شهرستان ادب: احمد طالبی نژاد منتقد قدیمی سینما، در یادداشتی رمان برج قحطی را معرفی کرده و پیشنهاد ساخت فیلمی از روی این رمان تاریخی نیز داده است. این یادداشت چندی یپش در مجلۀ کرگدن منتشر شد. این یادداشت را با یکدیگر می خوانیم:
اگر آب، چای، قهوه یا هر نوشیدنی دیگری دستتان است، بگذارید زمین و به نزدیکترین کتابفروشی محلتان بروید و بپرسید: «آقا (خانم) رمان «برج قحطی» موجود است؟» اگر پاسخ مثبت بود، معطل نکنید و یک نسخه برای خودتان و یکی آنها که دوستشان دارید، بخرید و برگردید منزل یا محل کار و مشغول خواندن شوید. لابد میگویید باز این پیرمرد احساساتی شده. اخیراً یکی از روزنامههای قدیمی که همه نامش را میدانید، ولی سعی میکنید بر زبان نیاورید، من را «منتقد سالمند 67 ساله» قلمداد کرده است. از آن روز احساس پیری میکنم، آن هم «در بهار زندگی» بگذریم. نه، من نه احساساتی شدهام و نه اغراق میکنم. راستش از سر بیکتابی در خانۀ آشنایی این کتاب را برداشتم تا پیش از چرت بعد از ظهر ورقی بزنم و... که ناگهان متوجه شدم 30 صفحۀ آن را خواندهام و گور پدر چرت بعد از ظهر. کتاب را نویسندهای به نام «هادی حکیمیان» نوشته که به استناد شناسنامۀ کتاب، متولد 1357 است؛ یعنی درآستانۀ چهل سالگی قرار دارد. من بیش از این دربارۀ ایشان نمیدانم، اما وقتی کتاب را میخوانید، با نویسندۀ باتجربه، دانا، هوشیار، تیزبین و خلاقی روبهرو خواهید شد که تاریخ شهرش - یزد و حوالی آن را- در قالب یک داستان مدرن و سرشار از جزییات بیان کرده، شما را بیتردید یاد دو اثر درخشان در ادبیات معاصر ایران و جهان خواهد انداخت؛ نخست «صد سال تنهایی» مارکز و دوم «کلیدر» دولت آبادی. بیآنکه بخواهم اغراق کنم، عرض میکنم که برج قحطی کم از این دو اثر ندارد. با توجه به این که نخستین رمان نویسنده نیز هست و به همین دلیل من نگران آیندۀ نویسنده هم هستم؛ چون پس از این هرچه بنویسد، با این رمان مقایسه خواهد شد و تردید دارم آثار بعدیاش همسنگ برج قحطی باشد؛ مگر اینکه معجزهای رخ دهد. این البته مسبوق به سابقه هم هست. یادمان هست چند سال پیش رمان «شهری که زیر درخت سدر مرد» نوشتۀ خسرو حمزوی درآمد و به شدت مورد استقبال قرار گرفت و جوایز متعددی هم نصیبش شد و هرکه خواند، ازش تعریف کرد، اما آثار بعدی نویسندهاش با بیمهری روبهرو شدند، چون در حد و اندازۀ آن رمان نبودند. همینجا عرض کنم شاید یکی از دلایلی که بنده بهشدت شیفتۀ برج قحطی شدهام، «همریگ» بودنم با نویسنده و کلاً فضای داستان است که برایم بسیار آشنا مینماید. تابین ما با یزد و میبد و اردکان عقدا و دیگر لوکیشنهای این رمان اشتراکهای فرهنگی و جغرافیایی فراوانی دارد و برخی واژهها و اصطلاحات زبانیمان هم مشترک است، اما باور کنید از این آشنایی نیست که دارم این ستایشنامه را مینویسم. قلم سیال، پرخون و نگاه ریزبین و تخیل سرشاری که در این رمان وجود دارد، شما را هم متقاعد خواهد کرد که ما با یک پدیده در ادبیات معاصر ایران طرفیم. من البته هیچ شناختی از سوابق ایشان ندارم، اما شنیدهام که پیشتر یک یا شاید دو مجموعه داستان منتشر کرده و احتمالاً هنوز ساکن یزد است و خدا کند پایش به تهران باز نشود که اسیر خواهد شد. به ایشان توصیه میکنم در همان حاشیۀ کویر بماند و بنویسد و زندگی کند که در تهران خبری نیست. باری، راوی رمان معلمی تازه استخدام شده در یزد دهۀ 50 که دلبستۀ دختر یکی از بزرگان شهر میشود، اما... نمیگویم بعدش چه میشود. اصلاً نمیتوان خلاصۀ این داستان را برای کسی تعریف کرد. کتاب مجموعهای از خردهروایتهاست که در کنار هم چیده شدهاند و تصویر ناب از موجودیت یک جامعه را بیان میکنند. باید خواند و در لحظههایش غرق شد و غوطه خورد و به اینهمه توانایی در خلق یا بازآفرینی ماجراها غبطه خورد، بس که ماجرا و اتفاق در صفحه به صفحۀ این رمان گنجانده شده. فقط همین را بگویم که در سفرهای ذهنی نویسنده به گذشته، ما به دوران فتحعلیشاه قاجار هم برمیگردیم و کمکم میرسیم به دوران پهلوی دوم، اما بیش از آن خواننده با ماجراهایی آشنا میشود که شاید در هیچ کتابی نخوانده یا جایی نشنیده باشد. او در این رمان از شهرش یک ماکاندو – دهکده ای که مارکز در صد سال تنهایی تصویر کرده-ساخته و حول تاریخ اجتماعی این منطقه، در واقع تاریخ اجنماعی ایران طی دو قرن گذشته را روایت کرده است. حیف که رسانۀ ملی ما به رسانۀ میلی و جناحی تبدیل شده که اگر چنین نبود، تلویزیون میتوانست این اثر بخرد و از آن یک سریال درخشان صد و اندی قسمتی درآورد و مشتریان جم و سریال حریم سلطان و دیگر سریالها و برنامههای ماهوارهای پای رسانۀ ملی بنشاند. باور کنید وقتی رمان را میخوانید، دائم افسوس میخورید که چرا این اثر نمیتواند به فیلم یا سریال تبدیل شود تا میلیونها مخاطب ایرانی و حتی غیرایرانی، شاهد نابترین و بدیعترین صحنهها از زندگی و روزگار سپری شدۀ مردمان سالخوردۀ ایران زمین باشند.
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز