شهرستان ادب: در ادبیات فارسی غزلهای زیادی را داریم که بین «عارفانه» بودن یا «عاشقانه» بودن یا «عاشقانه و عارفانه» بودن در ترددند. اما کمتر شعری هست که بین «عاشقانه» بودن و «سیاسی» بودن و «عارفانه» بودن هم چنین ترددی را داشته باشد. زندهیاد حسین منزوی غزل بسیار زیبایی دارد که امروز بیشتر با عنوان «عاشقانه» مطرح است. اما در 12 بهمن 1357 و سالهای بعد از آن خیلیها این شعر را به عنوان یکی از شعرهای انقلابی حسین منزوی میشناختند و درست یا غلط بر این باور بودند که این غزل برای بازگشت امام خمینی به میهن سروده شده است.
زندهیاد مهدی اخوان ثالث بزرگ شاعر سرزمینمان در همان شعر-نامۀ معروفش به آیت الله خامنهای که برای سفارش حسین منزوی با این مطلع سروده بود: «جناب حجهالاسلام خامنهای | کسی که این ورق آرد حسین منزوی است» در میانۀ شعر به این موضوع اشاره کرده است:
سهچار بیت از او موقع ورودِ «امام» سرود گشته و طومار آن نه منطوی است
اخوان خود در پی نوشت این بیت و در موخره شعر نوشته است:
«چند بیت از این غزل زیبا و خوشآهنگ حسین منزوی مقصود است که اگر درست به یادم مانده باشد مطلع آن چنین است، که خوانندهای با صدای خوش همراه با موسیقی خوانده است و هر سال در سالروز ورود "امام امت حزبالله" لااقل چندسالی ما شنیدیم، از تلهویزیون و رادیو پخش میکنند و سرودۀ نغزی است:
در به سماع آمده از زمزمۀ در زدنت مست شده خانهام از مژدۀ بازآمدنت»
که البته یا درست به یاد استاد اخوان نمانده یا اینکه این شعر نسخههای دیگری هم داشته است.
باری، چه این شعر برای ورود امام خمینی به میهن باشد و چه اینکه تنها در آن برهه هم نقش ایفا کرده باشد (که احتمال قوی با دومی است)، همزمان با آغاز دهۀ فجر و سالروز ورود امام خمینی به ایران، شهرستان ادب شما را به خواندن این غزل شاد و زیبا دعوت میکند:
در به سماع آمده است از خبر آمدنت خانه غزلخوان شده، از زمزمۀ در زدنت خانۀ بیجان، ز تو جان یافته ٬ جانا! نه عجب گر همه من جان بشوم بر اثر آمدنت * «حافظ شیراز» مگر وصف جمال تو کند وصف نیارست یقین٬ ور نه غزلهای منت یا تو خود ای جان غزل! ای همه دیوان غزل ! لب بگشایی که سخن وام کنم از دهنت از همه شیریندهنان٬ وز همه شیرینسخنان جز تو کسی نیست شکر ــ هم دهنت٬ هم سخنت ــ بی که فراقت ببرد روشنی از چشم تنم یوسف من! چشم دلم باز کن از پیرهنت عشق پی بستن من٬ بستن جان و تن من بافته زنجیری از آن زلف شکن در شکنت * آینهای شد غزلم ـ آینۀ کوچک تو ـ خیز و در این آینه بین ٬ جلوهای از خویشتنت
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز