شهرستان ادب: همزمان با آخرین جمعه ماه مبارک رمضان و روز جهانی قدس، علی محمد مودب، محمد مهدی سیار و میلاد عرفان پور سه تن از شاعران کشور به سرایش قطعه شعری مشترک درباره این روز پرداختند. این قطعه شعر در نماز جمعه امروز توسط حاج میثم مطیعی، مداح اهل بیت(ع) قرائت شده است: رسید جمعه ی آخر سلام قدس شریف سلام قبله ی صبر و قیام، قدس شریف سلام بر دل پرخون مسجدالاقصا به مسجدی که خداوند گفت: بارکنا سلام ما به تو و دست های بسته شده سلام ما به تو ای حرمت شکسته شده اگرچه شعله به پا کرده فتنه هر طرفی اگرچه تفرقه در هر کنار بسته صفی اگرچه کفر به نیرنگ و جنگ بسته کمر اگرچه تکفیر از پشت می زند خنجر نبرده ایم ز خاطر دمی تو را ای قدس تویی هنوز تویی آرمان ما ای قدس بگو به دشمنمان، انتقام، سنگین است و فتح آخر ما قبله ی نخستین است بگو سپاه علی سوی خیبر آمده است بگو که دوره کودک کشی سرآمده است قسم به غیرت این کودکان سنگ به دست که نیست حاصل صهیونیان بغیر شکست دگر به محکمه های جهان، امیدی نیست بیا به معرکه اکنون که فرصتی باقی ست دمی که تیغ قیام از نیام، برخیزد به عزم ما همه دیوارها فرو ریزد زمان فتنه ی شام است و ما سحرزادیم زمین اگر همه خاموش مانده، فریادیم به رغم توطئه ی نابرادران، هستیم و در کنار تو ای قدس همچنان هستیم مباد آنکه رفیقان نیمه راه شویم شب است و فتنه، مبادا که روسیاه شویم ببین که در غم تو لحظه ای نیاسودیم هنوز چشم به راهان صبح موعودیم نبرده ایم ز خاطر دمی تورا ای قدس تویی هنوز تویی آرمان ما ای قدس * مجاهدان سبیل خدا سلام سلام سلام ای همه ی پابرهنه های امام میان موج خطر مانده با دلی آرام به شیخ عیسی قاسم سلام باد سلام نبود و نیست حریف قیام، زندان ها اسیر بند نمانند شیخ سلمان ها هنوز نهضت در نیجریه پاینده ست به آل نفت بگو، باقر النمر زنده ست سلام بر دل دریایی اویس قرن به سرو زخمی همواره ایستاده، یمن سلام ما به وفای مدافعان حرم که در شگفت شد از ماجرایشان عالم سلام باد به اسطوره مرد ایرانی سلام بر تو، جهان-پهلوان سلیمانی سلام ما به شهیدان، ستارگان زمین سلام ما به عماد و جهاد و بدرالدین نرفته ایم به پستو، خدای ماست گواه که مانده ایم کماکان کنار نصرالله * در این نبرد چه جای تعلل و تاخیر که گفته رهبرمان من کشیده ام شمشیر در این نبرد که واجب شده ست بر همه کس به حکم «لا تطع الکافرین»، جهاد کبیر من و تو در ره دریا بیا که رود شویم که می روند به مرداب، جوی های حقیر * بایست! قوت زانوی دیگران مطلب! به غیر بازوی خویش از کسی امان مطلب! به ضربه سم اسبان به روز جنگ قسم به لحن داغترین خطبه تفنگ قسم که جز سپیده شمشیر، صبح، ایمن نیست. چراغهای توهم همیشه روشن نیست. کجا به بره، دمی گرگها امان بدهند؟ که دیده راهزنان، گل به کاروان بدهند؟ نه، گرگ اهل وفا نیست، امتحان کافیست به این درنده چه خوش کرده ای گمان، کافیست بیا امید به تدبیر خویشتن بندیم امید خام به لبخند دشمنان کافیست چه دلخوشید به برجام دوم و سوم که این تجارت کم سود و پرزیان کافیست همین قدر که چشیدیم از خیانتشان برای تجربه ی هفت نسلمان کافیست * شهید عشق شو از این تفنگها مهراس سوار میرسد، از طبل جنگها مهراس جهان ز موج تو پر شد، خودت جزیره مباش یمن، اویس شد اکنون، تو بوهریره مباش در این دو روز شبانی؛ اسیر خواب نشو ذلیل وعده ی بی معنی سراب نشو
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز