شهرستان ادب: در ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان، امام حسین علیه السلام، به سر میبریم؛ مصیبتی که نه تنها یک دهه و نه تنها یک ماه، که تمام عمر ما را عزادار کرده است. در این حال و هوا یادداشتی میخوانیم از شاعر کاشمری، خانم هدیه طباطبایی، که در کربلا به جستجوی شعر پرداخته است:
«رجز» شعرهایی حماسیاند، که جنگاوران در میدانهای نبرد میخواندهاند. معمولاً رجزها ابیاتی کوتاه داشته و به صورت بداهه در میدان کارزار سروده میشدهاند. این شعر در دوران جاهلیت به منظور بیان مخاصمه، مفاخره و دشنام به کار میرفته است، اما دیر زمانی نپایید که رجز از تنگنای کاربردهای حماسی و مفاخرهای بیرون آمد و دربرگیرندۀ نکتههای حکمتآمیز، وصف روزگار و سوگواریها شد. یکی از اهداف مهم رجزخوانی، تقویت روحیۀ خود و یاران و تضعیف توان روحی لشکر مقابل بود. هرگاه رزمندهای با فریاد و آهنگ مناسب رجز میخواند، هیجانی مضاعف مییافت و با بیباکی و دلیری فراوان به نبرد ادامه میداد و اگر زخمی برمیداشت، احساس درد کمتری میکرد.
رجز معمولاً از نام و پدر و قبیله آغاز میشد و مرد جنگاور پیشینۀ مبارزه و دلیریهای خویش را باز میشمرد. در رجز «وصف الحال» از بخشهای اصلی بود و زجزخوان باید موضع خویش را مشخص میکرد و میگفت که چرا پیکار میکند و در کدام افق سیاسی قرار دارد؟
با این مقدمات آشکار شد که رجزخوانی در تاریخ جنگها و مبارزات عرب چه نقش بزرگی داشته است. کارزار عاشورا نیز با آنکه میدان نبردی کاملاً نابرابر بود، جنگی تمامعیار به حساب میآمد. حماسۀ عاشورا درسی است که باید ماهیت آن به خوبی شناخته شود و این شناخت فقط از طریق مطالعه، تحقیق و بررسی منابع مستند و معتبر آن واقعۀ بزرگ امکانپذیر می شود. یکی از مهمترین منابع برای شناخت ماهیت واقعۀ عاشورا، اشعاری است که امام حسین(ع) و یارانش در کربلا و در روز عاشورا در قالب رجز سرودهاند که در حافظۀ تاریخ ثبت شده و از طریق راویان موثق به دست شیعیان رسیده است. کسی که بخواهد شخصیت، احوال و انگیزههای این بزرگواران را بشناسد، از مطالعه و تحقیق در رجزهای ایشان بینیاز نخواهد بود. رجزهای حماسهآفرینان کربلا در روز عاشورا، شامل رجزهایی است که توسط امام حسین(ع) و یاران ایشان در دشت کربلا در برابر دشمن و در میدان نبرد سروده شده است، رجزهایی که دارای معانی بلند و مضامین عالیاند و به مخاطب نشان میدهند که حماسهآفرینان کربلا برای تحقق قیام الهیشان، پایداری و جانفشانی کردهاند؛ قیامی که ضامن بقا و عظمت اسلام راستین است.
دفاع از اسلام؛ حمایت از آرمانهای نبوی و ولایی، آزادسازی جامعه از ظلم و ستم، کرامت و عزت و پایداری در راه حفظ آرمانها، پیامهای اصلی متجلی در رجزهای امام حسین (ع) و یارانشان است. رجزخوانی در عاشورا به هیچ وجه منحصر به جنبۀ خاکی و مادّی مبارزه و صرفاً برای مفاخره و بالیدن نبوده است. از همین روست که امام حسین علیه السلام، خود، رجزهای متعددی را به حافظۀ تاریخ سپرده است. از جمله:
الْمَوْتُ خَيْرٌ مِنْ رُكُوبِ الْعَارِ
وَالْعَارُ أَوْلَي مِنْ دُخُولِ النَّارِ
«کشته شدن سزاوارتر از تن دادن به ننگ و عار است؛ و ننگ و عار را تحمل کردن از درآمدن به آتش برتر است.»
معمولاً رجز خواندن در میدان جنگ، ویژۀ خاصّان و بلندرتبگان اجتماع بود و عوام نوعاً از رجزخوانی بینصیب بودند.
از افتخارات سپاه امام حسین(ع) در کربلا همین بود که از خواص و عوام، هر دو، در میدان رزم عاشورا رجزهایی روایت شده است. این از آن رو است که همۀ آنچه در خواصّ یاران حضرت مایۀ افتخار شمرده میشد، وابستۀ ارزشهای معنوی و شرافت روح ایشان بود.
در تاریخ جنگهای مربوط به مسلمانان، نمونههای فراوانی از رجزخوانی هر دو گروه حق و باطل در دست است. برای نمونه، در جنگ جَمَل و صفین، از نشانههای حیرت و سردرگمی و بی هدفی سپاه اُموی همین بس است که تاریخ، رجزی از ایشان روایت نکرده است که در آن به هدف ایشان اشاره شده باشد؛ بلکه رجزخوانی از سوی اصحاب امام حسین علیه السلام بوده که اهداف و آرمانهای آنان را جلوهگر میکرده است.
از دیرباز در میان اهل منبر و مداحان اهل بیت (ع) رسم بر این است که بیشتر روضه امام حسین(ع)، حضرت عباس، حضرت علیاکبر، حضرت علی اصغر، حضرت قاسم، حضرت مسلم و اسارت اهل بیت (ع) خوانده میشود و کمتر نامی از روضه، شجاعتها، فداکاریها، رجزها و اشعار حماسی سایر شهدا برده میشود، به گونهای که انسان خیال میکند در کربلا فقط همین چند بزرگوار شهید شدهاند، در حالی که در کربلا هفتاد و دو تن شهید وجود دارد. امام حسین (ع) ، حضرت عباس بن علی (ع)، عبدالله بن امیرالمومنین(ع)، عثمان بن امیرالمومنین(ع)، جعفربن امیرالمومنین(ع)، عون بن عبدالله بن جعفر طیار، محمدبن عبدالله بن جعفر طیار، عبدالله بن عروه بن حراق، عبدالرحمن بن عروه بن حراق، عمر بن خالد صیداوی، خالد بن عمربن خالد صیداوی، غلام ترکی سیدالشهدا(ع) که نامش در اغلب مقاتل ذکر نشده، عبداالله بن مسلم بن عقیل، بریر بن خضیر، وهب بن عبدالله کلبی، سوید بن عمرو بن ابی المطاع، قاسم بن الحسن بن علی بن ابیطاالب(ع)، یزید بن زیاد بن مهاصر الکندی، نافع بن هلال جملی، ابوبکر بن علی (ع)، اسلم بن عمرو، اَنَس بن مَعقَلَ اَصبَحی، جعفر بن عقیل، جُناده بن حارث کوفی، حبیب بن مظاهر اسدی، حَجاج بن مَسروق جُعفی، حُر بن یزید ریاحی، زُهیر بن قین بَجَلی، عمرو بن جُناده و مسلم بن عوسجه از جمله شهیدان واقعه کربلا هستند که رجزهای زیبایی از ایشان به جا مانده که دال بر جنگاوری و دلاوری این یاوران حجت خدا و عاشقان راه حق(ع) است. تا جایی که در مورد بعضی از این شهیدان، سلام و ستایش حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا له الفداه را که در زیارت ناحیه مقدسه آمده است ،میبینیم.
در ادامه رجزهایی را از حضرت عباس(ع) میخوانیم؛ او که ماه درخشان بنیهاشم است و در تمام تاریخ مثل و مانند ندارد. صلابت و عاطفه در این وجود چنان به هم گره خورده است که گویی هر یک زادۀ دیگری است؛ انگار از شمشیر شکوفه بروید و از شقایق، آتش زبانه بکشد. او که خداوند مقام سقایی را از بدو خلقت بر تنش پوشانده بود؛ نه به فرات ، بلکه به میدان کارزار میرود و یک تنه در مقابل خیل عظیم دشمنان و در حالی که زمین زیر پای او میلرزد، دلاورانه رجزخوانی میکند و میجنگد:
أقسَمتُ بالله الأعَزّ الاعظم/ و بالحُجُون صادقاً و زَمزمٍ
و ذُوالحَطیم والفنا المُحَرّم/ لَیُخضَبَنّ الیوم جسمی بالدّم
اَمامَ ذی الفضل و ذی التّکرُّم/ ذاکَ حُسَینُ ذوالفَخَار الأقدم
سوگند به خدای بزرگ و ارجمند و سوگند راستین به حجون و زمزم، سوگند به خدای صاحب حطیم و آستانۀ مقدس [کعبه]، امروز در حضور مرد بافضیلت و باکرامت، یعنی حسین (ع) که دارای افتخارات دیرین است، پیکرم به خون رنگین خواهد شد.
***
یا نَفسُ مِن بعدِ الحسین هُونی/ و بعدَهُ لاکُنتَ أن تَکُونِی
هذا الحُسَینُ واردُ المَنُون/ و تَشرَبینَ بارِدَ المَعین
هیهاتَ مَا هَذَا فِعالُ دِینِی/ و لافِعَالُ صادِقِ الیَقِینِ
ای نفس! زندگی پس از امام حسین (ع) چه معنایی دارد؟! بعد از او زنده نباشی که زندگی را ببینی.
این امام حسین (ع) است که در مشکلات افتاده است؛ تو می خواهی آب خنک و گوارا را بیاشامی؟!
این کار در آداب و فرهنگ من هرگز وجود ندارد. این عمل از فرد صادق حقیقی به دور است.
***
لا أرهبُ الموتَ إذا المـوتُ رقَا/ حتَّى أُوارى فی المَصالیتِ لِقَى
نفسی لِسِبطِ المُصْطَفى الطُّهرِ وِقا/ إنّی أنا العبَّاس أغْدُو بالسِقَا
ولا أخافُ الشرَّ یومَ المُلتقى
از مرگ نمی هراسم که مرگ نردبام آسمانی من است. تا در میان شجاعان بخشنده چهره در پوشم. جان من فدای [حسین] برگزیده پاک باد. من عباس هستم و هر بامداد، کارم سقایی است. آن روز که با شر روبهرو گردم، از آن نمیهراسم.
***
اُقَاتِلُ الیومَ بِقلبٍ مَهنَدٍ/ اَذُبُّ عن سِبطِ النَّبی احمدٍ
اَضرِبُکُم بِالصَّارِمِ المُهَنَّدِ/ حتّی تَحِیدُوا عَن قتال سیّد
إنّی اَنَا العَبَّاسُ ذُو التَّوَدُّدِ/ نَجلُ عَلَیّ الطّاهِرِ المُؤیَّدِ
امروز با اطمینان کامل، جنگ سنگینی با شما میکنم و در دفاع از فرزند پیامبر (ص) جانفشانی میکنم. آن قدر با شمشیر هندی بر شما میزنم تا دست از جنگِ با مولا و سرورم بردارید. من عباس، صاحب عشق و محبت اهل البیت هستم، فرزند امام علیِ طاهر و پاکیزه (ع) و تأیید شده خداوندم.
***
وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا یَمینی/ اِنّی اُحامی اَبَداً عَنْ دینی
وَ عَنْ إِمامٍ صادِقِ الْیَقینِ/ نَجْلِ الْنَّبِیِّ الطَّاهِرِ الْأَمینِ
به خدا سوگند، اگرچه دست راست مرا قطع کردید، من پیوسته و هماره از دین خود و از امام راستگوی برحقم که نوه پیامبر پاک و امین است، دفاع میکنم.
***
یا نفس لا تَخشی مِن الکفار / و اَبشِری بِرحمَه الجَبار
مَع النَّبی السید المختار/ مَع جمله السّادات و الاطهار
قَد قَطعوا بِبَغیِهِم یَساری/ فَاَصلهم یا رب حَرَّ النار
ای نفس، از کفار نترس و در کنار پیامبر، سرور و برگزیدۀ خدا، تو را به رحمت خدای جبار مژده باد. آنان با ستمکاری، دست چپ مرا قطع کردند؛ پروردگارا، آنان را به آتش [دوزخ] وارد کن.
منابع:
1ـ مردان و رجزهایشان؛ سیدمهدی شجاعی؛ نشر نیستان؛ چاپ هشتم؛ تهران؛1386
2ـ ترجمه و شرح رجزهای عاشورا؛ ابوالحسن ربانی تبار؛ نشر سبط اکبر؛ چاپ اول؛ تهران؛ 1393
3ـ شرح و تحلیل رجزهای حماسه آفرینان کربلا در روز عاشورا؛ محمدحسن فؤادیان و فاطمه حسنلویی؛ نشر سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران؛ چاپ اول؛ تهران؛ 1390