شهرستان ادب: ضمن عرض تسلیت به مناسبت شهادت حضرت صدیقۀ طاهره – سلام الله علیها – شما خوانندگان محترم سایت شهرستان ادب را به خوانش چند شعر در سوگ اول بانوی جهان اسلام، دعوت میکنیم:
جلال محمدی:
ای دل به یاد حیدر کرار گریه کن
بر غربتش همیشه و بسیار گریه کن
ای دل بر آن غریب که ماندهست ناشناس
چون کعبه در میانۀ کفار گریه کن
پر آتش است قصۀ دیوار و در، مپرس
هر دم بر این مصیبت خونبار گریه کن
پنهان چراست مدفن بانوی آسمان
ای باخبر ز پردۀ اسرار، گریه کن
بر کوثر محمد و بر همسر علی
بر مادر ائمۀ اطهار گریه کن
در شام اگر اسارت خورشید دیدهای
چون شمع در میان شب تار گریه کن
چون رعد ناله برکش و چون ابرها ببار
یعنی بسوز و از غم دلدار گریه کن
جز داغ نیست قسمت آلاله از بهار
ای داغدار حسرت دیدار، گریه کن
شهریست پر منافق و مؤمن در آن غریب
بنگر بر این زمانۀ غدار گریه کن
شهریست نخبهسوز و دیاری خردستیز
بر شهر جاهلان تبهکار گریه کن
در شهر ما مجاهد و مطرب برابرند
یعنی یکیست زنده و مردار گریه کن
مطرب عزیز و شاعر آزاده منزوی
بر حال این جماعت بیعار گریه کن
عمری اگر به گوشۀ خلوت گریستی
اینک میان کوچه و بازار گریه کن
پنجاه سال عمر تو در خواب رفته است
بر حال خویش، با دل بیدار گریه کن
هر ذرهای به جانب خورشید پرگشود
ای همنشین سایۀ دیوار گریه کن
در اوج ناامیدی اگر گریه کرده است
با یک جهان امید، دگر بار گریه کن
تا وا شود به روی تو درهای آسمان
سر نِه بر آستان علمدار، گریه کن
با یاد آن حماسه که هرگز به روزگار
دیگر نبست صورت تکرار گریه کن
بر آنکه در مقابل ظلمت، به خون خویش
افروختهست مشعل پیکار گریه کن
بر قلب داغدیدۀ زهرا و مرتضی
بر نور چشم احمد مختار گریه کن
یعنی برای کشتۀ مظلوم کربلا
یعنی برای سیّد احرار گریه کن
گر بر حسین گریه کنی روز و شب کم است
بسیار گریه کردی و بسیار گریه کن
باران چه سان شکفته کند باغ را «جلال«
تا بشکفد حدیقۀ گفتار، گریه کن
اعظم سعادتمند:
کسی به باغچه بعد از تو آب خواهد داد؟
به روزهای جهان، آفتاب خواهد داد؟
کدام دامن پر مهر می شود بالش؟
به گریههای یتیمانه خواب خواهد داد
کدام عشق به این سفرههای نان و نمک
پس از عبور تو رنگ و لعاب خواهد داد
مرا هر آینه او از سکوت پر کرده است
هم او که آه مرا بازتاب خواهد داد
برای آنکه بگیریم انتقامت را
خدا به گردش دنیا شتاب خواهد داد
زمانهای که به زهرا چنین جفا کرده است
مگر سلام علی را جواب خواهد داد!؟
مرتضی حیدری آل کثیر:
از ابتدای غزل، انتها نوشته شدهست
کجاست نام تو آخر کجا نوشته شدهست ؟
چنان به وحی نگاه تو سر سپرده دلم
که با اجازهات این بیتها نوشته شدهست
گُلِ مُحمّدی حضرت خدیجه! چقدر
به چهرۀ تو «به نام خدا » نوشته شدهست
به دستخط سرشک تو روی بال مَلَک
دو جلد مصحف سبز دعا نوشته شدهست
فدک، مساحت دلهای بیقرار علیست
که روشن است به نام شما نوشته شدهست
تو آبروی زمینی و آب روی زمین
ز جوهرت خط ارض و سما نوشته شدهست
چکیده خون تو بر صفحهصفحۀ تاریخ
و با چکیدۀ آن کربلا نوشته شدهست
مهدی جهاندار:
ای وای از آن حدیث به دفتر نیامده
ای وای از آن شروع به آخر نیامده
ای وای از آن یقین به باور نیامده
ای وای از آن مزار کبوتر نیامده
ای وای از آنکه رفته و دیگر نیامده
ای دل حدیث دختر طاها شنیدهای
یَرضی شنیدهای؟ لِرضاها شنیدهای
هنگامۀ نماز دعاها شنیدهای
حتی توَرّمت قدَماها شنیدهای
أمّن یُجیب، اینهمه مُضطر نیامده
یاللعجب، فصلّ لربّک ولادتش
واحیرتا لِیُذهبَ عنکم شرافتش
طوبی لهُم وَ حُسنُ مَآب است مدحتش
جبریل با تمام بزرگی و رتبتش
از عهدۀ ستایش او برنیامده
اما چه سود حرمت قرآن شکسته شد
یکباره قلب سورۀ انسان شکسته شد
در را زدند و حرمت مهمان شکسته شد
نان ریخت، سفره سوخت، نمکدان شکسته شد
فصل غریبی تو چرا سر نیامده؟
زهرا هنوز گریۀ بیگاه میکند
مولا هنوز سر به دل چاه میکند
پاییز ادّعای أنا الله میکند
صبح بهار از آمدن اکراه میکند
آیا هنوز وقت مقرّر نیامده؟