موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
«برگشتن»

اتفاقی در حلقۀ شعر آفتابگردان‏ها

01 اسفند 1392 13:16 | 1 نظر
Article Rating | امتیاز: 4 با 3 رای
اتفاقی در حلقۀ شعر آفتابگردان‏ها
شهرستان ادب: سرایش با وزن و ردیف و قافیۀ یکسان یا دست کم شبیه، توسط چند شاعر، اتفاقی است که در عالم شعر بسیار می‏‌افتد. بگذریم از بعضی ردیف‏‌ها که انگار به اسم برخی شاعران سند خورده است. مثلاً با شنیدن ردیف «برف» هر ذهن شاعری ناخودآگاه قصیدۀ مشهور کمال‏‌الدین اصفهانی را به یاد می‏‌آورد:

هرگز کسی نداد بدین‏‌سان نشان برف
گویی که لقمه‏‌ای‏‌ست زمین در دهان برف

یا مثلاً ردیف «آینه» یادآور قصیدۀ به‏‌یادماندنی خاقانی است:

ما فتنه بر توییم و تو فتنه بر آینه
ما را نگاه در تو، تو را اندر آینه

یا مثلاً «بگریید» را کسی جز با غزل-قصیدۀ مشهور سیف فرغانی به یاد نمی‏‌آورد:

ای قوم در این عزا بگریید
بر کشتۀ کربلا بگریید

و مثال‏‌های فراوان دیگری از این دست.

 الغرض اینکه گذشته از ردیف‏‌های خاصی که ذکر برخی آن‏‌ها رفت، استقبال، توارد و نام‏‌هایی از این دست، اتفاقاتی هستند که در عالم ادبیات، کم نیستند. یکی از این اتفاقات، در حلقۀ شعر هفتگی مؤسسۀ شهرستان ادب، آفتابگردان‏‌ها افتاد و سه غزل شنیده شد که ردیف دوتای آن‏‌ها «برگشته» بود و ردیف دیگری «برگشتم». با هم این سه غزل را از نظر می‏‌گذرانیم: (به ترتیب سن شاعر)


1

سوی چشمت، وقت برگشتن سر حجاج برگشته
دل به پای بی‏‌نیازی رفته و محتاج برگشته
آتشی تا حشر از لبیک انت الحق به لب دارد
هر که چون دار از طواف گردن حلاج برگشته
با خیال فتح چشمانت هر آنکس دل به دریا زد
عاقبت بی‏‌جان به روی شانۀ امواج برگشته
رفته چونان کاروانی در پی‏‌ات دل‏‌های مشتاقان
چشمت اما رهزن مستی که از تاراج برگشته
با مسیحا رفته‏‌ای آن دم که سوی آسمان‏‌ها رفت
با محمد آمدی آن دم که از معراج برگشته
خانۀ نورانی‏‌ات ای دوست! می‏‌داند کجا مخفی است
هر که با یک شاخۀ نور از سر آن کاج برگشته


(محمدرضا طهماسبی-تهران)


2

خسته‏‌ام مثل بهار به خزان برگشته
مثل تابوتي بی نام و نشان برگشته
بر دل سوخته‏‌ام، حسرت آهی مانده
مثل پیری که ز تشییع جوان برگشته
مثل تیری که به دنبال غزالی رفته
خورده بر سنگ و به دامان کمان برگشته
حال من حال غریبی‌ست که ماتم دیده
مثل رازی‌ست که غافل به زبان برگشته
چون اسیری که لب مرز شهادت رفته
باز با سعی طبیبی به جهان برگشته
سخت دلگیرم از این جسم به دنیا بسته
سخت دلتنگم از این روح به جان برگشته
مادری چشم به راهم که هراسان هر روز
رفته بنیاد شهید و نگران برگشته
***
خواستم نامه برایش بنویسم گفتند:
خبرش در نگه نامه‏‌رسان برگشته

(محمد برزگر-مرودشت)


3

شکستم توبه را، از بای بسم‏‌الله برگشتم
مسلمان آمدم سمت تنت، گمراه برگشتم
اگرچه عشق از خونم گذشت اما قسم بر عقل
که با پای خودم هر شب به قربانگاه برگشتم
عذاب چشم‏‌هایت شهر را سوزاند و سنگم کرد
به جرم اینکه سمتش لحظه‏‌ای کوتاه برگشتم
غروب از آسمان بی‏‌ستاره آمدم پیشت
سحر از پنجره، وقت وداع ماه، برگشتم
من آن سنگم که دست چاهکن بیرون کشید از خاک
که با پرتاب یک دیوانه سوی چاه برگشتم
فراری بودم از دربار عمری، شعر هایم را
نمی‏‌خواندند مردم، پس به قصر شاه برگشتم

(میثم داودی-قم)




کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • اتفاقی در حلقۀ شعر آفتابگردان‏ها
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: