شعری از سلمان هراتی
09 آبان 1396
11:46 |
0 نظر
|
امتیاز:
5 با 2 رای
شهرستان ادب: در سالروز درگذشت سلمان هراتی شاعر توانای عصر ما شعری از او را به شما تقدیم میکنیم.
من هم میمیرم
من هم می میرم
اما نه مثل غلامعلی
که از درخت به زیر افتاد
پس گاوان از گرسنگی ماغ کشیدند
و با غیظ شاخه های خشک را جویدند
چه کسی برای گاو ها علوفه می ریزد؟
من هم می میرم
اما نه مثل گلبانو
که سر زایمان مرد
پس صغرا مادر برادر کوچکش شد
و مدرسه نرفت
چه کسی جاجیم می بافد؟
من هم می میرم
اما نه مثل حیدر
که از کوه پرت شد
پس گرگ ها جشن گرفتند
و خدیجه بقچه های گلدوزی شده را
در ته صندوق ها پنهان کرد
چه کسی اسبهای وحشی را رام می کند؟
من هم می میرم
اما نه مثل فاطمه
از سرما خوردگی
پس مادرش کتری پر سیاوشان را
در رود خانه شست
چه کسی گندم ها را به خرمنجا می اورد؟
من هم می میرم
اما نه مثل غلامحسین
از مار گزیدگی
پس پدرش به دره ها ورود خانه های بی پل
نگاه کرد وگریست
چه کسی اغل گوسفندان را پاک می کند؟
من هم می میرم
اما در خیابانی شلوغ
در برابر بی تفاوتی چشم های تماشا
زیر چرخ های بی رحم ماشین
ماشین یک پزشک عصبانی
وقتی از بیمارستان دولتی بر می گردد
پس دو روز بعد
در ستون تسلیت روزنامه
زیر یک عکس 6 در 4 خواهند نوشت:
ای ان که رفته ای....
چه کسی سطل های زباله را پر می کند؟
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.