یک بار از کنار تو بگذار بگذرم بگذار از کنار تو یک بار بگذرم
در دوزخ تو سوختم ای عشقِ بی غروب! یک بار از بهشت تو بگذار بگذرم
پیچیده همچو مار به پایم، ضرورت است از روی نعش این شب بیمار بگذرم
باری اگر امان زیارت نمیدهی بگذار از کنار تو یک بار بگذرم
از من بخواه تا که بمیرم، ز من مخواه با چشم بسته از پل دیدار بگذرم
خود را مگر چو اشک بریزم به پای دوست وز پای سرو خویش چو جوبار بگذرم
من آمدم به نیت خیری که داشتم مگذار سوگوار و عزادار بگذرم
باری امان دهید به دنبال سرو خویش چون جویِ خون ز باغ سپیدار بگذرم
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز