شهرستان ادب: در دومین صفحه از پروندۀ رمان فانتزی، یادداشتی میخوانیم از محمدقائم خانی که به ژانر وحشت در ادبیات و سینما پرداخته است. ژانری که در بسیاری آثار با ژانر فانتزی همراه است.
چرا اینهمه وحشت؟
امروزه بخش مهمّی از تولیدات سینمایی دنیا، ذیل ژانر وحشت قرار میگیرند، و بخش مهمّی از رمانها هم با همین رویکرد نوشته میشوند؛ در اینجا این سؤال پیش میآید که اینهمه تأکید بر ژانری بهظاهر نامعقول و نامطمئن، چه دلیلی میتواند داشتهباشد؟ جالب آنکه مخاطب اصلی این داستانها هم نوجوانان هستند.
بهراستی چرا ترساندن نوجوانان، در دستور کار استدیوهای بزرگ سینمایی و ناشران مطرح رمان قرار دارد؟ در حالیکه این پدیده، نگرانیهای زیادی را هم میان روانشناسان، جامعهشناسان، اندیشمندان عرصه تعلیم و تربیت، و از همه مهمتر خانوادههایی که پسر یا دختر نوجوان دارند به وجود آوردهاست. تحقیقات زیادی درمورد زیانهای جبرانناپذیر روانی و حتّی جسمی این ژانر منتشر میشود و به خانوادهها توصیههای فراوانی مبنی بر دور نگاهداشتن نوجوانانشان از مواجهه زیاد با این داستانها میشود. اما چرا این توصیهها کارساز نیست؟
اولین پاسخ به این سؤال این است که چنین داستانهایی تعلیق زیادی به همراه دارند و میتوانند مخاطب را با خود تا پایان ماجرا ببرند، و چهچیزی برای نویسنده و مدیر عرصه ادبیات و سینما، مهمّتر از تعلیق و کشش در داستان؟! این پاسخ صحیح است، اما تنها بخش ظاهری ماجرا را روشن میکند؛ چرا که بهنظر نمیرسد این حجم از اثر اجتماعی، تنها و تنها به تصمیم اهالی هنر واگذار شده باشد.
پاسخ دوم که قابلاعتناتر است، سودآوریِ بالای این ژانر است؛ همانطور که گفتهشد، چنین ژانرهایی به دلایل مختلف از جمله تعلیق زیاد داستان، بسیار مورد توجّه نوجوانان قرار میگیرند، و این، یعنی آمادگی این طیف از مخاطبان برای پرداخت هزینه. پس طبیعی است که سرمایهگذاران حوزه فرهنگ به این ژانر توجّه ویژه داشتهباشند تا سود سرشارِ ناشی از فروش بالای این آثار را از آنِ خود کنند. این جواب تا حدّ قابل قبولی، میتواند رونق چنین داستانهایی را توجیه کند، و حتی شاخهشاخه شدن و افزایش تخصّصهای مرتبط با این ژانر را هم توضیح دهد؛ اما هنوز هم جنبه اجتماعی این پدیده، یعنی تولیدات سینمایی فراوان در ژانر وحشت، تا حدودی مبهم است.
درست است که اقتصاد، در تمام دنیا بهخصوص در آمریکا، مهمّترین قدرت حاکم بر عرصههای اجتماعی است، اما شناخت دقیقتر جامعه آمریکا نشان میدهد که گروههای قدرتمند دیگری هم وجود دارند که میتوانند بر بازار اقتصادی تأثیرگذار باشند؛ برای مثال، دانشمندان رشتههای گوناگون، که خود از گروههای قدرتمند در عرصه اجتماعی آمریکا هستند، بارها نسبت به خطر مواجهه زیاد نوجوانان با داستانها و فیلمهای ژانر وحشت هشدار دادهاند. همچنین، نهادهای آموزشی در آمریکا نیز قدرت کمی ندارد و آنها بارها توانستهاند جریانی اجتماعی ایجاد کنند که از نظر اقتصادی، سودهای زیادی در پی داشتهاست؛ پس چرا با این شرایط، هنوز هم در بازار تولیدات سینمایی، ژانر وحشت بیشترین رونق را دارد؟ بهنظر میرسد که در این رونق فراوان، پشتپردهای نیز دخیل است. برای فهم این بُعد از موضوع، دانستن نکاتی از کتاب جفری وگان، مفید بهنظر میرسد:
«جفری وگان» در سال 2002 کتابی با عنوان «بهیموت لویاتان را آموزش میدهد: تربیت سیاسی در اندیشه هابز» منتشر کرد. او در این کتاب سعی کرد اهمّیت تربیت سیاسی جامعه را نزد «هابز» توضیح دهد و سرمایهگذاری حاکمان جوامع برای جهتدهی به حرکتهای مردمی را توجیه کند.
در مقدمه این کتاب، بند جالبی وجود دارد که به بحث ما مربوط است. در این بند از کتاب آمدهاست «مهمّترین شیوه و روش تربیت سیاسی، روایت رخدادهای تاریخی و نیز استفاده از افسانهها و داستانها بهعنوان تاریخ است. به نظر هابز، مثالهای تاریخی، قدرت آموزشی و تربیتی بینظیری دارند و از اینرو، او خود در سراسر آثار خویش از آنها استفاده میکند. مهمّترین و پایدارترین و مؤثرترین مثالِ تاریخی او همان مثال «وضع طبیعی» است. استفاده از تاریخ به این شکل و به این منظور، موضوع آخرین اثر سیاسی او یعنی «بهیموت» است که بهظاهر گزارشی از رویدادهای جنگ داخلی انگلستان است، اما در واقع، خود نمونهای از تربیت سیاسی از طریق گفتگو میان دو تن با استفاده از مثال-های تاریخی است». این بند بهوضوح اهمّیت سیاسیِ ژانرهای مختلف روایی را نشان میدهد؛ پس احتمالاً باید در حاکمیت ایالات متحده و دیگر کشورها، به دنبال متحّد قدرتمند بازار در ژانر سینما و ادبیات وحشت گشت.
وگان در بخش آخر، هنگام نتیجهگیری درباره اهمّیت کتاب بهیموت، دوباره از اهمّیت تاریخ میگوید و توجّه فراوان دولتمردان و سیاسیون به مقوله تاریخ و داستان را نزد ما پذیرفتنیتر میسازد: «استفاده از تاریخ بهمنظور تبلیغ و ترغیب و تربیت به این معنا، بدون اعتنای زیاد به صحّت روایت تاریخی، همان نکته اصلی کتاب بهیموت است. پیشتر هابز در رساله عناصر قانون گفتهبود "آنچه احساس و هیجان بر میانگیزد، حقیقت نیست بلکه نمایش است. قتل در یک نمایشنامه اگر بهخوبی اجرا شود، به همان اندازه قتل واقعی، هولانگیز است"... از اینرو مصلحت سیاسی بر تعلیم حقیقت برتری و اولویت دارد».
وگان بهصراحت از "تبعیت تاریخ و ادبیات و هنرِ نمایش از مصلحت سیاسی" صحبت و از آن دفاع میکند. او تعلّق خاطر به حقیقت را بیمعنی و غیر سودمند میداند و جعل تاریخ از طریق داستان توسط اهالی سیاست را به شرط همخوانی با مصالح جامعه، جایز میشمارد؛ در عین حال بهترین راه تربیت سیاسی را هم القای ترس میداند. از نظر هابز نیز هیچ مؤلفهای، شبیه ایجاد وحشت، امکان تربیت سیاسی را در جامعه ایجاد نمیکند. وگان در بخش ابتدایی مقدمه بیان میکند «آموزه اصلی در تربیت سیاسی از دیدگاه هابز، القای ترس است. البته ترس و هراس بیمهار و ناسنجیده و بیاختیار مورد نظر نیست. از نظر هابز، ترس احساس و انگیزهای سودمند و در حقیقت مهمّترین انگیزه و احساس سیاسی است، اما معمولاً تحت انضباط و هدایت قرار نمیگیرد، و در نتیجه ممکن است مردم بیش از حدّ و اندازه لازم بترسند. تربیت سیاسی هابز به این معنا، هم آموزش معنای ترس و هم القای ترس به مردم است... ترس از وضع طبیعی و هرج و مرج مهمّترین شکل ترس است که برای واداشتن مردم به تبعیت از حاکمان بهکار میرود... هابز میخواست برخی از اشکال دیگر ترس، بهویژه ترس از آخرت را تقلیل دهد، زیرا به نظر او اینگونه ترسها، شدّت ترس اصلی از وضع طبیعی را کاهش میدهند»
بنابراین با توجه به چنین نظریهای، و با توجه به این نکته که بنیان دولتها به هیچ فیلسوفی به اندازه هابز نزدیک نیست، میتوان دلیل همراستایی حاکمیتها با تاجران را در ترویج ژانر وحشت، بهخصوص در سنین نوجوانی که زمان اصلی تربیتشدن است، فهمید. منفعت بزرگ سیاستمداران و تاجران بینالمللی در این است که فرهنگ در قدرتمندترین شکل خود، یعنی ادبیات و سینما، برای تربیت کودکان و نوجوانان به خدمت ایشان درآید و جامعه را به سمت منافع آنان سوق دهد.