رفتی ولی کجا که به دل جا گرفتهای دل جای توست گر چه دل از ما گرفتهای
ای نخل من که برگ و برت شد ز دیگران دانی کز آب دیدۀ من پا گرفتهای؟
ترسم به عهد خویش نپایی و بشکنی این دل که از منش به تمنا گرفتهای
ای روشنی دیده! ببین اشک روشنم تصمیم اگر به دیدن دریا گرفتهای
بگذار تا ببینمش اکنون که میرود ای اشک از چه راه تماشا گرفتهای؟
خارم به دل فرو مکن ای گل به نیشخند اکنون که روی سینۀ او جا گرفتهای
گفتی صبور باش به هجرانم اطهری آخر تو صبر زین دل شیدا گرفتهای
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز