شهرستان ادب: ششمین نشست تخصّصی «عصر اثر» که به نقد و بررسی آخرین اثر شاعر و پژوهشگر نامدار معاصر، «یوسفعلی میرشکّاک» اختصاص داشت، روز دوشنبه 26 مرداد 1394، با حضور دکتر «بیژن عبدالکریمی»، دکتر «محمّدمهدی سیّار»، مؤلّف و جمعی از علاقمندان حوزههای شعر و فلسفه برگزار شد.
در ابتدای این نشست صمیمی، «حسن صنوبری» مجری و کارشناسِ نشست، ضمن خوشامد به حضّار، گفت: «این نخستین عصر اثری است که به جای بررسی کتاب شعر، به بررسی کتابی دربارۀ شعر میپردازیم. «نیستانگاری و شعر معاصر» سال گذشته، توسّط نشر «روزگار نو» به قلم «یوسفعلی میرشکّاک» منتشر شده و شامل نظرگاه فلسفی و فکری او، راجع به شعر معاصر است؛ بهخصوص جریان شعری که با «نیما یوشیج» آغاز به کار کرد.»
صنوبری سپس، از لزوم انتشار این کتاب گفت: «پیش از این هم میرشکّاک به عنوان یک پژوهشگر و نظریهپرداز شناخته میشد و مقالات و کتابهایی در همین زمینه نوشته بود که بیشتر، برای سالهای دور است؛ مثل: «ستیز با خویشتن و جهان» یا «غفلت و رسانههای فراگیر» و «اجمال و تفصیل». حال پس از سالها این کتاب منتشر شد و برای دوستداران ایشان بسیار جالب بود، چون در طول این سالها، میرشکّاک در جلسات مختلفِ نقد و بررسی و نشستها حاضر میشد و ما شاهد نگاه جدید و نشر انفجاری خلّاقیّتهای نظری ایشان بودیم که جایی مکتوب نمیشدند و یا خیلی قابلیّت طرح درست را نداشتند و خوب شنیده و منتشر نمیشدند. در این سالها، بارها میرشکّاک مقالۀ شکواییه نوشته بود و حرفهای منتشرشده از خود را در رسانهها، نادرست و ناقص اعلام کرده بود، لذا همه منتظر بودند تا این پژوهشگر، نگاه خود را به صورت مکتوب و جامع در قالب کتاب منتشر کند که به حمدالله این اتّفاق افتاد.»
پس از این مقدّمه، صنوبری دلیل نیامدن یکی از سخنرانان مراسم را بیان کرد: «دکتر سهیلا صلاحیمقدّم که از میهمانان و منتقدان این نشست بودند، به دلیل سانحهای که برایشان اتّفاق افتادهاست، از حضور در این جمع پوزش خواستند و نقد مکتوبی را برای ما ارسال کردند که برای حضّار قرائت میشود.»
پیوند: متن کامل یادداشت دکتر سهیلا صلاحیمقدّم درباره نیستانگاری و شعر معاصر

پس از خوانش نقد دکتر صلاحیمقدّم توسّط صنوبری، نوبت به نخستین سخنران نشست رسید. دکتر محمّدمهدی سیّار، شاعر و دکترای فلسفه از دانشگاه تربیت مدرّس، دربارۀ میرشکّاک و اثرش گفت: «میر شکّاک در همین کتاب بی آن که ادّعای کار علمی و پژوهشی داشته باشد و بی آن که بخواهد کار دانشگاهی انجام دهد، یکی از مهمترین خلأها را در دانشگاه و نظام آکادمیک پُر کردهاست. او موفّق شدهاست که کمکاری و عقبماندگیِ دانشگاهِ ما را جبران کند، درحالیکه همان جدّیّت و همان دقّتی که یک پژوهشگر دانشگاهی باید داشته باشد را به همراه دارد.»
این استاد دانشگاه افزود: «در محافل دانشگاهی، یا نگاه به ادبیات معاصر نداریم و یا محدود به آرایهها و نگارشهای ادبی نویسنده است. درحالیکه در محافل ادبی و یا مجلّات مرتبط، جریان نقد پُرکارتر و پُربارتر و بهروزتر است. امّا با این وجود، رویۀ غالب در نقد این محافل، نگاه به ادبیات از حیث و جنبۀ ادبی آن است و کمتر وجه تاریخی و تمدّنی شعر دیده میشود. این خلاء با انتشار این کتاب تا حدودی پُر شدهاست.»
