.شهرستان ادب : متن پیش رو گفتگوی الهام عظیمی شاعر جوان با سرکار خانم فاطمه سلیمان پور به بهانهی انتشار کتاب « سرم به شانه تو فکر میکند » است که به تازگی در روزنامه خراسان منتشر شده است
«عاشقانههای محجوب»
از شاعران جوان امروز است، اما پختگی و کمالگرایی نگاه شاعرانهاش، او را از بسیاری جهات از همنسلانش متمایز کرده است. فاطمه سلیمانپور، متولد سال 64 است و در قم زندگی میکند. اولین مجموعهشعرش با عنوان «سرم به شانۀ تو فکر میکند» بهار امسال توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شد؛ مجموعهای شامل 36 شعر عاشقانه که به ترتیب سرایششان از سال 85 تا 94 در کتاب قرار گرفتهاند. دومین مجموعهشعر او با عنوان «گمراهی مرسوم» توسط انتشارا مایا بهزودی منتشر میشود.
فاطمه سلیمانپور را پس از جلسۀ نقدی که انتشارات شهرستان ادب برای کتاب او ترتیب داده بود، دیدم و دقایقی را به گفتگو گذراندیم.
سؤال: خانم سلیمانپور، شما که فارغالتحصیل ادبیات در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه شاهد هستید، فکر میکنید چقدر خواندن آکادمیک ادبیات در روند شعریتان تأثیر داشته است؟
جواب: اصلاً! فقط مخرّب بوده است؛ اگر رشتهام چیز دیگری بود، فکر میکنم خیلی موفقتر بودم. همیشه این شعرم بوده است که به کمک درسم آمده است، نه بالعکس! یعنی من در درسم موفق بودم، به خاطر شاعرانگیام. اما درس اگر آثار مخربی بر شعرم نداشته باشد (که داشته است)، قطعاً هیچ سودی نداشته است. هرچند این به این معنا نیست که از خواندن ادبیات در دانشگاه پشیمانم، ادبیات رشتۀ مورد علاقۀ من بود و همچنان هست.
سؤال: یعنی اگر بخواهید بین ادبیات آکادمیک و ادبیات شاعرانه انتخابی داشته باشید، آن کدام است؟
جواب: شعر و ادبیات شاعرانه، درون من است؛ اما فکر میکنم که اگر بخواهم ادبیات را در بیرون از خود جستجو کنم، همان ادبیات آکادمیک را انتخاب خواهم کرد.
سؤال: فکر میکنید چاپ کتاب چه تأثیری بر روند شعری شما گذاشت؟
جواب: تابهحال که تأثیر خاصی ندیدهام و فرقی در روند کاری من نداشته است. امیدوارم در آینده تأثیر مثبتی داشته باشد.
ضمن اینکه من انتشار کتابم را شش سال بود که به دلایلی به تعویق انداخته بودم. حتی مجموعۀ دومم هم که الآن زیر چاپ دارم، از دو سال قبل آماده بوده است.
سؤال: دلیل به تعویق انداختن انتشار آثارتان چه بوده است؟
جواب: اوایل هر چه دیگران از من میخواستند که مجموعهام را چاپ کنم، خودم زیر بار نمیرفتم؛ درواقع خودم را در سطحی نمیدانستم که آثارم را منتشر کنم و همیشه میگفتم اگر قرار است که من کتابی چاپ کنم، باید با این کار کمکی به ادبیات کرده باشم. دلیل این تعویق، بیشتر همین بود.
چند بار هم به اصرار دوستان، برای انتشار اقدام کردم که دوباره پا پس کشیدم! همهاش به خاطر همین بود که فکر میکردم آثارم هنوز به پختگی کامل نرسیده است.
سؤال: اگر به گذشته برمیگشتید و امکان تجدید نظر داشتید، آیا زودتر کتابتان را چاپ میکردید یا نه باز هم همین روند را طی میکردید؟
جواب: اگر همین آدمی که هستم میبودم و اجباری در کار نبود، شاید حتی به این زودی هم چاپ نمیکردم!
من اگر تحت سرقت ادبی قرار نمیگرفتم، هنوز قصد چاپ کتاب نداشتم. چون بارها زبان من، شعر من، ابیات من و تصاویر من را سرقت کردند.
