موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
شعری از محمدعلی جوشایی

به یک چشم بستن به هم می‌رسیم

24 مهر 1391 15:45 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.43 با 7 رای
به یک چشم بستن به هم می‌رسیم


اگر دل ببندی به بال نسیم

به یک چشم بستن به هم می‌رسیم

نترس از جنون، ساز لیلا بزن

بگو عاشقم ، دل به دریا بزن!

من آوازه‌خوان لبان توام

مصیبت‌کش گیسوان توام

به دوش دلم، بار دوری چقدر؟

فدایت بگردم! صبوری چقدر؟

عزیز منی، کینه‌توزی مکن

گناه است پروانه‌سوزی مکن

چرا خندة زورکی می‌کنی


شب و روز من را یکی می‌کنی

دل‌آزرده بودن گناه است و بس

پل آشتی یک نگاه است و بس

جهان کوچة سبز پیوندهاست

بهشت خدا پشت لبخندهاست

بخند ای بهارِ دل سرد من!

کسی نیست غیر از تو همدرد من

تو اندوه من باورت می‌شود

تو از عشق خیلی سرت می‌شود

تو سر سبزی روزگار منی

در این سال قطبی بهار منی

به حقِ دل ِحضرت فاطمه

جدا کن حساب مرا از همه

کنارم بمان ای تسلای من!

که بی اعتبار است فردای من

به جان تو کز هر دو عالم سری

تو از هر که من داشتم بهتری

به سوزانی تیر آهت قسم

به ارد‌یبهشت نگاهت قسم

به لرزی که در جانم انداختی

بر ارکان ایمانم انداختی

کجا پای از این ورطه پس می‌کشم

برای تو دارم نفس می‌کشم

بزن زخمه بر ساز دلتنگی‌ام

که من تشنة جام یکرنگی‌ام

به فکرم نباشی هدر می‌شوم

رهایم کنی در به در می‌شوم

اگر باده‌خوارم حریفم تویی

اگر شعر دارم ردیفم تویی

به مولا قسم هر چه گویم، کم است

دهانم پر از "دوستت دارم" است




کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • به یک چشم بستن به هم می‌رسیم
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.