متن کامل سخنان دکتر محمّدمهدی سیّار به زودی در همین پایگاه منتشر میشود.
دکتر بیژن عبدالکریمی؛ دیگر منتقد این نشست نیز دربارۀ این اثر افزود: «من با میرشکّاک، تا جایی که به ساحت تفکّر و مواجهه با واقعیّتشناسی نزدیک میشود، کاملاً همسو هستم امّا آن جایی که بهزعم من، از تفکّر دور میشود و به ایدئولوژی نزدیک میشود، شکافی ایجاد میگردد. دربارۀ اهمّیّت آثار میرشکّاک، باید گفت، ایشان آثاری قوی داشتهاند که در آنها به هر دو نکته پرداختهشده و همین موضوع باعث شدهاست که حبّ و بغضهایی پیرامون ایشان پدید آید. البتّه کتاب اخیر ایشان بهخوبی نشان میدهد که این حبّ و بغضها، تصاویری واقعی و خودساخته هستند. درحقیقت، در جامعهای که خودآگاهی، از هر سو سرکوب میشود، ایشان تلاش میکند که آن را ایجاد کند.»

این استاد فلسفۀ دانشگاه، سپس از اهمّیّت نگاه میرشکّاک سخن گفت: «من معتقدم که مهمترین مسألۀ روز ما «نیستانگاری و نهیلیسم» است. کسی که میگوید، من فلسفهدان هستم، درحالیکه نسبت به این موضوع جدّی نیست، اهلیّت فلسفه را ندارد. این موضوع درحالی است که نگاهِ اکثر افراد، به این موضوع کور است و کمتر کسی دربارۀ آن کار کردهاست. حال در چنین شرایطی، میرشکّاک به این مسأله میپردازد و برای من، پرداختن به این موضوع در اولویت است و قطعاً طرح این موضوع در آثار ایشان، دلیل دیگری است برای اینکه نسبت به ایشان، حسّ احترامی بیشتر داشتهباشیم.»
پیوند:
متن کامل سخنان دکتر بیژن عبدالکریمی و دکتر محمدمهدی سیار درباره نیستانگاری و شعر معاصر
امّا پایانبخش این نشست، سخنان مؤلّف اثر بود. میرشکّاک در ابتدا با تشکّر از «شهرستان ادب» بابت این نشست، گفت: «این نشست یکی از بهترین نشستهای کتاب، در عمر من بود؛ خوشبختانه منتقدان، کتاب را خوانده بودند و سپس به نقد آن نشستهبودند که این مسئلۀ مهمّی است؛ چرا که در نشستی که مدّتی پیش، برای این کتاب برگزار شد، منتقدی حضور داشت که اصلاً کتاب را نخواندهبود و گمان کردهبود این کتاب، یک مجموعۀ شعر است!»
میرشکّاک سپس به بیان توضیحاتی پرداخت: «یک نکته این که دو سطر اوّل مقدمۀ این کتاب، همان دو سطر اوّل کتاب «اجمال و تفصیل» است که در زمان تعصّب من نسبت به دکتر «فردید» نوشته شدهاست و کاملاً نقد دکتر عبدالکریمی وارد است و من میدانم که دکتر هر کتاب را خوب میخواند و سپس نظر میدهد، برعکس بعضی از دوستانش که یا نمیخوانند یا براساس مؤلّف، دربارۀ کتاب اظهار نظر میکنند. این مسأله، مانند روش سازمانهای سیاسی است که به اعضای خود میگویند، این کتابها را بخوانید و آن کتابها را نخوانید. ایدئولوژیزدگی پیش از انقلاب، سکّۀ رایج مملکت شد و تصرّفی که اندیشۀ چپ در ایران داشت _ آن هم نه به معنای واقعی خود، بلکه به معنای بوزینگی_ هم پیش از انقلاب شروع شدهاست. حق صددرصد با آقای دکتر است و من نباید این اصطلاحات تئولوژیک را به کار میبردم.»
