موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
با حضور امیری اسفندقه، شکارسری، یوسفی و غیاثوند

مشروح رونمایی ونقد کتاب «شاید به جا آوردی» سروده وحیده احمدی

28 دی 1395 19:29 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 5 رای
مشروح رونمایی ونقد کتاب «شاید به جا آوردی» سروده وحیده احمدی

شهرستان ادب به نقل از فارس : نشست رونمایی مجموعه شعر «شاید به جا آوردی» سروده وحیده احمدی که از سوی انتشارات شهرستان ادب منتشر شده، با حضور منتقدانی نظیر مرتضی امیری اسفندقه، حمیدرضا شکارسری، فریبا یوسفی و افسانه غیاثوند برگزار شد.

*نگاه موشکافانه به مسائل روزمره زندگی

فریبا یوسفی در این نشست گفت: یک نکته در مورد مجموعه شعر به نظرم رسید، اینکه نوع غزل‌هایی که دیده می‏‌شود از یک نوع غزلی است که هر شعر یک واحد کاملی محسوب می‎شود یعنی بیت محور نیست. خانم احمدی هر شعری را که آغاز می‌کنند به یک موضوع خاص می‏‌پردازند و هر بیت در رابطه با همان موضوع صحبت می‌کند. ایشان فرم ذهنی را رعایت کرده‌اند. البته در شعرهایشان به مواردی برمی‏‌خوریم که سستی‌هایی هم دارد. به هر حال چون اولین مجموعه شعر ایشان است و از آنجایی که سرودن را جدی گرفته‌اند و نگاهشان به این مشغله ذهنی یک نگاه جدی است ما یک نگاه انتقادی به این مجموعه داریم.

وی افزود: اینکه شعرها از نظر زبانی لغزش‌هایی دارد که بعضی بخش‌ها خیلی روشن و مشخص است و بعضی قسمت‌ها پنهان است. در مجموع مشکلات زبانی ایشان در گزینش کلمات بوده است. در جایی احساس شده که کلمات را به خاطر رعایت وزن شعر استفاده کردند. گاهی اوقات این لغزش‌ها مربوط به نحو جملات است، به طور مثال از کلمات محاوره در بافت سالم شعرهایشان استفاده کرده‌اند و این ایراد محسوب می‏‌شود. به طور مثال:

نگه ندار دم در جوان مردم را/به حرمت گل آورده میهمانش کن

این تفاوت بین برخورد کلمات به خصوص در یک غزل  و در کنار هم قرار گرفتنشان لازم است که دقت بیشتری کنند. این تصویر ایشان را به نوشتن این شعر واداشته و ایشان نگاه دقیقی هم دارند. در آنجا این مورد است که «باب میل عزیزها که صبح تا شامشان سرکارند.» در اینجا به جای عزیزها می‏‌توانست از کلمات دیگری استفاده کند مانند «صبح تا شامشان»

این شاعر در ادامه گفت: از نمونه‌ استفاده‌های خوب شاعر می‌توان به: «به هنگام وداع تو حریر چادرم بر سر/دلم خوش بود من جزء سیاهی لشگرت بودم» اینجا یکی از قشنگترین استفاده‌ها را برای چادر سر کردن استفاده کردند و این نشان دهنده توانایی ایشان است. در برخی جاها هم زبان شعرشان تکلف و تعقید دارد.(شعر شماره 19) شعر «ماهی جان» شاعر شعری است که نگاه کاملا زنانه و دقیق یک خانم را در مواجهه با روزمرگی نشان داده است و این نگاه را خیلی دقیق بیان کرده‌اند. به نطر من کمتر شاعر خانمی در گذشته داشتیم که در سطح و سن و سال خانم احمدی به طور موشکافانه به مسائل روزمره زندگی این طور نگاه کند و خیلی راحت در غالب شعر غزل طرح کند و تقریبا هم موفق از آب در بیاید.

*غزل به مثابه اندیشه

حمیدرضا سرشکاری در بخش دیگری از این نشست گفت: دلایل مختلفی را برای ترشح آدرنالین که بر اثر هیجان و افزایش ضربان قلب است، تشریح می‌‏کنند. گفتند یکی از دلایل آن شعر است. گاهی در اثر مواجهه با فرم نامنتظره و یا محتوای نامنتظره این اتفاق می‏‌افتد. در مورد شعر اینکه تمام اتفاق شاعران را در محتوا جست‌وجو کنیم خیلی نکته مثبتی محسوب نمی‏‌شود. مثل اینکه شما سینما را به ادبیات و داستان تقلیل دهید. شعر هم یک اتفاق هنری است و محتوا و ارائه آن بخشی از ماجرا است، به همین دلیل گفتند که شعر هم ارزش متنی و هم فرامتنی دارد.

وی افزود: وقتی مجموعه کتاب «شاید به جا آوردی» را می‌خواندم احساس هیجان کردم. بکر بودن محتوا می‌تواند تبعاتی داشته باشد. اینکه باعث بداعت و ملاحت می‎شود. این از نظر من یک نکته‏ مثبت است. در شعرهای متعددی وقتی که با موضوعات روزمره از جمله روابط اجتماعی، روابط خانوادگی و فقر آنها روبه رو می‎شویم نقد از فرط صراحت کاملا به محتوا کاهش پیدا می‏‌کند و عملا شما با نثر موزون رو به رو می‎شوید. مخصوصا در اتفاق‌های خانوادگی راوی اتفاق می‏‌افتد و دقیقا شما صنعت شاعر را می‏‌بینید. اما شاعر چقدر توانسته باز آفرینی کند؟ برای باز کردن این مطلب دو شعر را می‏‌خوانم و تفاوت آن دو را با هم می‏‌گویم.

کنار خود بنشان و عزیز جانش کن/اگر که مهر ندارد تو مهربانش کن

نگه ندار دم در جوان مردم را/به حرمت گل آورده میهمانش کن

از این به بعد زمان هنرنمایی توست/خداپرست و شریف و نمازخوانش کن

به ماهواره اگر صبح می‏‌کند شب را/تو ماهپاره شو و فارغ از جهانش کن

مگر پیامبرم، ناجی‌ام مگر مادر/که چوب داده‌ای و می‏‌گویی امتحانش کن

دقت کنید من دو دختر دارم و وقتی مادرشان با آنها صحبت می‌کند دقیقا همین‌ها را می‌گوید، یک ارتباطی که شاعر بین ماهواره و ماهپاره برقرار کرده اتفاقاتی است که ممکن است در زبان روزمره‏ ما هم اتفاق بیفتد و اما واقعیت منظوم چیست؟حالا این شعر را با شعر ابتدای جلسه مقایسه کنید.

راجع به ابتذال روزمره می‌‏گوید:

به به چه رنگ خوشگلی خیلی قشنگت میکند/این قدر جنس خوب را یک جا گرفتی یا تکی

تا اینجا همان بازتاب واقعیت است، ولی در این شعر گزینش اتفاق می‏‌افتد.

«این کفش را از مولوی، این شال را از شهریار/این ظرف را از حافظ و این کیف را از رودکی»

شاید اصلا جایی به اسم شهریار هم وجود نداشته باشد، در این گزینش‌ها روزمره اتفاق نمی‏‌افتد، «اما کمی این سوتر از بازار گرم شاعران/برخاک خورده طاقچه دیوان شعری طفلکی» از اینجا باز نمایی اتفاقی است که در زندگی روزمره می‏‌افتد. تفاوت این متن با متنی که اول خواندم جای بحث من است. این خطر این شعر را تهدید می‏‌کند و بسیار به گمان من به شعرهایی از این مجموعه آسیب زده یعنی به نظم تبدیل کرده است.

این منتقد ادبی گفت: البته در جاهایی گریز از این متن دیده می‏‌شود. نکته این است که همین اتفاق همان طور که خانم یوسفی هم اشاره کردند در بعضی از کارها آنها را روایی کرده است. چون کار روایی است، شاه بیت‌سازی در آن معنا ندارد و با غزل به مثابه یک قطعه رو به رو می‏‌شود. به همین دلیل نمی‏‌تواند یک بیت را به تنهایی بخوانید. در واقع این نوع تحول که رویکردی نو به غزل است می‏‌گوید که همه من را بخوانید و یا هیچ.

او اضافه کرد: از غزل معاصر به این طرف عملا غزل خود را به کلیت نزدیک کرده است که نشود آن را قطعه قطعه کرد. این مدیون پرداختن به روزمره‌هاست که شعر تبدیل به روایت می‌کند. اگر چنین است این کتاب به سمتی می‏‌رود که روایات یک سمت و سوی واحد داشته باشد. یعنی بگوید این کتاب، کتابی است که کلیت آن نقد روابط اجتماعی است به خصوص روابط بین خانواده. حضور برخی از غزل‌ها در این مجموعه حضور زائدی است. مثلا غزلی که در رابطه با شهید است، اما در همین مجموعه یک غزل در رابطه با شهید است که روابط خانوادگی در آن دخیل است و یک دستی کتاب را به هم نمی‏‌زند. در جای دیگر تخیل ناب باعث شعر شده است و نه موضوع‌بندی، مثلا موضوع گچ‌بری‌های شاعر، من آن را یکی از بهترین شعرهای این مجموعه می‏‌دانم. در این شعر هیچ گونه وابستگی به زندگی روزمره شاعر وجود ندارد به همین خاطر هم از لحاظ موضوع جایش در این کتاب نیست.

شکارسری در ادامه گفت: در مورد ساختار تحول‌ها اگر دقت کنید مشاهده می‏‌کنید که اکثریت غزل‌ها کوتاه است. نود درصد غزل‌ها بر ایجاز متکی است و این نکته مثبتی است. شاعر نخواسته که شاه بیت‌سازی کند و به مغز شعر توجه کرده است. اما چند شعر هم اطناب دارد. موسیقی غزل ها متکی به سنت غزل فارسی است. 27 غزل مردف دارد. اگر به صحبت استاد شفیعی کدکنی که به آن وزنی که در ردیف موسیقی غزل فارسی قائل شدند توجه فرمایید متوجه می‌شوید که این شاعر به شدت به موسیقی غزل فارسی توجه دارد.

وی در پایان گفت: نکته آخر اینکه روایت پردازی و دایره واژگان روزمره باعث نشده که شاعر از تعداد زیاد اوزان عروضی استفاده بکند و این نشان دهنده این است که روایت برایشان مهم است و انجماد ذهنی ندارد که از دو یا سه وزن استفاده کند. همچنین از اوزان دوری استفاده کرده است. این نکته مثبتی است و این محتواست که وزن را مشخص کرده است. این نیز نکته مثبتی است که غزل برایش فرم نیست و برعکس اندیشه است.

*نوشتن از روی دست زندگی

افسانه غیاثوند در این نشست با اشاره به طرح جلد کتاب گفت: در ابتدا باید بگویم که طرح روی جلد کتاب نظر من را به خود جلب کرد و دقیقا مصداقی برای عنوان کتاب است.

وی افزود: کتاب، کتاب اول است و یک امتیازی که بشود برای خانم احمدی در نظر گرفت این است که خود را ملزم به جذابیت ظاهری و سطحی شعر از جمله وزن و موسیقی می‌دانسته است. اگر هم ملزم بودند، دیده نشده است که بخواهد آگاهانه باشد. بیشتر به محتوا پرداخته است. در نظر ایشان نه خیلی برجسته‌سازی می‏‌بینید و نه کشف شتاب زده. دو، سه شعر اعتراضی داشتند که اعتراض زیر پوستی است (شعر شماره 5) همانطور که جناب شکارسری گفتند و من هم این شعر را خیلی پسندیدم؛ گفت‌وگویی  روتین بین مادر و دختر است که بارها ما در روزمره شنیده‌ایم. درآن پندارهای اشتباه فرهنگی است که مثلا یک زن باید مصلح اجتماعی باشد و همچنین اعتراضی که در یک گفت‌وگوی صمیمی در نهایت ادب به مادر می‎شود.

غیاثوند گفت: شعر شماره 34 ایشان هشدار می‏‌دهد که اجازه ندهیم به نگاه ما جهت دهند. با حرف جناب شکارسری هم موافق بودم که اگر بعضی از غزل‌ها در مجموعه نبودند از مجموعه شعر به مجموعه‌های شعر تبدیل می‏‌شد و برای شاعر امتیاز بهتری بود و اینکه از روی دست زندگی شعر نوشتند، خیلی خوب است و یک جسارت به خرج دادند و از پس آن هم بر آمدند و متفاوت دیدند.

*شوق اخلاق مسلمانی در این شعر جریان دارد

مرتضی امیری اسفندقه در این نشست گفت: چیزی که من باید درباره شعر شما عرض کنم این است که باید در اینجا سر تا پا چشم شوم. در شعر پارسی بیشتر از زنان گفتند و زنان کمتر گفتند. همان کمی هم که گفتند خیلی عالی است. از مهستی گنجوی گرفته تا جاودانه‌های فروغ، شعر جاودانه و ازلی و ابدی است. ما در اینجا با یک شاعر مسلمان رو به رو هستیم و این شوق اخلاق مسلمانی در شعرش جریان دارد. یک هجومی از نپذیرفتن و نمی‌خواهم و به تقلید شعری دکتر شفیعی، اینکه می‏‌گویم شاعر مسلمان چون حقیقت مسلمانی در هستی بن‌بست نمی‏‌بیند.

وی افزود: در همه جا یک کوچه در رو هست. این را شعر پارسی دیده و گفته است. شعرهای خانم احمدی شعرهای روشنی است. این شعر را از ایشان خواندم در بحر هزج. این لجبازی بچگانه و زنانه در مصرع دوم «نمی‏‌خواهم نمی‏‌خواهم نمی‏‌خواهم مگر زور است» با این که نخواسته تعلیم دهد که زیر بار زور نرو، نخواسته بگوید که زنی باش  صاحب درد نقل و نقد اما این بیت این را می‏‌گوید. معلوم است که شاعر زن است. برای اینکه بخواهد نشان دهد که شاعرش زن است به نفسانیت دست نیازیده است. هیچ تلاش مذبوحانه و عاشقانه و عاقلانه‌ای در شعر خانم احمدی نیست که بخواهد به رخ بکشد که من زن هستم، به طوری که در شعر بسیاری از زنان در کمال حیرت و سوگمندانه افتاده است و این خیلی زیباست.

*شعرهای احمدی را حفظ هستم

امیری‌اسفندقه گفت: «وقتی که می‏‌آیم اینجا احساس خوبی ندارم» در اینجا نمی‏‌گوید که اینجا بد است ولی در بیت‌های بعد رو می‏‌کند که چه اتفاقاتی می‏‌افتد ولی باز همه را از ناحیه خود می‏‌بیند و این درست است. یک زن مسلمان شاعر و تاکید روی مسلمانی آن دارم چون پیام‌های عالی و ارجمند مسلمانان شاعر را جهان باید تحویل بگیرد. چه جهان زیبایی است جهانی که شبیه شعرهای حافظ و مولوی است. چه جهان زیبایی است جهانی که شبیه روز ناگزیر قیصر امین‌پور است، من شعرهای خانم احمدی را حفظ هستم چون شعرهای او پاره‌ای از زندگی ماست.

او اضافه کرد: «وقت رفتن نشد او را بزنم حداقل/کاشکی سایه او را دو سه ماشین می‏زد»، از دست خواستگاری عصبانی است که فکر می‏‌کند زن کالاست. حتی کالایی مثل سنگ هم از نظر شعر مسلمان جان دارد. مهربانی یکی از ویژگی‌های این کتاب است. شعر مظلوم و شاعر آن نیز مظلوم است، در اینجا یک نه، یک فریاد نهفته است، اما نمی‏شود آن را اجرا کرد، شعر مظلوم است چون در سینما امکان همه رقم اجرا هست اما شعر را چه کسی می‏‌تواند کامل اجرا کند؟خود شاعر هم نمی‏‌تواند. 

این شاعر برجسته گفت: شاعران بزرگی که شعر خود را خواندند از جمله چون اخوان و بامداد به خاطر این نیست که بخواهند خودشان را نشان دهند خواستند بگویند که شما را تا این حد توانستند به لحظه سرایش آن نزدیک کنند. تلاش کردند اما خود آنها هم موفق نشدند، هرگز. اما بقیه هنرها نه.

وی افزود: خانم احمدی در لحن و لهجه موفق است. اینکه شاعر اندیشه دارد یا ندارد در مورد این حرف ها بیشتر من ناقل هستم تا ناقد. من فی البداهه هستم و هر چه که بخواهد من را از بداهت دور کند نمی‏‌پذیرم.

امیری اسفندقه گفت: خانم احمدی بسیار عالی هم شعر کلاسیک را می‏‌شناسد و هم شعر امروز و غزل بعد از نیما را. بسیار عالی از بن‌بست‌های شعری عبور می‎کند و از روزنه‌ها فرار می‎کند و بعد با مصرع‌های تمام، سخاوتش را رو می‏‌کند. «که کاش سایه‏ او را دو سه ماشین می‏زد» سایه‌اش را له بکند اما خودش را نه. این سایه هزار و یک معنا دارد غیر از هوشنگ ابتهاج. غیر از سایه. کاش سایه او را بزند و اضافاتش را بگیرد. او را عاقل کند و بفهمد که با یک انسان رو به رو هستی نباید یک کالا بخری. اصلا معامله نکن و خریداری نکن. شعر معناست و معنا گراست. مهربانی و زیبایی در شعرهایت هست. شهادت طلبی هست.

او در پایان اضافه کرد: اما در یک جای شعرت به کمک مادرت مردها را دست کم گرفته شده‌اند و تیر خلاص را به آنها زدی.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • مشروح رونمایی ونقد کتاب «شاید به جا آوردی» سروده وحیده احمدی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.