با آن که ادبیات بیش از هر واقعه ای وامدار احساس و تخیل است، اما گاهی اتفاق های شبه تاریخی که یک اثر ادبی به آنها به تکیه میدهد، شالوده اثر را به سمت و سویی میبرد که آن گاه میتواند روی اثر ادبی نامهای معناداری گذاشت. مانند اغلب مواردی که منتقدان ادبی روی آثار اسم گذاری می کنند و شاید نویسندگان هرگز از این اسم گذاریها خوششان نیاید اما واقعیت امر آن است که برای تفکیک موضوع و طبقهبندی ژانرهای ادبی، گاهی این تقسیم بندیها ضروری به نظر میرسد.
برای وضوح بیشتر این بحث میتوان به رمان جدید هادی حکیمیان، نویسنده تازه نفس یزدی اشاره کرد که کتاب اخیر او با عنوان «برج قحطی» قبل از هر واکنشی از سوی خوانندگان و منتقدان ادبی، گونه «رمان تاریخی» را در ذهن تداعی میکند. با این توضیح که این اثر در وهله اول رمان تاریخی نیست اما ویژگیهای متعددی در آن هست که اثر جدید این نویسنده را به سمت رمانهای تاریخی سوق میدهد. برای بررسی بیشتر این موضوع میتوان به نشانههای داخل متن اشاره کرد که تقریبا بسیاری از آنها برگرفته از مولفههای رمان تاریخی است. اثبات این مسئله چندان دشوار نیست؛ اگر وقایع تاریخی شهر یزد و مناطق اطراف آن را از این رمان حذف کنیم، آن وقت شالوده اصلی کار از هم میپاشد و دیگر نمیشود به خرده روایتهای آن برای رسیدن به یک روایت واحد امیدوار بود.
شاید یکی از علتهای اصلی آن، انتخاب موضوع محوری رمان باشد که متکی به وقایع تاریخی شهر یزد است؛ موضوع انقلاب اسلامی و ریشههای آن در یزد که البته گاهی این ریشهها شعاع بیشتری را دربر میگیرد و حتی تا سالهای پایانی دوره قاجار هم میرسد اما اتفاقهای اصلی در دوره حکومت پهلوی به ویژه پهلوی دوم به وقوع میپیوندد که باعث شکل گیری سلسله حوادثی در شهر یزد میشود. رمان برج قحطی در فصلهای هفت گانه خود راوی واحدی دارد که به ظاهر سرگذشت خود را روایت میکند اما در اصل او دارد سرگذشت یک شهر را روایت می کند؛ شهری که حوادث بی شماری را در قرن حاضر تجربه کرده و در دوره های تاریخی متعدد شاهد بروز و ظهور افرادی گوناگونی در اداره امور شهر بوده و در این میان، مبارزانی هم بودهاند که برای رهایی از بند استبداد مبارزه کرده و سختیها کشیده اند.
تکیه بیش از حد نویسنده به وقایع تاریخی، اثر ادبی او را به مثابه تاریخچه شفاهی یک شهر دگرگون کرده است. رمان شروع نسبتا خوبی دارد. شخصیت اصلی داستان به عنوان یک معلم وارد شهر یزد میشود. او در کنار تدریس به برخی دلمشغولی ها و جاذبه های شهر علاقه نشان میدهد که اوج این علاقه و شیفتگی، «آویش» دختر علی ارفع خان، از خوانین و متمولین شهر است. همزمان او با یکی از مخالفان حکومت وقت، سروکی در ارتباط است که این دو ویژگی او را در بین معلم های همکارش تا حدودی متمایز می کند. در همان فصل اول اعلام میشود که راوی دارد روی نمایشنامهای کار میکند که محتوای آن به نوعی بیانگر تاریخ معاصر یزد است. این ترفند بهانه خوبی برای قصد نویسنده جهت بیان وقایع تاریخی یک شهر، یزد با محوریت موضوع انقلاب اسلامی است اما در ادامه از این ظرفیت به خوبی استفاده نمیشود. به گونه ای که در فصل های بعدی موضوع نمایشنامه به کلی به فراموشی سپرده می شود. راوی به مرور از حوادث زندگی شخصی خود دور میشود و در مقابل به نقل خرده روایتهای گوناگون درباره آدمهای شهر میپردازد. بیشتر هم آدمهای بانفوذی که در اداره امور شهر موثر هستند. ارتباط راوی با شبکه مخالفان دولت وقت، به ویژه سروکی و همفکرانش باعث دردسر او میشود. به گونهای که سر از تبعید، زندان و محل نگه داری دیوانه های شهر در می آورد. او در هنگام حضور در هر یک از این مکان ها، به نقل حکایت هایی از زندگی افرادی که در آن مکان ها هستند و زندگی شان به نوعی به تاریخ شهر پیوند خورده است میپردازد.