دوستان هم لطف دارند و میگویند شعرهای تو عاشقانۀ محجوب است و فضای ادبی کشور به چنین شعرهایی نیاز دارد. خانم عالیه محرابی هم بارها به من اصرار کردند که شعرهایم را منتشر کنم تا الگویی برای شعر عاشقانۀ کشور باشد.
سؤال: اولین جلد از کتابتان را به چه کسی هدیه دادید؟
جواب: اولین جلدش را برای خودم برداشتم، اما اولین هدیهای که دادم به دوست شاعرم، خانم اعظم سعادتمند بود.
سؤال: قدری از فضای شعری و انجمن های ادبی قم برایمان بگویید؟
جواب: متأسفانه خانمها در فضای ادبی و شعری قم هیچ مجالی ندارند. من در مراسم رونمایی کتابم که توسط حوزۀ هنری گرفته شد نیز همین حرف را زدم؛ ما واقعاً در قم جلسهای نداریم که برای خانمها مناسب باشد. تمام جلساتی که هست، منحصراً برای آقایان است و فضای ادبی قم فقط به پیشرفت آقایان کمک میکند. اگر معدودی از خانمها را میبینید که در قم پیشرفت میکنند، بهخاطر استعداد ذاتی خودشان است. من هم شعرهایم هیچوقت نقد نشده است و هیچ استادی نداشتهام.
سؤال: چقدر اهل شرکت در جشنوارههای شعر هستید؟
جواب: من از همان سال 85 که شعر را شروع کردم، شعرهای آیینیام را برای جشنوارههای شعر مذهبی ارسال کردم. میتوانم بگویم هر شعر آیینی که سرودهام، چندین بار در جشنوارهها برگزیده شده است. برای مثال در جشنوارۀ شعر کریمۀ اهل بیت، چراغ راه هدایت، سوگوارۀ ملی عبرات، جشنوارۀ سراسری شعر عاشورایی شیراز، کنگرۀ سراسری غدیر و... اشعارم حائز رتبه شدهاند.
سؤال: من این سؤال را معمولاً از خانمهای شاعر میپرسم؛ با وجود اینکه بهطورکلی خانمها نسبت به آقایان در بُعد احساسی وجودشان قویتر هستند، اما وقتی به تاریخ ادبیات نگاه میکنیم، تعداد شاعران موفق خانم خیلی کم است. حتی در اشعار کسی مثل پروین اعتصامی هم زنانگی چندانی نمیبینیم، تاحدیکه هنوز بعضیها معتقدند سرایندۀ اشعار پروین یک مرد بوده است! فکر میکنید چرا با وجود اینکه عاطفه از مهمترین عناصر شعر است و این عاطفه در خانمها هم نمود پررنگتری دارد، تعداد شاعرهای خانم در تاریخ ادبیات همیشه انگشتشمار بوده است؟
جواب: به نظرم این به طرز فکر نادرست خانمها برمیگردد. از ابتدا هم این بوده است؛ خودشان را پایینتر از مردها میدانند و اگر استعدادی در آنها وجود داشته باشد، سعی میکنند آن را شبیه به مردها نشان بدهند. تلاششان بر این است که در جایگاه یک مرد قرار بگیرند و هیچوقت جایگاه اصلی خودشان و شخصیتشان را نشناختهاند. این ضعف به خود آنها برمیگردد و البته قطعاً جامعه هم بیتأثیر نبوده است در این طرز تفکر؛ ولی باز هم این به درون هر زن برمیگردد که باید به خود ایمان داشته باشد.
سؤال: فکر میکنید که فعالیت حرفهای یک شاعر از چه زمانی آغار میشود؟ چاپ کتاب یا حضور در انجمنها و جشنوارهها؟ حرفهای شدن از کجا شروع میشود؟
جواب: این برای هر شاعری با شاعر دیگر متفاوت است؛ به نظر من حرفهای شدن از جایی است که طرف، خودش را قبول داشته باشد. خود شاعر باید تشخیص بدهد که به مرحلهای رسیده است که هیچ چیز حاشیهای در روند اصلی شعرش تأثیر نمیگذارد. ممکن است یک نفر کتاب چاپ کند و هنوز هم خودش را شاعر حرفهای نداند و کسی کتاب هم چاپ کند و لزوماً حرفهای نباشد.
