شهرستان ادب: هشتاد و دومین جلسه از سلسه جلسات انجمن شعر صبح، در روز پنجشنبه بیستونهم خردادماه در محل موسسهی شهرستان ادب و با حضور استاد جواد محقق، سرکار خانم فریبا یوسفی و میلاد عرفانپور برگزار شد. آغازگر این جلسه در ساعت ١٠ صبح، شعری از سرکارخانم علیشاهی بود:
عهد بستی که بعد هر لبخند
هجمهی اشک بیامان بدهی
آی دنیا! فقط خدا نکند که به من
روی خوش نشان بدهی...
پس از خواندن این شعر، خانم یوسفی با اشاره به اینکه امید بیش از این باید در شعرها بروز و ظهور یابد، از این شعر و فضای امیدوارانهای که در بند آخر این شعر آورده شدهبود، تجلیل و قدردانی کردند. پس از خوانش این شعر، استاد جواد محقق به جمع حضار در جلسه پیوستند و جلسه به صورتی رسمیتر و با نقدهای ایشان پیگیری شد. میلاد عرفانپور، مدیر گروه شعر شهرستان ادب، ضمن خوشآمدگویی به ایشان، اضافه کرد: «با توجه به خلأیی که در زمینهی شعر بانوان وجود داشت، هدف از تشکیل انجمن صبح، ایجاد محفلی بود که بانوان محترم در آن به شعرخوانی و نقد شعرهایشان بپردازند تا زمینهی رشد آنها به صورتی بهتر فراهم شود.» وی با اشاره به استعدادیابیای که به واسطهی این جلسات صورت گرفتهاست، آرزو کرد که با این جلسات و در دورههای آموزشی آفتابگردانها و اردوهای دیگر این موسسه، فرصت رشد و شکوفایی بیشتری به بانوان شاعر دادهشود. وی با مغتنم شمردن حضور اساتید دیگر و از جمله استاد محقق، افزود که ایشان از کسانی هستند که علاوه بر سرودن اشعار، از سابقهی مطالعاتی و ادبی بسیار بالایی به خصوص در دوران انقلاب، برخوردارند و امروزه کارهایی در حوزهی آموزش و پرورش و ادبیات به واسطهی حضور ایشان و در همهی دورهها صورت گرفتهاست که بسیار درخشان بودهاست.
پس از این، استاد جواد محقق، ضمن تشکر از عرفانپور، اعلام کرد که رویشهای شعر انقلاب در سالهای اخیر، به مراتب بهتر از رویشهایی است که در سالهای ابتدای انقلاب وجود داشتهاست و این وضعیت به گونهای است که اصلا قابل مقایسه با یکدیگر نیستند. وی با بیان اینکه در دوران انقلاب و پیش از آن، با توجه به محدودیت زیاد امکانات در دسترس افرادی که تمایل به حضور در فضای شعری داشتند و وفور آن در دوران پس از انقلاب و به خصوص دوران حاضر، از بانوان حاضر در جلسه درخواست کرد که فرصت موجود و پنجرهای که به روی شاعران گشوده شدهاست را مغتنم شمارند. این استاد ادبیات افزود: «محدودیت دسترسی به اساتید، نشریات، اردوهای آموزشی، امکانات آموزشی، از جملهی محدودیتهایی بودهاست که آن روزها برای شاعران وجود داشتهاست و وجود آنها در شهرستان ادب، برکتی است که اگر قدر آن را ندانیم کفران نعمت است و آسیب میرساند؛ ضمن اینکه کیفیات این جلسات و امکانات نیز به استقبال و حضور فعال شاعران جوان بستگی دارد.»
پس از این مقدمه، سرکارخانم محبی به خواندن شعری آیینی پرداخت:
از نگاه مردم این شهر، ترسان میروم
مثل آهویی هراسان تا خراسان میروم...
استاد محقق ضمن تمجید از این شعر افزود که شبکهی تداعی معنایی حاضر در این غزل، توانایی این شعر برای ایجاد تامل را ستایش کرد. ایشان در کنار نقد کلیت شعر، به «تلمیح آهو» اشاره کرد که مضمون شاعرانهی بسیار زیبایی برای شعر است، اما واقعیت تاریخی آن خیلی مشخص نیست و شاعر باید به این خودآگاهی برسد که از این داستان به عنوان یک موضوع شاعرانه استفاده میکند و نه یک واقعهی تاریخی که حتما رخ دادهاست.
پس از نقد و نظر اساتید حاضر در جلسه، سرکارخانم کوهکن، شعری با این مطلع خواند:
رودم که تا به دوست رسیدن، روندهام
قلبی هنوز زنده و گرم و تپندهام...
استاد محقق، ضمن ستایش از حسن مطلع و مقطع این غزل، به این مورد نیز اشاره کردند که توانایی قافیه باید به گونهای باشد که هنگام استفاده از آن شاعر را به جایی نکشاند که امکان استفاده از کلمات مترادف بهتر را دارد، ولی به دلیل ضرورت قافیه، محدود به کلماتی دارای کیفیت پایینتر شود.
سرکارخانم امیری شاعری بود که پس از معرفی میلاد عرفانپور به خواندن ترانه پرداخت:
حال دلم بد نیست، آرومم
وقتی تو باشی زندگی خوبه
هر لحظه دنیایِ منُ پر کن
با عطر نرگس، یاس، محبوبه...
پس از خوانش این شعر، استاد محقق دربارهی سه گونهی شعری کودکان، طنز و ترانه، گفت: «یکی از آسیبهایی که در مورد آنها وجود دارد تصوری است که از آنها در اذهان شاعران وجود دارد و این تصور این است که این دو گونه چندان شعر نیستند؛ بنابراین ضعف در قافیه و ادات شعری قابل قبول است؛ در حالی که اینها شعر هستند و قواعد شعر باید در هر کدام از این عرصهها رعایت شود. شاعران باید سعی در این داشتهباشند که تنزل سطحی که با اشعار بازاری به وجود آمدهاست را با اشعار خوب خود و رعایت اصول و قواعد شعری، جبران کنند.» وی اضافه کرد که در ترانه، اگر حروف آخر قافیه، حروفی اشباع شدهباشند و به خوبی به تلفط درآیند، بهتر از زمانی است که این حرفها اشباع نشدهباشند و به همان نسبت هم قوت بیشتری هم در خواندن شعر، شاهد خواهیم بود. سرکارخانم یوسفی نیز به این مورد اشاره کرد که در ترانه، حرفهایی تکراری دیده میشود؛ یعنی یک مضمون ثابت و در قالبهای متفاوت و اشکال متنوع آورده میشود. در این مورد ایشان با اشاره به شعر محمدمهدی سیار، که مضمون تازهای را در ترانه وارد کردهبود، خلأ این شکل جدید از محتوا در ترانه را مورد تاکید قرار داد و به شاعران توصیه کرد که محتواهای جدیدی را به این شکل وارد ترانههای خود سازند.
پس از ایشان، سرکارخانم ترابیفر، به خواندن یک قطعه پرداخت:
بر پنجره سنگی زدی، گلکرده لبخندت
شاید نفهمیدی شکستی شیشهی خود را
سرخی اگر ای پرتقالِ خونیِ زخمی
سوزاندهای دل را همیشه، ریشهی خود را-....
خانم یوسفی با تمجید از این شعر، تصویرهای ضد و نقیض موجود در این شعر و مشخص نبودن مخاطب در آن را از مواردی دانست که نیاز به اصلاح دارد. وی افزود که با وجود اینکه ابهام در شعر خوب است، اما تکرار و وفور آن، میتواند به شعر نیز آسیب وارد نماید.
پس از این، سرکارخانم ساحلی، شروع به خواندن غزلی کرد:
این نالههای بیصدا فریاد خواهد شد
این بغضها یک نیمهشب آزاد خواهد شد...
بعد از این شعر و شنیدن نقد و نظرات اساتید، سرکارخانم عادل، شروع به خواندن چهارپارهای کرد:
هفت سالم که شد، برایم دوخت
مادرم بالهای گلداری
سبز و قرمز، سفید و نارنجی
طرح و نقشش شبیه گلزاری...
استاد محقق، با اشاره به اینکه، این شعر از نظر قالب، زبان و موضوع، قابلیت تبدیل به شعر نوجوان را دارد، استفاده از برخی لغات سنگین را در آن مورد نقد قرار داد. ایشان با این توصیه که شعر کودک و نوجوان را به هیچوجه نباید به صورت محاوره به کار برد –به این دلیل که این شکل از ادبیات در در دانش آموزان تثبیت میشود و به لحاظ روانشناختی دچار مشکلات آموزشی میشوند- افزود: «برای بانوانی که بر اوزان و قافیه مسلط هستند، حوزهی شعر کودک و نوجوان، میتواند حوزهای بسیار مفید و پرکاربرد باشد و قابلیتهای فراوانی را برای آنها به ارمغان آورد.» ایشان با اشاره به اینکه رسمالخط واحدی در ایران وجود ندارد و در هر استانی هر گروه از شاعران، به شکل خاصی کلمات را میشکنند، استفاده از این موارد را درست ندانست، و فقط استفاده از الفبای شکسته را در ترانه، فقط برای کودکان پیشدبستانی که هنوز توانایی خواندن و نوشتن ندارند، مفید خواند. به اعتقاد ایشان، کسانی که از حوزهی شعر بزرگسال، وارد حورهی شعر کودکان شدهاند، به مراتب اشعار بهتری به لحاظ زبانی و استحکام شعری را تحویل دادهاند.
پس از ذکر این نکات، سرکارخانم علیشاهی، شروع به خواندن غزلی کردند:
بغضیام، توی گلو مانده، ببارم یا نه؟
ماندهام سر به بیان بگذارم یا نه؟...
سرکارخانم یوسفی، با اشاره به اینکه در چند سال اخیر، حضور مادرانگی به عنوان نقش اصلی بانوان در همهی حوزهها و از جمله حوزهی شعر بسیار کمرنگ شدهاست، ضمن آرزوی حضور این مضمون در اشعار بانوان و سوال از چرایی عدم بروز این وجه از شخصیت بانوان، شروع به خواندن شعری کردند:
لیلای بیمجنون شهری بیبیابان بود
خورشید پنهانماندهای در هالهای از دود...
میلاد عرفانپور ضمن ستایش از این شعر، سخن خانم یوسفی را مورد تاکید و تایید قرار داد و برای بانوان آرزو کرد که این چهره از زنان در اشعار آنها بیشتر نمود پیدا کند. پس از این، وی از استاد جواد محقق دعوت کرد که صحبتهای ایشان حسن ختام این جلسه باشد. آقای محقق، با توجه به سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی، ضمن ستایش شخصیت ایشان، به این نکته هم اذعان داشت که دکتر علی شریعتی یکی از چهرههای تاثیرگذار در جریان انقلاب بوده و اشخاص بزرگی چون خانم طاهره صفارزاده که جزء اقشار فرهیختهی جامعه محسوب میشدهاند، نیز از ایشان تاثیر پذیرفتهاند. وی افزود تاثیر شریعتی نه به یک قشر، و نه در یک حوزه و دورهی خاص محدود میشود؛ در اوایل انقلاب تاثیر ایشان نه تنها در ادبیات بلکه در حوزهی دین هم قابل مشاهده است و این تاثیر فقط در دوران انقلاب و یا پیش از آن نبودهاست؛ بلکه تا دورههای پس از انقلاب نیز این تاثیر در جریان بودهاست. علاوه بر این، استاد محقق توصیه کردند که جوانانی که مطالب دکتر شریعتی را مطالعه میکنند، باید با احتیاط بیشتری و با درک زمینههای تاریخی و اجتماعی خاصی که دکتر شریعتی به بیان این سخنان پرداختهاند همراه باشد.
آخرین جلسهی خردادماه انجمن شعر صبح، با پخش صدای اذان در محیط موسسهی شهرستان ادب پایان یافت.