تعدد شخصیتهای فرعی در رمان به شدت بالاست. البته این افراد به مثابه نمایندگانی از قشرهای مختلف مردم شهر در این رمان حضور دارند که مسئله تعدد آنها باعث شلوغی فضای داستان شده است. این آدم ها هر کدام سرگذشتی دارند که مجموع سرگذشت آنها تاریخ شفاهی شهر یزد را می سازد. به بیان دیگر، شهر یزد به مانند یک عنصر قوی و تاثیرگذار داستانی در این اثر حضور دارد که میزان ارتباط شخصیتهای فرعی داستان با این عنصر مرکزی، جایگاه آنها در رمان برج قحطی را تعیین میکند. رمان حکیمیان مملو از خرده روایتهایی است که به شیوایی بیان شده است.
با آن که هنگام مطالعه روایت های فرعی، سئوال ارتباط این روایتهای حاشیه ای با محور اصلی داستان به ذهن خواننده خطور میکند، اما نحوه بیان آنها که از شیوایی خاصی برخوردار است، خواننده را مجاب میکند بدون فکر کردن به ارتباط این خرده روایتها با روایت اصلی، از خوانش آنها لذت ببرد و این یکی از رازهای گیرایی رمان برج قحطی است. برای پیوند معنایی حکایتهای فرعی اثر، نویسنده از ترفندهای تکنیکی بسیاری سود جسته که یکی از آنها حضور معنادار گربه بیدنجیلی در حکایت های مختلف و فصل های گوناگون رمان است. این گربه نمادین به مثابه نخ تسبیح، حکایتهای پراکنده را به هم متصل میکند. نشانههای نمادین دیگری هم در حکایتهای متعدد رمان وجود دارد که ارتباط معنایی تنگاتنگی بین روایتهای به ظاهر پراکنده ایجاد میکنند. نویسنده اشراف کاملی به محیط جغرافیایی و همچنین وقایع تاریخی شهر یزد دارد و در بیان صحنه های داستانی از مولفههای بومی نهایت بهره را میبرد و در نهایت یک اثر بومی برخوردار از انواع تکنیکهای مدرن داستانی خلق میکند. او بدون متوسل شدن به توضیحات جانبی و زیرنویس، بسیاری از تکه کلام ها و اصطلاحات رایج در اقلیم یزد را وارد داستان میکند و اتفاقا همنشینی این اصطلاحات بومی با زبان رسمی داستان به رمان برج قحطی ویژگی ممتازی داده که آن را در ردیف رمانهای ماندگار قرار میدهد.
چاپ اول(بهار ۱۳۹۴)رمان «برج قحطی» نوشته هادی حکیمیان در ۴۳۸ صفحه، شمارگان ۱۲۰۰ نسخه و قیمت ۲۲۰۰۰ تومان از سوی انتشارات موسسه فرهنگی و هنری شهرستان ادب در تهران چاپ و منتشر شده است.