کردم که همان تحول فرد و روانپریشی و عدم اعتماد او به هیچ کس را می رساند که دقیقا نشان دهنده فضای خاص آن زمان است.3 روز قبل

  • سيد حسين موسوي نيا
    ابراز خوشحالي مي کنم به مناسبت انتشار مجموعه داستان روي موج 14 
    و من الله توفيق
    يا علي مدد.3 روز قبل


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • داستاني از "زهره عارفي" در جلسهء مجازي داستان
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.