موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

یادداشت محمد‌جواد آسمان بر مجموعه شعر «زیر سر کوه»

16 اسفند 1395 17:32 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 2 رای
یادداشت محمد‌جواد آسمان بر مجموعه شعر «زیر سر کوه»

شهرستان ادب به نقل از کیهان : مجموعه شعر «زیر سر کوه» کتابی ست دربردارنده غزل هایی از خانم فاطمه هاوشکی که قریب به یک سال از انتشار آن توسط انتشارات شهرستان ادب می گذرد اما به نظر می رسد آن طور که باید در فضای رسانه ای ادبیات دیده نشده و حقش گزارده نشده است. با تورق این کتاب، آن را سرشار از فرازهای زیبا و درخور می یابیم؛ به ویژه تک بیت هایی که میدان دار شعریت غزل ها هستند و نمی گذارند خواننده دمخور با شعر خوب، غزلی را دست خالی ترک کند. بیت هایی از این دست، هویت شاعر و مرتبه شاعری او را برای خواننده اهل شعر هویدا می کنند:
    «تا از تصور تو لبم خندید، دنیا خطی به صورت من انداخت / این جا سزای خنده، ترک هایی در گوشه گوشه لب خندان است»، «مثل عطر بیدمشک تازه ای، یک صبح زود / باز بیرون می زنی از حجره عطاری ام»، «راست می گویی که وقت رفتنت زیباترم / برگ ها هم وقت مردن دیدنی تر می شوند»، «بگذار که در دست من این عشق بپوسد / کالای گرانی ست و بازار کسادی»، «من شاخه ای کم حرف، تو گنجشکِ صبحِ زود / من منزوی بودم، تو خواندی شعرهایم را»، «ما مثل آهوهای لب تشنه، لبِ چشمه / صیاد، سرگرم شمردن ها و بردن هاست»، «در پشت کوه، عشق رهایت نمی کند / چوپان به شهر می زد اگر نی لبک نبود». 
    در کتاب اما غزل های سراسر خوب و تکامل یافته سهل و ممتنع هم کم نیستند؛ غزل هایی تماماً روان و دلچسب از این دست:
    این روزها دنبال روحم در بدن هستم
    دنبال بوی یوسفی از پیرهن هستم
    دنبال هر چیزی که در من هست و یادم نیست
    این روزها دنبال کشف خویشتن هستم
    راهی، دهی، آبادی متروکه ای، غاری
    هر جا که دیدی یک نفر تنهاست، من هستم
    ... حالاجدا از تو، فقط شعری پر از نقصم
    آواره ی این انجمن آن انجمن هستم
    خانم هاوشکی در همان سه غزل نخست کتابش با انتخاب سه قافیه مشکل (بخشندگی، زاویه، نمک) گویی می خواهد توانایی ادبی اش را به رخ مخاطب جدی غزل بکشد و ناگفته بگوید که حتی از رویارویی با عرصاتی از این دست سخت، هراسی ندارد. فارغ از داوری در باب این که آیا میزان توفیق این قافیه آزمایی ها به اندازه دشواری شان بوده است یا نه، باید انصاف داد که ورز دادن و اهتمام به همین قبیل تجربه ورزی های فنی که در دیگر غزل های کتاب هم امتداد و تکثیر یافته اند وزنی ویژه به قابلیت های متعدد شعرهای کتاب افزوده است.
    شاعر در شعرهایش مدام در حال تردد از درون به بیرون و بالعکس است؛ هم تصاویر عینی به نوعی انعکاس حالات درونی شاعر قلمداد می توانند شد و هم تصور می شود آنچه در درون شاعر روی می دهد بسیار متاثر از مناظر بیرونی ست. منزل پایانی این اسفار، شکل گرفتن تصویری یکپارچه و یکدست در آخر اغلب شعرها و به ویژه در پایان مرور کتاب است که معنای کلی اش نه تنها بر بیرون و نه فقط بر درون شاعر، بلکه بر مفهومی انتزاعی متشکل از هردو، امکان دلالت می یابد.
    شناسه هویتی تعداد کثیری از شعرهای کتاب که امضای شاعر را در پای آنها ابدی کرده، شخصیت بخشیدن شاعر به فضای جغرافیایی زادگاهش شهر بابک کرمان و گره زدن آن به کلیت سروده های این مجموعه شعر است. به این ترتیب، شاعر، گاه با اندوه به نظاره تنهایی و عسرت زادگاهش می نشیند و گاه زبان شهر و اصلاً خود شهر می شود. از این منظر، زادگاه شاعر شهری ست غمگین، تکیه داده به کوه در حاشیه جاده ای ترانزیتی؛ شهری در انتظار معجزه نشسته، خشک و بی باران که ابرهای باران زای شمالی گاه و بی گاه از برابرش می گذرند و بر حسرتش می افزایند اما نمی بارند. شاعر از رهگذر توصیف اندوه بارش از این شهر، اعتراض هایش را هم در باره موضوع هایی همچون قطع شدن مدام برق در شهر، بیان می دارد. 
    در کنار نکته بالا، طبیعت هم که لابد طبیعت حاشیه همان شهر زادگاه شاعر است در شعرهای کتاب حضور پررنگی دارد. حتی به نظر می رسد ابر و باران و آبشار و سبزه زار و گلستان و جنگل که به دیگر پرسناژهای فعال شعرهای کتاب تبدیل شده اند، در حقیقت، صورت پوزیتیو نگاتیوهای اصلی شعرها یعنی کوه و صحرا و کویر باشند.
    حضور توفیق بخش واژگان امروزی دست چین شده از زندگی پیرامونی شاعر در شعرهای کتاب، در کنار رخصت حضور یافتن اصطلاحات و کنایات فولکلور، حس و حال تازگی را به شعرها تزریق کرده است. هرچند گاهی زیاده روی در این باره و بی توجهی به همگنی واژگان، کار دست شعرها داده و بی آن که شاعر اراده کرده باشد، رنگی از زبان طنز به شعرها بخشیده است.
    شاعر از حق گزاری و پاسداشت مکان ها و افراد و یادها هم در شعرش دریغ نورزیده و به هر بهانه ای به آنها مجال حضور داده است. خانم هاوشکی امّا تنها به پیش رو نهادن موتیف های امروزی بسنده نکرده و شعرش را به اشارات تلمیحی هم آراسته است. در همین زمینه، اشاره های او به شخصیت های قهرمانی و اسطوره ای به ویژه شخصیت های شاهنامه قابل تامل اند. 
    در کتاب، هم می توان اشعاری یافت که رنگ و بوی عاشقانه دارند و هم سروده هایی که به رویکرد و وجهه عارفانه قابل تاویل اند. 
    کتاب «زیر سر کوه» امّا یکسره ادعای کمال و رستگاری ندارد؛ مانند هر اثر دیگری در این اثر ادبی هم ناکامروایی هایی می بینیم که به نظر می رسد عمدتاً به سلیقه تکنیکی شاعر مربوط باشند. از آن جمله، اجمالاً و گذرا می توان به بی دقتی در استخدام همزمان انواع قوافی منتهی به «ی» (از حیث تاکید و تکیه بر یاء)، نادلچسبی مقر «که...» در پایان مصراع، لزوم ملفوظ خوانده شدن برخی «ه»های ناملفوظ برای ادا شدن حق عروض، و دادن اختیار و عنان مضمون سازی و امتداد غزل به دست قافیه در بعضی موارد مخصوصاً در مواقع گریز زدن به تلمیحات کهن مانند «آسیه» و «خانقاه» (در شعرهای 1 و 3) اشاره کرد.
    برای شیرین شدن کام خوانندگان، بد نیست سخن را با غزلی موفق از خانم هاوشکی به پایان ببریم که زبان و فضایی کهن تر از غزل پیش تر ذکرشده را تجربه کرده است:
    دلتنگ تر از گل وسط بوته ی خاری
    دلخون شده تر از لب هر باغ اناری
    دیوانه تر از حضرت مشتاق علیشاه
    بر لب، خط قرآنی و در دست، سه تاری
    دلدار که گفتا به تواَم دل نگران است،
    انگار نه انگار که یاری، که قراری...
    آشفتگی ام بیشتر از این دوسه بیت است
    سخت است بخواهی بنشینی بشماری
    سخت است بگویند فقط دی، فقط اسفند
    شاید تو بخواهی وسط تیر بباری
    شاید تو بخواهی؛ ولی این چشم و دل و دست
    باید بگذارند نمازی بگزاری
    این درد، محال است که آرام بگیرد
    از دست نگاری گره افتاده به کاری


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • یادداشت محمد‌جواد آسمان بر مجموعه شعر «زیر سر کوه»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.