موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

زنان مسلمان در آمریکا به روایت مژگان عباسلو

24 آبان 1391 15:31 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.17 با 6 رای
زنان مسلمان در آمریکا به روایت مژگان عباسلو

بسیاری از زنان مسلمان یا به محض ورود به کشورهای با آزادی انتخاب حجاب، یا مدتی پس از آن حجاب از سر بر می‌دارند با این توجیه که «حجاب مساله‌ای نسبی‌ست. اینجا کسی نگاهت نمی‌کند اگر بی‌حجاب باشی» و عذر دیگرشان این است که حجاب این جا حتا می‌تواند سبب جلب توجه بیشتر شود. پایگاه خبری تحلیلی زنان‌پرس- مژگان عباسلو یکی از شاعران جوان و نام آشنای کشورمان است. از عباسلو تا به حال سه مجموعه به چاپ رسیده است. دو مجموعه غزل با نام‌های «مثل آوازهای عاشق تو» برنده‌ی جایزه‌ی بانوی فرهنگ در سال ۸۵ و «شاید مرا دوباره به خاطر بیاوری» برنده‌ی جایزه‌ی دوسالانه‌ی پروین اعتصامی در سال ۸۹. مجموعه‌ی شعرهای کوتاه او با نام «لب برکه‌ها» نیز منتشر شده است. در حال حاضر یک مجموعه شعر و یک مجموعه‌ی داستانی تازه با نام «انگار خواب دیده باشم» در دست انتشار دارد که گزیده‌ای از آن را می‌توانید در وبلاگش بخوانید.

او این روزها همراه همسر و دختر کوچکش راحیل برای ادامه‌ی تحصیل در رشته پزشکی در شهر برلینگتون‬ آمریکا زندگی می‌کند تا رزیدنت شود و برگردد. گزارشی که در ادامه می‌خوانید به قلم مژگان عباسلو و در جواب سوالات «سایت خبری تحلیلی زنان پرس» درباره وضعیت زندگی خودش و دیگر زنان مسلمان در کشور امریکاست. در این گزارش عباسلو از وضعیت حجاب زنان مسلمان تا میزان امنیت و آزادی‌شان در این کشور نوشته است.



اول‌ها که آمده بودم اینجا، همه چیز یک جوری بود. هنوز با بوستون و شهرهای اطرافش خوب آشنا نشده بودم. وسیله نداشتم که زیاد بیرون بروم و دور و برم کمتر زن مسلمان می‌دیدم. یک بار هم که با خانواده رفته بودم به مرکز خرید وسط شهر بوستون یک زن سیاه‌پوست کلی فحش بارم کرد که ترسیدم و نگهبان آنجا را صدا کردم. آن روز حس خیلی بدی داشتم. کم‌کم که بیشتر از خانه بیرون رفتم و درگیر درس شدم و با همسایه‌هایمان آشنا دانستم اینجا شهر هفتاد و دو ملت است. در همسایگی ما چندین خانواده‌ی مسلمان سومالیایی و سودانی و هندی زندگی می‌کنند که بیشتر خانم‌هایشان محجبه‌اند پوشیده در مقنعه‌های بلند که تا بالای زانوهایشان می‌رسد. در بیمارستان دانشگاه بوستون – بوستون یونیورسیتی- زنانی را با روبنده دیدم که برای دیدار با بیمارشان آمده بودند. در بیشتر مراکز خرید شهر برلینگتون یک زن مسلمان می‌بینید که با حجاب کامل مشغول کار است. خلاصه می‌خواهم بگویم اینجا تعداد زنان مسلمان که مسایل شرعی را رعایت می‌کنند کم نیست. از آن روزهای آغازین ورود من به آمریکا تا حال، دیگر هیچ کسی نه به من با تعجب نگریسته است و نه به سبب حجابم به من توهین کرده است، در بوستون و شهرهای اطراف آن دیدن یک زن محجبه امری کاملا عادی و طبیعی به حساب می‌آید اما البته به من گفته‌اند که نوع نگرش مردم اینجا به مسلمانان و زنان با حجاب کاملا بستگی به محل زندگی دارد، مثلا هنوز در نقاط مرکزی آمریکا هستند کسانی که به عمرشان زنی با روسری ندیده‌اند و در برخی ایالت‌ها هستند افرادی که هیچ آشنایی با دین ما ندارند و هستند کسانی که در برخی ایالت‌ها مسلمانان را مورد آزار و اذیت قرار می‌دهند مثل واقعه‌ی ناگواری که برای زن مسلمان عراقی در ایالات کالیفرنیا رخ داد و او در خانه‌ی خودش توسط نژادپرستان کشته شد. بعد از آن ماجرا بود که بسیاری از زنان آمریکایی – مسیحی – در حمایت ازحقوق زنان مسلمان صفحه‌ای در فیس بوک ساختند و عکس‌های با روسری خود را به نمایش گذاشتند.

خوشبختانه در شهر ما یک مرکز اسلامی وجود دارد و در برخی شهرهای اطراف اینجا هم مراکز و مساجدی هست که بیشتر البته مسلمانان سنی آنها را اداره می‌کنند. معمولا به مناسبت‌های مختلف برنامه‌هایی در آنها برپا می‌شود و مسلمانان کشورهای مختلف گرد هم می‌آیند. ظهرهای جمعه هم نماز جمعه در بیشتر آنها برپاست. گوشت حلال هم یافت می‌شود اگرچه نه به وفور. شهرهایی مثل کمبریج که مرکز دانشگاهی دنیا محسوب می‌شود و دانشگاه‌های هاروارد، ام آی تی و … در آن قرار دارد، از تعداد بیشتر محل‌های فروش محصولات لبنی و گوشتی حلال و رستوران‌های دارای غذای حلال برخوردار است.

به نظرم نمی‌رسد حجاب داشتن اینجا مانع کارکردن خانم‌ها باشد. همانطور که گفتم در خیلی از فروشگاه‌ها زنان محجبه مشغول کارند و در بیمارستان‌ها هم رزیدنت‌های زن محجبه اگرچه کم اما هستند. مساله‌ی مهم زنان مسلمان اینجا انگیزه‌ی درونی و استحکام پایه‌های دینی برای رعایت احکامی‌ست که در کشوری مثل ایران الزامی و اجباری‌ست اما اینجا باید به اختیار رعایت شود. بسیاری از زنان مسلمان یا به محض ورود به کشورهای با آزادی انتخاب حجاب، یا مدتی پس از آن حجاب از سر بر می‌دارند با این توجیه که «حجاب مساله‌ای نسبی‌ست. اینجا کسی نگاهت نمی‌کند اگر بی‌حجاب باشی» و عذر دیگرشان این است که حجاب این جا حتا می‌تواند سبب جلب توجه بیشتر شود. به هر حال، می‌خواهم بگویم این به نظر من یکی از بزرگترین معضلاتی‌ست که من در امریکا لااقل به آن برخوردم و کاش کسی از دوستان جامعه شناس و دین شناس با بررسی‌های آماری دقیق دست به پژوهشی برای ریشه یابی علل این امر بزند. در این یک سال و اندی زنان مسلمان بسیاری را از کشور خودم دیده‌ام که اگر فارسی صحبت نمی‌کردند یا از گندمگون بودن چهره و برخی نشانه‌ها پی به ایرانی بودنشان نمی‌بردم، از وضعیت حجاب و پوشش محال بود حدس بزنم ایرانی‌اند، بماند که خیلی‌هایشان به همین سبب تمایلی به آشنایی دادن با من را نداشتند. البته این مخصوص ایرانی‌ها نیست. من دوست مسلمان پزشکی دارم اهل کشوری اسلامی آفریقایی که خود را ملزم به رعایت حجاب نمی‌داند اما گوشت حلال استفاده می‌کند و از نوشیدن مشروبات الکلی خودداری می‌کند.



این جا برخی مسلمان‌ها -اغلب سنی- حتا به قیمت عدم یادگیری صحیح برخی علوم، بچه‌هاشان را فقط مدارس دینی می‌فرستند البته چون تعداد عرب زبان‌ها خیلی اینجا زیاد است این امکان برای آنها فراهم است اما ایرانی‌ها معمولا بچه‌ها را به همان مدارس آمریکایی می‌فرستند و البته سعی می‌کنند ولو به قیمت نقل مکان کردن به جای دیگر بهترین‌ها را انتخاب کنند و بعد روزهای شنبه یک شنبه بچه‌هایشان را برای آموزش علوم دینی و قرآنی به مدارس موسوم به sunday school می‌فرستند. من بچه‌های محجبه‌ی دختر زیادی را اینجا دیده‌ام که با دوستان همکلاسی آمریکایی‌شان عصرها در پارک بازی می‌کنند. دختربچه‌هایی با مقنعه‌های صورتی و سفید که گاه با گل‌های خوشگل کوچکی مزین شده است. منع خاصی برای رعایت حجاب اینجا وجود ندارد. حتا در سفر سه روزه ای که به کانادا داشتیم یک خانواده ی عرب از میشیگان را دیدیم که دختر دوازده ساله‌شان حجاب اسلامی کامل با رنگ‌های شاد و تزئینات مقنعه‌ی بسیار زیبا داشت. از مادرش پرسیدم این مقنعه و تاب روی بلوز آستین دارش را از کجا خریده و مادرش جواب داد که در اینترنت مقنعه‌ها و لباس‌های اسلامی برای بچه‌ها به وفور یافت می‌شود.

