موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از حمید حاجی میرزایی

درخت زیبای من

23 اردیبهشت 1393 06:17 | 4 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.71 با 17 رای
درخت زیبای من
شهرستان ادب: رمان «درخت زیبای من» با فصلی آغاز می‌شود به نام «داستان پسربچه‌ای که روزی اندوه را کشف کرد» ؛ چنین نگاهی به دنیای کودکی بسیار نایاب است خصوصاً در ادبیات کودک و نوجوان و حتی بزرگ‌سال کشورمان. نگاهی که برداشتی فانتزی از دوران کودکی ارائه نمی‌دهد و به عمق آن نظری جدی دارد. نگاهی که در دنیای کودکی سادگی را می‌بیند اما عمق را هم می‌بیند و به هیچ‌وجه چیزی سطحی نیست. در کودکی همه چیز را می‌جوید اما به شکلی ساده و بسیط. غم ساده، شادی یکدست، عشق بی‌پیرایه، نفرت یکپارچه.

ژوزه مائورو ده واسکونسلوس به ادعای خودش طرحی را که بیست سال در درون با خودش همراه داشته، دوازده روزه به رشته‌ی تحریر درآورده است. بعد از چاپ «درخت زیبای من» در سال ۱۹۶۸ موج انفجار شهرت واسکونسلوس تمام برزیل را فراگرفت و این رمان محبوب در زمان کوتاهی به چندین زبان ترجمه شد. در زمان حیات نویسنده، این کتاب به چاپ چهل و هفتم هم رسید و نظر منتقدان زیادی را به خود جلب کرد. ازجمله منتقدی برزیلی که در واکنش به چاپ این رمان گفته بود: «در اثر انتشار این کتاب مقدار قابل توجهی بر آب‌های آمازون افزوده شده» که اشاره دارد به اشک‌هایی که این کتاب از خواننده‌ی خود می‌گیرد و البته توأمان لبخند را بر لب او می‌نشاند.

غمی که این کتاب به جان خواننده می‌اندازد غمی آرام‌بخش است که همراهش لبخند رضایت را هم با خودش می‌آورد. قهرمان کودک این داستان، زه زه اگر چه زندگی سختی دارد اما تمام رفتار و گفتار و فکرهایش زیباست.

« وقتی با دایی ادموندو صحبت کردم خیلی جدی به بررسی موضوع پرداخت.

ـ خوب، پس این موضوع فکرت را مشغول کرده؟

ـ بله آقا می ترسم با تغییر خانه لوسیانو با ما نیاید.

ـ فکر می‌کنی این خفاش خیلی دوستت دارد؟

ـ تردیدی وجود ندارد
ـ از ته دل؟

ـ مطمئنا

ـ در این صورت می‌توانی یقین داشته باشی که به دنبالت می‌آید. ممکن است دیر پیدایش شود اما بالاخره روزی پیدایش می‌شود.

ـ اسم خیابان و شماره‌ خانه‌ای را که به زودی در آن زندگی خواهیم کرد به او گفته‌ام.

ـ خوب پس کار ساده‌ای است. اگر تعهد دیگری داشته باشد و نتواند به آن‌جا بیاید پسر عمویی، چیزی یا بالاخره یکی از اقوامش را می‌فرستد و تو اصلا متوجه این تفاوت نمی‌شوی.»



واسکونسلوس بعد از «درخت زیبای من» در سال ۱۹۷۴ ادامه‌ی زندگی زه زه را در رمانی به نام «خورشید را بیدار کنیم» و بعد از آن در رمان «روزینا، قایق من» روایت کرد. روایتی که به دوران نوجوانی و جوانی این قهرمان باصفا می‌پردازد که شاید در حال خواندن هر صفحه‌اش لبخند و اشک به وفور سراغتان بیاید.

هر سه کتاب «درخت زیبای من»، «خورشید را بیدار کنیم» و « روزینا، قایق من» را قاسم صنعوی به خوبی ترجمه کرده و انتشارت راه مانا آن‌ها را به چاپ رسانده است. نکته‌ی جالب طراحی جلد کتاب «درخت زیبای من» است که توسط استاد مرتضی ممیز کار شده است. کتاب ۲۵۴ صفحه دارد که خواندنش شاید جمعه‌ای از شما وقت بگیرد اما بعد از خواندن بدون شک و تردید زه زه، قهرمان باصفایش  برای همیشه در یادتان خواهد ماند.    



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • درخت زیبای من
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: