موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
يادداشتي از ميرشمس الدين فلاح هاشمي نسب

با بايرامي در مينودر

30 بهمن 1392 16:18 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
با بايرامي در مينودر

با بایرامی در مینودر

نگاهی به یادداشت های محمدرضا بایرامی در 4 روز  سفر مقام معظم رهبری به استان قزوین

میرشمس الدین فلاح هاشمی

سفرنامه و سفرنامه نویسی در ادبیات ما جایگاه قابل توجه ای دارد و همواره بسیار حائز اهمیت بوده است. شاید اغراق نباشد اگر بگویم که معتبرترین و مهم ترین سفرنامه ای که از قرون گذشته در دست است سفرنامه ناصرخسرو قبادیانی است. و پر بی راه نیست اگر اذعان کنم که نام سفرنامه مترادف شده است با نام ناصرخسرو در زبان و ادب فارسی.
از مطالعه همین سفرنامه ها بوده که انسان ها از آداب و رسوم و فرهنگ یک سرزمینی مطلع می شده اند. از راه ها و خطرها و وضعیت جغرافیایی شهرها و اکمل این ها؛ از تمدن آن مردمان با خبر می شده اند. حال بر این همه خصلت شما می توانید سبک و نگارش و زبان و لحن نویسنده را هم اضافه کنید، چه در روایت و چه در نقل قول ها که باز برای اهالی فرهنگ مهم است.
در این سال ها (بعد انقلاب) سفرنامه های خوبی نوشته شده است. گرچه ویژگی های سفرنامه های گذشته را دیگر نمی توان در آن یافت ولی سفرنامه هایی قابل تأمل اند. یکی از بهترین سفرنامه های معاصر؛ سفرنامه سیستان رضا امیرخانی است که با توجه به نوع نگاه و قلم امیرخانی نگاشتی شیرین دارد و خوانش آن روان است. 
بیشتر این سفرنامه ها وصف حال مردمانی است که به استقبال مقام معظم رهبری آمده اند در استان خودشان. بیشتر گزارش لحظاتی است که مردم کنار خیابان داشته اند. وصف حالات و رفتارشان، گفته هاشان...
" در مینودر" محمدرضا بایرامی، یادداشتی است دویست صفحه ای از سفر رهبری به استان قزوین که در سال 1382 انجام شد. زمستان 82. بایرامی را باید یک داستان نویس دانست. او نمی خواهد در این کتاب مثل امیرخانی ریز شود و همه چیز را با جزئیاتش ببیند. گرچه بایرامی قلم و دقت نظر امیرخانی را می ستاید. اما بایرامی در کتاب خود به آنچه توجه اش را جلب می کند و برایش مهم است می نگارد. 
زبان و لحن قلم بایرامی داستانی است. شاید تعمدی در کار باشد اما در بسیاری از موارد بخصوص آنجا که در وصف لحظه ای قلم فرسایی می کند از قلم ژورنالیستی فاصله می گیرد و این البته زبانش را شیرین تر می کند. شروع نوشته اش با تعریض آغاز می شود. اصلا اعتراض در نوشته های بایرامی نمک است. "مدتی بود که آن مرد را ندیده بودم. آیا جزء همین خیابان گردهایی بود که در نیمچه سرمای چند روز پیش تهران تعدادی از آنها مرده بودند؟ آنها که عددی نیستند..." (ص 6) البته از این دست کم نیست در "در مینودر" و در نوشته های دیگرش که در قالب یادداشت نگاشته شده اند. و باز البته نیش قلمش به سمت مسؤولینی است که در کار خود کوتاهی می کنند. چیزی شبیه امیرخانی ولی لطیف تر. اما تأکید می کند که این بی عدالتی ها و کوتاهی ها دل رهبر را هم به درد می آورد.
بایرامی بیست و چند صفحه ای از کتابش را به بی نظمی ها و سردرگمی های دست اندرکاران و مسؤولین هماهنگی می پردازد. با توجه به اینکه موضوع قابل اعتنای نیست تا بشود روی آن مانور داد اما نوع توصیف و نوع روایتش جملات را دلنشین و صمیمی می کند. گویی داستانی است که مقدماتش دارد شکل می گیرد. و البته این کنایه ها و گله گی ها تا انتها به گونه ای دیگر ادامه دارد.
در کنار جملات و کلمات داستانی اثر، دیالوگ ها هم جالب است که کاملا داستانی و ورز داده شده است. اگر کتاب را از چند صفحه بعد از سرآغاز باز کنید واقعا فکر می کنید یک اثر داستانی یا یک رمان را می خوانید. بخصوص جاهایی که با طنز هم همراه می شود. به عنوان نمونه یکی را حداقل ذکر می کنم تا بیشتر و ملموس تر باشد. " ... گذشتن از زیر نرده ها کار آسانی نبود. 
- بدوید بچه ها!
از این جمله تجربه خوبی نداشتم، هروقت به کار برده می شد حتی از راه رفتن عادی هم باز می ماندیم. پشت سر کریمی من پرده را بالا زدم و گذشتم و بعد هم کاسه ساز.
- کجا آقا؟
سرمان را آوردیم بالا. محافظ میانسالی با تعجب نگاهمان می کرد. شده بودیم شبیه کمدین های فیلم های صامت که از دست پلیس در می رود و جایی قایم می شود غافل از اینکه  پلیس درست پشت سر اوست و بعد پلیس در کمال خونسردی با انگشت می زند به شانه فراری که حواسش به جلوست..."( صفحه 35)
آنچه سبب حسرت است در این اثر، این است که نویسنده خیلی به مردم نزدیک نمی شود. گویی او خود محافظ  یا مسؤولی است که همه چیز را از بالا و از روی سکوهای داربستی می بیند. شعار ها را می شنود. پلاکارت ها را می بیند اما از دور. آنجایی هم که روایتی زیرپوستی دارد بیشتر جاهایی است که با دوستان  و همراهان خود (کریمی و کاسه ساز) است. او در این سفر بیشتر روایتگر حالات و رفتار مسؤلین رده پایین و واکنش های خود و اطرافیان خود است. روایتگر اتفاقاتی که بعضا شخصی است. و این به کار لطمه می زند.
البته این نوع روایت مختص بایرامی نیست بلکه اکثر نویسندگانی که با کاروانی اینچنینی همراهند اینگونه می نویسند. اگر نویسنده می توانست به قلب مردم بزند و مثل یک خبرنگار از واکنش ها و احساسات پاکشان یادداشت برمی داشت مخاطب ارتباط بهتری با نوشته برقرار می کرد.  مثل کار امیرخانی در روایت سیستانش. شاید خیلی هم برای مخاطب جالب نباشد که مثلا افراد هماهنگ کننده و محافظین و سایر افراد چکار می کنند. آنچه جذابیت دارد وضعیت و حالات و رفتار مردم است.
بهرحال به نظر می رسد حال که نویسنده مطرحی را برای مسأله مهمی (خاطره نگاری یا یادداشت نویسی) به اقصا نقاط ایران همراه رهبر انقلاب راهی می شود به گونه ای توجیه شود و ملزومات کار فراهم آید که آیندگان بهره لازم را از این نوشته ها ببرند تا نگوییم: صد حیف که آن رفت...


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • با بايرامي در مينودر
  • با بايرامي در مينودر
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.