شهرستان ادب: همزمان با ایام فاطمیه، ششمین ماهشعر آفتابگردانها با حضور اعضای دورههای مختلف آموزش شعر جوان انقلاب برگزار شد. جوانان شاعر روز دوشنبه 30 بهمن در محل موسسه شهرستان ادب گرد هم آمدند تا با خواندن شعر، از نقدهای حمیدرضا شکارسری، کارشناس مهمان این جلسه، بهرهمند شوند.
همچنین از این دوره قرار شد تا یکی از شاعران فارغالتحصیل آفتابگردانها که کتابی منتشر کرده است به صورت مهمان ویژه حضور یابد و اشعار خود را برای حضار بخواند. وحیده احمدی مهمان ویژه ششمین ماهشعر و از اعضای نخستین دورههای آفتابگردانها بود که به تازگی مجموعه شعر «شاید به جا آوردی» را روانه بازار نشر کرده است.
نخستین شاعری که به دعوت میلاد عرفانپور، مجری ماهشعر، سروده خود را برای علاقمندان خواند حمید روشنایی، اهل اراک، عضو دوره چهارم آفتابگردانها بود. غزلی که این شاعر جوان خواند چنین مطلعی داشت: «نگفتهام به تو اما نگفته میدانی/تو راز قلب مرا با نگاه میخوانی».
حمیدرضا شکارسری در ابتدای این ماهشعر در سخنانی با اشاره به دشواری سرایش شعر درباره واقعیتهای روزمره گفت: «شعر سرودن درباره مصداقها و واقعیتها و رویدادها کار سختی است چون هم باید شعر باشد و هم از نظم فراتر برود. باید به گونهای واقعیت را تغییر داد که شعر باشد و در عین حال خود واقعیت هم باشد. در حوزه مسائل مذهبی هم کار سختتر است چون نمیتوانید هر چیزی را گفت، حوزه تخیل در این صورت محدود خواهد بود. یکی از راهکارهایی که شاعران برای این منظور استفاده میکنند وارد کردن عاطفه به شعر است.» این شاعر مشهور، عنصر عاطفه را در شعر روشنایی برجسته دانست.
مهدی چراغزاده، اهل گتوند، از دوره سوم آفتابگردانها، شعری در مدح حضرت زهرا (س) خواند: «هدف خلقتت این بود که زهرا باشی/علت خلقت پیغمبر و مولا باشی...» شکارسری هدف از سرایش چنین اشعاری را تأثیر مستقیم بر مخاطب دانست و آن را «نمونه اشعار هیئتی» خواند که کاری جز «تأثیر بر شنونده» ندارند اما شاعر در «فراروی از واقعیت» چندان موفق نبوده است.
رباعی شبیه والیبال
محمد هنری، اهل کاشمر، عضو دوره دوم آفتابگردانها، شعری با مطلع «معشوق من بیرحم مانند جهان است/بیرحمیش پایان ندارد جاودان است» خواند. به گفته شکارسری «شعر عاشقانه گفتن با این پشتوانه هزار ساله شعر فارسی، بسیار سخت است. چون غزل به طور کلی فرمی تکراری دارد. در این شعر هم مضمون تازه نمیبینیم اما میدانیم که حرف تازه هم وجود ندارد. باید حرف را بروز کرد و لباسی نو به آن پوشاند. شاعر در بعضی سطرها در این زمینه موفق بوده است اما در برخی جاها خیر.»
قاسم قاسمی، اهل بروجرد، عضو دوره دوم آفتابگردانها، که مجموعهای از رباعی نیز منتشر کرده است چند رباعی خواند که نخستین آنها بدین قرار بود: «یک مرد، عجیب نیست مثل فرهاد/یک جا بدهد زندگیش را بر باد/یک سرو هر آنقدر که محکم باشد/در پای تبر به خاک خواهد افتاد». شکارسری درباره رباعی با نقل قولی از سید حسن حسینی گفت: «ایشان ابیات رباعی را به بازی والیبال تشبیه میکند که بازیکنان همگی کار میکنند تا به آبشار نهایی یعنی بیت آخر برسد. گاهی در این رباعیها چنین اتفاقی نمیافتد و ابیات اتصال خوبی از نظر محتوایی یا تصویری ندارند.»
مهدی شفیعزاده، عضو دوره ششم آفتابگردانها، غزلی کوتاه تقدیم به حضرت زهرا (س) خواند: «خورشید و ماه دانه تسبیح مادر است/وقتی که ذکر روی لبش نام حیدر است». شکارسری درباره این شعر گفت: «شاعر از مضامین تکراری استفاده کرده است اما شگردهایی استفاده کرده است که مضمون را تازه جلوه میدهد و از این نظر کار جالبی کرده است.»
خواستگاری با شعر
در ادامه این ماهشعر نماهنگی درباره ماهشعر پیشین پخش شد و سپس نوبت به مهمان ویژه برنامه رسید. وحیده احمدی، مهمان ویژه ششمین ماهشعر و از اعضای نخستین دورههای آفتابگردانها بود که به تازگی مجموعه شعر «شاید به جا آوردی» را روانه بازار نشر کرده است. این شاعر جوان، ابتدا غزلی فاطمی خواند که ابیات آغازین آن چنین بود: «از تو گفتن آرزویم بود، آرزوی روز و شبهایم/شعر اگر سمتم نمیآید، من به سمت شعر میآیم/کوثر بیمنت خوبان، ذکر خیرت هست در قرآن/من چگونه میتوانم تا، ذرهای بر آن بیافزایم...» احمدی همچنین از مجموعه در دست انتشار خود با موضوع «خواستگاری» گفت و در ادامه شعری از کتاب خود خواند که با این بیت آغاز میشد: «چقدر کشته ببینم چقدر کافی نیست؟/خدای من تو بگو موقع تلافی نیست؟»
شکارسری درباره کتاب «شاید به جا آوردی» و اشعار وحیده احمدی توضیح داد: «شعر معاصر تلاش داشت به زندگی نزدیک شود. این شعر عینیگرا و جزئینگر است، و به همین خاطر تصاویری وارد شعر امروز شده است که در شعر گذشته امکان ورود نداشت. شاعر مجموعه «شاید به...» در فضای عروضی کوشیده است کاری بکند که ما در شعر نیمایی و نو میکنیم. هنر احمدی در این مجموعه، بیان تصویری، واقعگرا و جزئینگر است. در فرازهایی البته شعر ایشان به نظم نزدیک میشود اما آنقدر زرنگی دارد که از نظم فراتر برود و شعر بسراید. روی هم رفته، مجموعه "شاید به جا آوردی" در غزل این سالها یک اتفاق محسوب میشود. به لحاظ موضوع، نوع نگاه، و پرداخت عینیگرا و جزئینگر به موضوعی که برگزیده است اثری شاخص محسوب میشود، مجموعاً این کتاب، کتاب مهمی است و شاعر قدرت خود را در بسیاری از غزلها نشان داده است.»
همچنین میلاد عرفانپور درباره این اثر گفت: «بیتی از این کتاب در ذهنم هست که فکر میکنم شاخصترین بیت در کل مجموعه باشد: روز دیدار رفته آخر صف، پشت روز قیامت افتاده / کاش میشد گرفت دستش را، به همین روزگار آوردش. احساسم این است که کتاب اول خانم احمدی، به رغم آنکه تجربه اول ایشان است، کتابی است خطشکنی. نوآوریها و تشخص خاصی دارد که ما را امیدوار میکند. تنوع اوزان نیز در این مجموعه ستودنی است، کاری که در سرودههای شاعران جوان کم میبینیم.»
محدثه خاکزاد، عضو دوره ششم آفتابگردانها، غزلی کوتاه خواند که با این ابیات آغاز میشد و در رثای حضرت زهرا (س) بود: «تا آسمان از راز دنیا سر درآورد/حور و ملک فهمید و هورا، پر درآورد/روز اول تا طیفی از روی تو را دید/خورشید تاج نور را از سر درآورد...» شکارسری، کارشناس مهمان برنامه نیز درباره این سروده اظهار داشت: «اتفاقی که انتظار داریم شعر را از گزارش مستند به گزارشی مخیل تبدیل کند، در ابیات متعددی از این شعر میافتاد، از جمله صنعت تشخیص در بیت دوم درباره خورشید. گاهی نیز شاعر در پی آرایههای صوری بوده است. این نیز جذابیتی به متن میدهد و جای خالی تخیل را با این شگرد پر میکند.»
محمدعلی درریز، عضو دوره ششم آفتابگردانها، نیز چند رباعی خواند که از جمله این سروده بود: «امشب چه شده حال نخفتن داری/اینگونه که میشوی شنفتن داری/پیداست از این سکوت یک عالمه حرف/در هر نفست برای گفتن داری». کارشناس ماهشعر درباره این رباعیها گفت: «به نظرم در غالب رباعیهای ایشان، اتصال لازم برقرار شده است، بیتها مثل یک ساختار همدیگر را حمایت میکنند.»
حسن خسرویوقار، عضو دوره نخست آفتابگردانها، نیز غزلی قدیمی خواند: «من و تو راهی سفر اما گردش روزگار برعکس است/حادثه اتفاق میافتد تا مسیر قطار برعکس است...» شکارسری درباره این غزل گفت: «ردیف سختی انتخاب کرده بودید اما خیلی جاها از پس آن برآمدهاید. اما شعر در برخی جاها چون ردیف طولانی است از پس کار برنیامدهاید و باعث شده است تا معنای شعر نامفهوم شود، مثلا در مصرع دوم بیت اول که تأویل دقیق از آن نمیتوان درآورد. گاه معنا را فقط با محتوا میتوان فهمید اما با زبان نمیتوان معنایش را فهمید. در مقایسه با دیگر سرودههای خسرویوقار، این کار قوی نبود.»
حسامالدین برزگران دوره ششم آفتابگردانها، شعری سپید خواند: «نگاه میکنند/و میکِشند تمام مرا/نقاشها/خیره ماندهاند به من/دوربینها/ایستادهام و دورم میزنند/میدانها/نصب شدهام در شلوغترین میدان شهر/و هر روز/تکرار میشوم.» شکارسری اظهار داشت: «از معروفترین ساختارهای شعری، ساختار معمایی است که پایانی نامنتظره یا شگفت دارند. این گونه شعرها معمولا در روایت اتفاق میافتند، مثل معمایی که در انتها رمزگشایی میشود. در این شعر هم با فعل "نصب شدهام" معما حل میشود که راوی مجسمه است. این شعر از دیدگاه بدیع سنتی از تشخیص استفاده کرده است. شعر خوبی است و به دلیل پایانبندی در حافظه میماند.»
مداح، از اعضای جلسات شعر چهارشنبههای شهرستان ادب نیز غزلی خواند که با این بیت آغاز میشد: «این آسمان غمزده بیقرار چشم/دنبال کیست غیر تو با صد هزار چشم؟» به گفته کارشناس نشست «ابیات خیلی خوب و تاثیرگذاری بود و نکات خوبی در این سروده دیده میشد.» علی نورالدینی، دیگر شاعر جلسات چهارشنبهها نیز غزلی خواند: «بیهوده بود هر چه سرودم برای تو/بودم ولی چه سود نبودم برای تو...» شکارسری نیز این شعر را ستود: «شاعر باید توانایی بروز کردن مفاهیم را داشته باشد و بتواند با وجود قواعد عروضی، شیوههای امروزی گفتگوی میان عاشق و معشوق را اجرا کند، اگر چنین نکند غزلش سنتی است و مربوط به روزگار ما نیست، با این حال میتوان از آن لذت برد.»
افسانه غیاثوند برای حسن ختام ماهشعر ششم، شعر سپیدی فاطمی خواند: «بزرگ بود، آنقدر که /از جهالت آشکار قبیله گذشت/اگر نه عقوبت/زنان عرب را میسوخت/گمت کردند/و کجای جهان تو را/دربرگرفت/جغرافیای باطلی است/که در جستجوی تو/ورق میخورد/...ما کجای زمان به هم میرسیم/تا با تو/از اندوه زن بودن/بعد از تو بگوییم/عقوبتی که حتی/مردان زمین را دچار کرده است.»
حمیدرضا شکارسری نیز با خواندن این شعر نیمایی برای شاعران جوان ادوار آفتابگردانها، به ماهشعر ششم پایان بخشید: «نیافریدهاند شانههای کوه را/مگر برای گریههای آسمان/که دم به دم/ نبودن نگاه آبی تو را بهانه میکنند/.و دشت را نیافریدهاند/مگر برای باد/که پشت این حصار/به انتشار غربت غریب تو/مسافری همیشگی است...»