سؤال: شما چقدر به نوعی از شعر با عنوان «شعر زنانه» اعتقاد دارید؟
جواب: من اصلاً به این سرفصل اعتقاد ندارم؛ اگر شاعر هویت خودش را بشناسد و خودش باشد، دیگر زن و مرد آن تفاوتی ندارد و این سرفصل معنی ندارد واقعاً.
سؤال: بین شاعران زن معاصر شما اشعار کدام را بیشتر میپسندید؟ از فروغ گرفته تا حتی همین همسنوسالهای خودمان.
جواب: من فروغ را خیلی دوست دارم، البته کارهای آخرش را. همینطور غادة السمان و از جدیدترها هم پانتهآ صفایی.
سؤال: جلسات نقدی که پس از چاپ کتاب گرفته میشود، میتواند کمککننده باشد؟
جواب: واقعاً میتواند مؤثر باشد. شاید اکثر شاعرها همیناند؛ وقتی که کتابشان را چاپ میکنند، به خیلی از ایراداتشان واقف نیستند. این جلسات نقد باعث میشود که در مجموعۀ دوم به آن نکات توجه داشته باشند.
البته در مورد خودم، من ضعفهای کارم را میدانستم؛ ولی حقیقتش نتوانستم دل بکنم از شعرهایم!
سؤال: وضعیت شعر جوان امروز را چطور میبینید؟ این نسل شعری را که داریم میبینیم، از فعالیتهای مجازیشان گرفته تا فعالیتهایشان در حوزۀ کتاب، چگونه ارزیابی میکنید؟
جواب: به نظرم اصلاً اوضاع خوبی ندارد، دارد بیراهه میرود. عدهای دارند جریانهایی در شعر ایجاد میکنند که بهسرعت ناپدید میشود. دارند از شعر جاودانه فاصله میگیرند. این جریانها را با یکسری فرمها و واژگان جدید ایجاد میکنند و افرادی مبتدی را مجذوب میکنند و دنبال خودشان میکشانند؛ در حالی که این شعرها ظرفیت دو بار خوانده شدن را ندارند. اینها دارند ما را از مسیر شعر ماندگار که از گذشتۀ ما، از سعدی و حافظ، جریان داشته است دور میکنند. حتی معدودی از شاعران خوب هم هستند، که ناخودآگاه تحت تأثیر این جریانات قرار میگیرند.
عبور کردن از خط قرمزها مهمترین آسیب این جریانات است؛ شعر حرمت دارد. به نظر من هر چیزی را نباید وارد شعر کرد.
سؤال: با توجه به اینکه گفتید در جشنوارههای شعر مذهبی شرکت کردهاید، آیا در مجموعۀ حاضر (سرم به شانۀ تو فکر میکند) عمدی داشتهاید که هیچ شعر آیینی قرار ندادهاید؟
جواب: چند غزل و غزلمثنوی آیینی در مجموعه گذاشته بودم که به توصیۀ استاد اسفندقه برداشتنم تا یکدستی مجموعه از نظر محتوای عاشقانه حفظ شود. این اشعار را در مجموعۀ دومم جای دادهام که بهزودی منتشر میشوند.
سؤال: خودتان از این مجموعه کدام شعرتان را بیشتر دوست دارید؟
جواب: همان غزل معروف را که پیش رهبر خواندم؛ آن را خیلی دوست دارم:
در شهر من این نیست راه و رسم دلداری
باید بفهمم تا چه حدی دوستم داری
موسی نباش اما عصا بردار و راهی شو
تا کی تو باید دست روی دست بگذاری
بیزارم از این پا و آن پا کردنت ای عشق
یا نوشدارو باش یا زخمی بزن کاری
من دختری از نسل چنگیزم که عاشق شد
بیگانه با آداب و تشریفات درباری
هر کس نگاهت کرد چشمش را درآوردم
شد قصۀ آغامحمدخان قاجاری
آسوده باش، از این قفس بیرون نخواهم رفت
حتی اگر در را برایم باز بگذاری
چون شعر هرگز از سرم بیرون نخواهم کرد
باید برای چادرم حرمت نگه داری
تو میرسی روزی که دیگر دیر خواهد بود
آن روز مجبوری که از من چشم برداری