شهرستان ادب: نخستین کلاس آموزشی اردوی آفتابگردانها، با استادی علیمحمد مودب برگزار شد. وی با استفاده از خلاصه مباحثی که در افتتاحیهی دورهی آفتابگردانها در خصوص وضعیت امروز زبان فارسی داشت، سخنان خود را پی گرفت: «در دورانی که دوران ضعف و زوال امپراطوری ایران و زبان فارسی بود و در عین اینکه ظهور امام باعث شد که زبان فارسی قدرتی به دست بیاورد و چالشی جدی با زبانهای مسلط عالم داشتهباشد، هنوز هم شرایط همین است. امروزه میبینیم که فارسی امام با کلماتی که از صد سال پیش در یک منطقهی محروم یاد گرفت و با تکیه بر قرآن و ادبیات شیعی که زبان فارسی هم در آن نقش داشت، قاعدهی بازی را به هم زد. این مسئله، که به این سادگی مطرح میشود، بسیار مهم است. کسی فکر نمیکرد که این حادثه و چشمهی فوران قدرت از روستایی از یکی از مناطق مرکزی ایران سرچشمه بگیرد و تمام معادلات را برهم بریزد.»
مدیرعامل موسسهی شهرستان ادب، با اشاره به اینکه این تهدیدها و تحریفها ادامه دارد و تنها حوزهی آن از ادبیات به انرژی هستهای و مسائل دیگر کشیده شدهاست، تصریح کرد: «صحبت اینجاست که قدرتی مانند زبان که در دسترس همهی ما هست و سرچشمهی همهی قدرتهای دیگر است، ما را به چشمهی تحولات عالم تبدیل کرد. امام چه کرد؟ قلب امام، هنوز به همهی ما خون میدهد و به همهی مستضعفان عالم انرژی جدی میدهد.»
امام خمینی (ره) جزیی از زندگی ماست
این مدیر فرهنگی، با تاکید بر اینکه همهی کسانی که در حوزهی تولید معنا فعالیت میکنند باید همواره یاد امام را در زندگی خود زنده نگاه دارند، افزود: «همهی ما، هر صبح که بیدار میشویم، مانند خورشیدی که در زندگی ما طلوع میکند، نگاهمان به امام باشد. نگاهمان به ادبیاتی باشد که شخصیت رشیدی مانند رهبر ما، خودشان را فقط شارح و مفسر و شاگرد امام میدانند و تمام تلاش خودشان را بر این معطوف کردهاند که تنها اندیشههای امام را پیگیری کنند، اندیشههای امام را اجرایی کنند و حرفهای امام را مورد تاکید قرار دهند.»
امام خمینی (ره) منشا الهام شاعران انقلاب است
صاحب کتاب کهکشان چهرهها، در ادامهی سخنان خود در خصوص تاثیر امام خمینی (ره) بر ادبیات فارسی، تصریح کرد: «آنچه که امام به آن رسید، تعریف و محدودهی زندگی و نگاه به آن، میتواند برای ما منشا اثر باشد. ما در سالهای آغازین شعر، با نفسانیات خودمان درگیریم و باید تلاش کنیم که از کسانی که دست ما را میگیرند و ما را ارتقا میدهند کمک بگیریم. امام معنای زندگی را گسترش داد. ما کودکان عصر امام، خاطرمان هست که انگار بخش عظیمی از این ملت بدنی بود که امام روح آن بود. این را شما در تشییع جنازهی امام واضح دیدید که دهها نفر در آن روز جان باختند. این امر در غزل زیبای استاد محمدعلی بهمنی نیز به خوبی اشاره شدهاست. تمام شعر برای این است که ما به تعریف خودمان از زندگی برسیم و اینکه برای چه زندهایم و مسالهها، مطالبات و نقطههای بحران چیست. اینها را پیدا کنیم. اینکه ما بدانیم کیستیم، اجراییترین صورتش برای ما در امام، شاگردانش و شهیدانش پیداست. ما داریم نشانیهایمان را با خونهایی میدهیم که برای این زندگی داده شدهاست. شهیدان و امام، وهم و تخیل نیستند. اینها واقعیتی هستند که با خون اجرایی شد. همین تفکری که ریشه در مدینهالنبی، تفکر امیرالمومنین و واقعهی عاشورا دارد، چقدر اجرایی است. امام، هیچکدام از ملاحظات امروز را نداشت؛ زبان صریح و رکگو داشت. امام نابترین و صریحترین بیان را به کار میبرد.»
میزان آگاهی سیاسی ما در زمان امام خمینی، بینظیر بودهاست
مدیرعامل موسسهی شهرستان ادب، با اشاره به مقالهای از محمدمهدی سیار، تاکید کرد: «دیانت ما، عین سیاست، نظامیگری، کشاورزی و بقیهی وجوه ما یکسان است. هرکسی به تناسب تواناییهای خودش در حوزهای مستقر میشود. میزان آگاهی سیاسی مردم ما در تاریخ به خصوص در زمانهی امام بینظیر است. نگاهی که به معادلات دارند، در میان همهی مردم یکسان است. بخش مهمی از این صحبتها جدی است و سر این جدیبودن خون دادند. عظمت انقلاب امام این بود که چوپانی که به سادگی هم در روستای خودش شناخته میشد، انقدر عمیق بود که پای این ماجرا خون داد و این در آمیختن سیاست با همهی وجوه زندگی ماست. این آنچیزی است که ما باید دنبال کنیم. تعریف از عقل برای شما چیست؟ منفعت هم هست و یکی از انگیزههای آدمی برای زندگی است. در سورهی انسان هم به این مورد اشاره شدهاست. اینکه امام، نگاه ما به زندگی، محدوده و معنای ما از زندگی را گسترش داد را باید ادبیات ما جدی بگیرد. به عقیدهی من همهی ما در سیر مطالعاتیمان از خود امام تا وصیتنامههای چوپانها و کشاورزهای شهیدمان را بخوانیم؛ در همهی اینها حقیق زندگی نهفته شدهاست و زیبایی این انقلاب این است که حرفی را که رهبرش در عالیترین سطح معنویت و تجریهی عرفانی و ارتباط با متون دینی زد، چوپانهای سادهی روستایی هم فهمیدند وبا همان عمق پای آنکار ایستادند و با همان جدیت برای این امر خون دادند. کجای عالم اینطوری است که تاثیر و تاثر عجیبی که بین امام و ماموم در ایران داشتهایم را دیده باشیم؟ همهی نظامها طراحی شدهاند برای اینکه کسی که سیطره دارد دیگران را منفعل کند و فعلی را انجام دهد و در نهایت نفع آن برای طبقهی مسلط است.»
انقلاب برای این انقلاب شد که همهچیز برای خدا بود
علیمحمد مودب، در ادامهی سخنان خود، با اشاره به روح دینی و عرفانیای که در انقلاب ایران بود و یکی از کمنظیرترین وحدتها را ما در انقلاب مشاهده کردیم، تصریح کرد: «در تجربهی عصر امام این اتفاق شگفت افتاد که همهی ما با ایدهی وحدت امام میرسیم. و متاسفانه با همهی اتفاقاتی که افتادهاست ما داریم به نوع مذموم ادبیات تخصصگرا میرسیم که سیاست، جدا از دیانت است و قطعا در این مسیر نقاط ضعفی هست که به دیگران اجازهی نفوذ در اندیشههای مردم را میدهد. ما و شما بای تعریفمان از زندگی را احیا کنیم. به خصوص در سالهای جوانی فرصتی است که آدم اشختصی را ببیند که بتواند با آنها راجع به این موضوعات صحبت کند. برای ما در این فضاها به دست میآید که فکر کنیم و خیلی غنیمت است که در جوانی به این فرصتها برسیم.»
صاحب کتاب عاشقانههای پسر نوح، در اشاره به تاثیر امام خمینی (ره) در تربیت جوانانی که معنای زندگی را با استفاده از عرفان امام آموخته بودند، افزود: «جنگ ما، آنقدر خلوص داشت که توانستهبود افراد تندخو را بدل به افراد آرام و خوشخو کند. اینکه فکر کنیم که چرا این اتفاق افتاد و وظیفهی ما چیست، یکی از مهمترین مسئولیتهای ما است. عظمت امام شخصیتی نیست که بتوان با ذرهای خاک، خورشید چهرهی امام را خاموش کرد.»
امام به ما اهمیت روحالله بودن را یاد داد
وی با تاکید بر اینکه انقلاب، منجر به آزادی مردم از فساد و ظلم دوران پهلوی شد، این نکته را نیز مورد تاکید خود قرار داد: «یک تاریخ شلاقخورده و زخمی پشت ما ایستاده است که ساعت خوشهای آن ظلم ارباب به افراد زیردست خود بودهاست. در حالی که شما در جایی ایستادهاید که مشکلات نظام جهانی را به چالش میکشید. امام به ما اهمیت روحالله بودن را یاد داد. اینکه فردی از روستایی با تکیه بر قرآن حرفهای خود را میزند و نظم سابق زندگی را به هم میریزد، این روح خداست. او به ما یاد داد که همهی ما میتوانیم این کار را انجام بدهیم. چیزی که امروز ما با آن روبهرو هستیم، این است که ادبیات و شعر چیست؟ وظیفهی ما این میانه چیست؟ در زمانهی ما ادبیات انقلاب در حال محو شدن بود و شاعران، دوباره با همان یقین و خلوصی که از امام آموختهبودند، ادبیات انقلاب را رو آوردند تا به همه بفهمانند این ققنوس مردنی نیست، این آتش افسردنی نیست. ماجرای خونی که در عاشورا این نیست که بشود آن را بند آورد و خونهایی که به این جویبار افزودهشدند خونهایی بود که در انقلاب ما ریختهشد و ادامهی آن را شما امروز در لبنان و فلسطین میبینید.»
مودب، با اشاره به تاثیر امام در شناخت مردم از کتب دینی و حضور خداوند در زندگی افزود: «امام در پاسخ به سوالی که از وی پرسیده میشود، میگوید سرچشمهی قدرت وی در قرآن و اصول کافی و بقیهی کتب ائمه است. امام به ما نشان داد که این کتابها برای زندگی است. امام به ما حضور در محضر خداوند و در برابر عالم غیب را یاد داد. در روایات ما این هست که مَثَل مومن در پیشگاه خدا مانند آدمی است در چنگال شیر درنده. امام به حضور، قدرت، مهربانی، خشم و اینکه عمل ما باید با توجه به حضور خدا باشد را یاد داد. برای همین است که در شاخصههای رفتار امام، تکلیف و عبودیت مهم است.»
شهدا، پرتوی از تابش خورشید امامی بودند که همهچیز را برای خود نمیخواست
وی، با تاکید بر جوانان مبنی بر اینکه راه خود را معین کنند و در این راه به همهی آنهایی که برای آنها جان دادهاند و تلاشهایی صورت دادهاند نظر داشتهباشند، تصریح کرد: «امام، معرفت خداوندی خدا و مقام بندگی خدا را برای همه میخواست و اینطور بود که امامهای بسیاری را تربیت کرد. تمام تلاش این دورهها این است که به ما کمک کند تا از این چالههایی که زندگی حالا برای ما ساختهاست، دربیاییم. امام، میگویند به معنویات و مجاهدات همزمان توجه کنید. کلمهی مجاهدات ترکیبی از انواع فعالیتهایی است که در حوزههای ناظر به حوزهی اجتماعی است و امام میگوید اینها هردو دام است. اگر ما بخواهیم خیلی خلاصه امام را تعریف کنیم، میتوانیم با واژهی عدالتخواهی موحدانه این کار را انجام دهیم که به عقیدهی من میتوان همهی عقاید دیگر را استخراج کرد.»
به امام برگردیم
این شاعر سپیدسرای انقلاب، در بخش پایانی سخنان خود، به همهی جوانان حاضر در جلسه توصیه کرد تا دوباره شناخت امام را از سر بگیرند و افزود: «اینکه امام گفت سربازان من در گهواره هستند، درست بود و هنوز هم این ملت سربازانی برای امام در گهواره تربیت میکند که به حول و قوهی الهی انشاالله به واسطهی این سربازهای در گهواره، دستهای متجاوز شکسته خواهدشد. طاغوت و تفرعن استکبار جهانی، چیزی نیست که بشود با روزنامهها و شبکههای زیبا آنها را پوشاند و نمیشود ابتذال و بندگی را دوباره به خورد این مردم داد.»
وی برای نتیجهگیری از سخنان خود، دوباره به بحث اولیهی خود بازگشت و پس از ستایش زبان فارسی امام، تصریح کرد: «در زمانی که، اینهمه تلاش است که زبان فارسی را نابود کنندف امام کاری کرد که کسانی که داشتند زبان فارسی را نابود میکردند الان با دلارهای خودشان و ایجاد شبکههای ماهوارهای، ناخواسته فارسی را اشاعه میدهد. به این دقت کنیم که در زبن فارسی امام چه قدرتی بود و اگر این قدرت در شعر ما بیاید، نفوذی معادل نفوذ امام به دست خواهیم آورد. ولی تنها بخش کوچکی از این ماجرا است؛ اجری که شما از این ماجرا میبرید عظیمتر از این است که بتوان به آن تقلیلش داد: المُومنُ یُجاهِدُ بِسَیفِه و لِسانِه: مومن کسی است که با شمشیر و زبانش مجاهدت میکند. به قرآن، صحیفهها، روایات و اصول کافی برگردیم. با قلمهایتان مجاهده کنید که قلمتان به این واسطه برکت بگیرید. برگردیم و حتی اگر خودخواه هستیم به خاطر خودمان به امام برگردیم؛ چون عزت ما در نماز خواندن پشت سر امام است، در شناختن امام و جانشین ایشان است.»
در پایان این صحبتها، علیمحمد مودب شعری سپید از خود در مورد شهدا خواند که حاضران جلسه را تحت تاثیر قرار داد:
سقراط نیستی
که شوکران نوشیدهباشی
در محاصرهی آتنیان معذب
امیرکبیر نیستی
که دست شستهباشی از زندگی
وقتی میلرزد دستان قاتل
با آب خونین حوض فین
و ناصرالدینشاه سبیلش را میجَوَد
در خواب...