آمریکایی‌ها اصولا آدم‌های بی‌اعتنا به دنیایی هستند. یعنی دنیا برایشان همین آمریکاست و بس. معمولا کشورهای مسلمان را سخت می‌شناسند مگر در آنها شورش یا اتفاقی رخ داده باشد که در رسانه‌های آمریکا منعکس بشود. ایران را می‌شناسند به خاطر مسایل اخیر و برخی خبرهایی که در رسانه‌های اینجا در ارتباط با این مسایل مطرح می‌شود. البته برای عامه ی مردم اصلا مهم نیست کسی که اینجا زندگی می‌کند اصلیتش کجایی‌ست! اینجا پرسیدن این مطلب که «تو کجایی هستی؟» خیلی کار خوبی نیست. همه اینجا آمریکایی محسوب می‌شوند مگر خودشان چیز دیگری بگویند! دلیل این امر هم این است که تقریبا آمریکا کشوری‌ست که از همه جای دنیا جذب مهاجر داشته است و به قول خودشان آمریکا را همه این افراد با هم ساخته‌اند و می‌سازند!

قبل از سفر می‌ترسیدم که نکند نتوانم حجابم را رعایت کنم؟ هم به خاطر طرز تفکر مردم که نمی‌دانستم چه خواهد بود و هم ترس از خودباختگی به خاطر تغییر محیط و ورود به جایی که برای خیلی‌ها آخر دنیاست! خوشبختانه با دیدن اینهمه زن محجبه‌ی مسلمان و دید خوب مردم در این ایالت نسبت به زنان محجبه مشکلی برای من پیش نیامد. البته که خواست خداوند هم بود و هست و از این بابت خدا را شکر می‌کنم.

کلا پزشکان ایرانی در آمریکا خوش می‌درخشند بعد از هندی‌ها که به دلیل تعداد زیادشان اینجا و مهاجرت بسیارشان به اینجا، تعداد بیشتری رزیدنت در بیمارستان‌ها نسبت به ایرانی‌ها دارند، ایرانی‌های مقیم اینجا اکثرا یا پزشک هستند و یا مهندس. زنان و مردان پزشک ایرانی اینجا معمولا بهترین بیمارستان‌ها مشغول تحصیل و کارند. البته این نکته را بگویم که اصولا تعداد آمریکایی‌هایی که برای پزشکی اقدام می‌کنند خیلی نسبت به خارجی‌ها کمتر است! طبق آماری که در کتاب‌های ما هر سال منتشر می‌شود نسبت فارغ التحصیلان خارجی که برای امتحان‌های یو اس ام الی ثبت نام می‌کنند خیلی بیشتر از دانشجویان داخل آمریکاست به این دلیل که رشته‌ی پزشکی رشته‌ی سخت و دور و درازی‌ست و آمریکایی‌ها اصولا کمی راحت طلب هستند.

سیاه پوستان اینجا هیچ فرقی با سفیدپوستان ندارند. آنها هم مثل بقیه شهروند اینجا محسوب می‌شوند. اصولا آمریکا از این نظر با اروپا خیلی فرق دارد که به کسی با دید «خارجی» نگاه نمی‌کنند و داشتن لهجه اینجا عیب محسوب نمی‌شود. باز هم البته این را بگویم که به من می‌گویند برخی ایالت‌های مرکزی با ماساچوست خیلی فرق دارند.



اینجا خیلی از زنان  آمریکایی با مذهب اسلام آشنا هستند. مثلا معلم مهد کودک دختر من با اینکه آمریکایی‌ست و کاتولیک به سبب دوستی با معلم دیگر لبنانی آنجا که محجبه است و سال قبل معلم دختر من بود، عربی می‌داند، قرآن می‌خواند و سوره‌ی حمد را از بر است. می‌گوید به راحیل می‌گویم بخواند تا من فراموش نکنم! می‌گوید: دوست لبنانی‌ام گاندولینا به من می‌گوید بیا مسلمان شو. من می‌خندم که می‌خواهی مادرم مرا بکشد؟ کاتولیک‌ها معتقدان سرسختی هستند و با این حال او گوشت حلال می‌خرد! از همان گوشت فروشی که ما گوشت می‌خریم!

در یکی از مراکز خرید من زن یهودی را دیدم که به گرمی با من سلام و علیک کرد و گفت: «ما هم مثل شما مذهب سفت و سختی داریم و ما هم گوشت خاص می‌خوریم.» یعنی همین که می بینند کسی به مذهبش معتقد است احترام انگیز است و حرمت برانگیز.

به هر طریق مسلمانان هم اینجا مثل خیلی از پیروان مذاهب دیگر در کشور ما جزو اقلیت‌ها به حساب می‌آیند و قطعا آن حقوقی که می‌توانند در کشورهای اسلامی داشته باشند ندارند اما با توجه به وجود اقشار مختلف و مذاهب متفاوت از کشورهای مختلف در آمریکا، من تا حال به مساله‌ای که حقوق مسلمانان داخل آمریکا را زیر پا بگذارد برخورد نکرده‌ام.

زندگی در غربت ساده نیست اما همین که پای انتخاب در میان می‌آید و میزان التزام آدمی به چیزهایی که به اعتقاداتش در بوته‌ی آزمایش قرار می‌گیرد، به نظرم از آن امتحان‌های ارزشمندی‌ست که نه شرکت و نه قبولی در آن برای همه میسر نیست.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • زنان مسلمان در آمریکا به روایت مژگان عباسلو
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.