شهرستان ادب به نقل از شهرآرا: روزنامۀ شهرآرا به تازگی یادداشتی از علیمحمد مودب را دربارۀ شعر ضدجنگ منتشر کرده است که در ادامه میخوانید.
اینروزها شعرهای ضدجنگ بسیار زیاد شده است، حسرتخوردن مداوم برای جای خالی شهدا و قهرمانان جنگ و نگاه به جای خالی آنها در کنار سفره عروسی یا وقت رفتن به دانشگاه بهخودیخود بسیار هم خوب است؛ ولی وقتی که این حرفها با حرفهای بهاصطلاح ضدجنگ توأم میشود، باید کمی ترسید.
هیچکس فکر نمیکند که اگر دفاع نبود، این عروسی و این دانشگاه هم نبود. حرف خیلی ساده است؛ ولی بههرصورت این حرف ساده این روزها فهم نمیشود.
در آثار سینمایی و موسیقیها و در شعر ما نوعی از آثار که مدام به دشمن توجه میکند و سعی دارد دشمن را درک کند، زیاد شده است.
درست است که با دورشدن از فضای جنگ طبیعتا این نوع نگاهها محتملتر است که به دشمن هم انسانی نگاه کنیم و درباره او و خانوادهاش و زنوبچههایش بیندیشیم و بنویسیم؛ ولی برآیند این نوع حرفها اگر منجر به تضعیف روحیه دفاع شود، خیانت است.
دوست بزرگوارم علیاصغر عزتیپاک در کتاب داستان نوجوان خود بهنام باغ کیانوش قصه دو نوجوان را طرح میکند که در موقعیتی قرار میگیرند که باید خلبان سقوطکرده عراقی را دستگیر کنند و این کار را
میکنند.همین داستان ساده در نمایشگاه فرانکفورت با برچسب خشونتطلبی مورد حمله صهیونیستها قرار گرفته است و آنها در نامهای رسمی از مدیریت نمایشگاه فرانکفورت خواستهاند تا این قصه را از نمایشگاه جمعآوری کند. ناگفته پیداست که چنینداستانی چندان هم خشونت ندارد؛ چراکه دو نوجوان بازیگوش برای اسیرکردن یک خلبان سقوطکرده خیلی نیاز به خشونت ندارند، ولی همین حد از اراده برای دفاع از وطن هم تحمل نمیشود. ...
...شاعری که با حس رمانتیک به کودکش که درحال بازی است میگوید تفنگت را زمین بگذار و نیز شاعری که مدام دارد با دشمن همدلی میکند، نمیداند که چه بخواهد و چه نخواهد، برای تسلیم قلم میزند.
آن کودکی که تفنگش را در کودکی زمین بگذارد و دفاع را در همین حد هم تمرین نکند، ناچار است در بزرگسالی دستهایش را بالا ببرد.
غرب متمدن تا همین چند سال پیش در همین دریای عمان و خلیج فارس مشغول راهزنی دریایی بوده و خون پاک دلاوران تنگستان هنوز تازه است. غرب امروز هم همان غرب است و آمریکا هم فرزند نامشروع همین غرب است.
وقتی در بازیهای رایانهای روز جهانکشتن انسانها تبدیل به سرگرمی میشود، آنها که در این سرزمین از ضدجنگ سخن میگویند یا در خواب هستند یا... جالب است که بسیاری از بازیهای رایانهای در انتها برای کشتن به مسجد امام اصفهان و اماکن برجسته تاریخی و مذهبی ما میرسند و ما اینقدر غافلیم.
در این مسیر روشنفکری ایرانی باید برای تعلم به مدرسه جولیا پطرس، خواننده مسیحی برود. اینکه چرا پطرس خطاب به مجاهدان فلسطینی میسراید که آتش بگشا و رحم نکن نیاز به دقتهای فلسفی ندارد.
او دیده است که دشمن با مردمش چه کرده است و میداند که اگر ضعف نشان بدهد چه خواهند کرد.
سطری از یکی از ترانههای او بهترین حسنختام این مطلب است. به دشمنانت یادآوری کن اگر یادشان رفته؛ که ما از یاد نمیبریم که آنان چه کردند.
ذکّر اعدائک ان غفلوا / لن ننسی ابدا ما فعلوا