عینالقضات همدانی و شکایت از وسوسه ابلیس در سرودن شعر
19 شهریور 1391
11:21 |
0 نظر
|
امتیاز:
3.6 با 5 رای
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات فارس، اخیرا کتابی درباره عین القضات همدانی به قلم علیاکبر ولایتی توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شده است. این کتاب که در فصلهای شش گانه آن به زندگی و آثار عین القضات میپردازد حاوی مطالب جالبی از تاثیرپذیری و تاثیرگذاری این عارف شاعر از دیگر شاعران و عرفا است. یکی مطالب کتاب که به ارتباط ابوسعید ابوالخیر و عین القضات میپردازد، در ادامه میآید:
با توجه به این که عین القضات ابوسعید را عارفی عاشق و شیدا میشناخته است، از صمیم قلب به او تعلق خاطر داشته است، تا جایی که از او با نام «شیخ ما» یاد میکند.
هر که بیند در زمان آن حسن او کافر شود
ای دریغا، که این شریعت گفت ما ببریده است
این بیت ابوسعید در عین القضات، که خود را در شریعت هم رای او میدید، بسیار تأثیر گذاشت و آن را در تمهیدات خود به کار بسته و همواره پیش نظر داشت. قاضی دقیقا همچون ابوسعید شریعت را مجموعهای از قواعد میشمارد که نه تنها احوال عاشقان در آن مجموعه گنجابی ندارد، بلکه در عالم عرفان مانند نگاهبان و حافظی است که نمیگذارد راز و اسرار ربوبیت مجال بحث و پیدایی بیاید. «دریا نمییارم گفتن! مگر که شریعت را ندیدهای که نگهابان شده است بر آنها از ربوبیت سخنی گویند؟ هر که از ربوبیت سخن گوید، در ساعت، شریعت خونش بریزد» (عین القضات، 1373، ص 230)
**نحوه آشنایی عین القضات با ابوسعید
استادان عین القضات، محمد حمویه و احمد غزالی، او را با دیدگاهها و اندیشههای ابوسعید، از طریق مقامات او، آشنا کردند.
عدهای ابوسعید ابوالخیر را معاصر عین القضات دانستهاند که البته درست نیست. جلالالدین همایی و حتی فریتیس مایر در باب نادرستی این نظریه بسیار سخن گفتهاند. همچنین با توجه به سالهای زندگی ابو سعید، یعنی 357 - 440 ق، بحث درباره معاصر بودن عین القضات و ابوسعید ابوالخیر زائد است.
ابو سعید در علوم و تفسیر، حدیث، فقه، تصوف صاحب رای و اهل ریاضت و کرامات بود. کلمات و رباعیات عارفانه وی را محمد بن منور در کتاب خود، اسرارالتوحید، در شرح مقامات ابوسعید گردآوری کرده است.
*شعرهایی عارفانه که عین القضات آنها را به نقل از ابوسعید آورده است
عینالقضات در آثار خود مصابیح را به ابوسعید نسبت داده است، اما به نظر فریتس مایر، سبک نگارش این کتاب شبیه منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری است که به عربی نوشته شده و حاوی شروح مختصری درباره هر یک از مراحل چهارگانه تصوف است. بر مبنای تحقیق مایر، این سؤال که آیا این اثر اصلا متعلق به ابوسعید است بیپاسخ مانده؛ زیرا هیچ جا اثری به این نام از وی ذکر نشده است و برخی از عبارت و اصطلاحاتی که در آن به کار رفته نامأنوس به نظر میآید (مایر، ص 45 - 46) عین القضات در تمهیدات (ص4) این شعر ابوسعید را آورده است:
ما را به جز این جهان جانی دگر است
جز دوزخ و فردوس مکانی دگر است
آزاد نسب زنده به جانی دگر است
و آن گوهر پاکشان زکانی دگر است
قلاشی و رندی است سرمایه عشق
قرائی و زاهدی جهانی دگر است
ما را گویند کین نشانی دگر است
زیرا که جز این زبان زبانی دگر است
*وسوسه ابلیس در سرودن اشعار!
دریغا! مگر هرگز عاشق خدا و مصطفی نبودهای و آنگاه در این میانه ابلیس تو را وسوسه نکرده است و از دست او این بیتها نگفتهای؟!
در مکر سر زلف تو بیچاره شدیم
در قهر دو چشم شوخت آواره شدیم
از ناپاکی به طبع خون خواره شدیم
ما نیز کنون به طبع غم خواره شدیم
اگر این درد را درمان او باشد، چه گویی درمان یابد یا نه؟ هر که در عالم ابلیس رنجور و نیم کشته کنند، در عالم محمد او را به شفا حاصل ارند، زیرا که کفر رقم بنا دارد، و ایمان رقم بقا، تا فنا نباشد، بقا نیاید. هر چند که فنا در این راه بیشتر، بقا در این راه کاملتر، از فنا و بقا این بیتها بیان میکند:
گر حال و خط و چشم تو کافر باشد
این جان و دلم درو مجاور باشد
شرطی کن اگر زلف تو بیداد کند
ما را صنما لب تو داور باشد
ای دوست، مقامی هست که تا سالگ در آن مقام باشد، در خطر باشد که المخلصون علی خطر عظیم، این معنی باشد آن را مقام هوا و آرزو توان خواند (عین القضات، ص 232 - 233)
منبع: فارس
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.