این شاعر و نویسنده در ادامه، به تشریح ایدئولوژی پرداخت: «ایدئولوژی سعی میکند، حتّی در چهره و لباس هم تو را تبدیل به کلیشه کند و تو تبدیل به موجودی شوی که هیچ شأنیّتی جز اطاعت ندارد. امّا من گمان نمیکنم که در این کتاب، ایدئولوژیزده باشم. «احمد فردید» از ابتدای انقلاب فریاد میزد که اسلام ایدئولوژی نیست؛ از طرفی هم دکتر «داوری» سعی میکرد، میانه را بگیرد و میگفت، وقتی میگوییم اسلام ایدئولوژیک نیست، منظورمان صحبتهای دوستان انقلابی نیست. حال آن که فردید درست میگفت. اسلام رسماً به سطح ایدئولوژی تنزّل کرد و در خدمت قدرت سیاسی قرار گرفت و همۀ این آتشی که امروز، در جهان اسلام تاختوتاز میکند، از همین مسئله نشأت میگیرد.»
میرشکّاک سپس با ذکر حدیثی از «امام صادق» علیهالسّلام _ دربارۀ اینکه مؤمن به هیچوجه دروغ نمیگوید_، به تبیین تفاوت ایدئولوژی و دین و انتقاد از فضای ایدئولوژیزدۀ ایران پرداخت: تفاوت دین و ایدئولوژی در «مصلحت» است. دین مصلحت نمیشناسد امّا ایدئولوژی چرا. ما در دین نمیتوانیم دروغ بگوییم امّا در ایدئولوژی، بنا به مصالحی میتوان دروغ گفت.»

میرشکّاک سپس با ذکر حدیثی از «امام صادق» علیهالسّلام _ دربارۀ اینکه مؤمن به هیچوجه دروغ نمیگوید_، به تبیین تفاوت ایدئولوژی و دین و انتقاد از فضای ایدئولوژیزدۀ ایران پرداخت: تفاوت دین و ایدئولوژی در «مصلحت» است. دین مصلحت نمیشناسد امّا ایدئولوژی چرا. ما در دین نمیتوانیم دروغ بگوییم امّا در ایدئولوژی، بنا به مصالحی میتوان دروغ گفت.»
میرشکّاک سپس ضمن تقدیر و تشکّر از دکتر عبدالکریمی و دکتر «سیاوش جمادی» افزود: «در جامعهای که اساس همهچیز بر تقلیدِ بدون تفکّر است و تو برای هرچیزی، نیازمند این هستی که کسی به تو فرمان بدهد، مسلّماً وقتی یک نیروی برتری بیاید و چیز بهتری به تو ارائه کند، تو از آن هم تقلید خواهیکرد.»
سپس این شاعر و پژوهشگر، از نقش «امام خمینی» در برچیدهشدن جوّ ایدئولوژیک و تقلیدِ بدون تفکّر سخن گفت: «ما همه به امام خمینی مدیونیم که در شرایط تقلیدِ بدون هیچ تفکّرِ پیش از انقلاب، این لحاف را از سر همه کشید. آن پیرمرد، کاری کرد که این ماجراها تمام شد. زمانی که صرفاً، تقلید بدون هیچ تفکّر در جامعهای نهادینه شود، وقتی هم که از سمت غرب، تفکّر یا تکنولوژی جدیدی ارائه شود، پذیرفته خواهدشد و مورد تقلید قرار خواهدگرفت.»
میرشکّاک با نقد سخنان دکتر «شریعتی» مبنی بر بازگشت به خویشتن، در اینباره گفت: «من معتقدم، امکان بازگشت به گذشته و بازگرداندن گذشته نیست، امّا معنی این حرف این نیست که کار ما تمام است. ما میخواهیم به کدام خویشتن بازگردیم؟ وقتی معماری و لباس و هیچکدام از مناسبات اجتماعی و اقتصادی، مال تو نیست، تو نمیتوانی، تو باشی.»
نویسندۀ کتاب نیستانگاری و شعر معاصر، اینگونه سخنان خود را به پایان برد: «بخوانید و مطالعه کنید فقط برای نفس خودتان، نه برای خوشامد و نگاه دیگران. هروقت از درون آزاد شدی، مستعدّ تفکّر خواهی شد، امّا تا زمانیکه از درون آزاد نباشی، سخنی خواهی گفت که به زیانِ نفست تمام نشود و این، تفکّر را از همان ابتدا کور میکند.»