عاشقانهای از بهمن رافعی
29 اردیبهشت 1397
15:36 |
0 نظر
|
امتیاز:
5 با 3 رای
کشیدهست غربت پلی از تو تا من
برای رسیدن، کجا تو، کجا من!
پلی بینشانسو تر از کهکشانها
نهاش ابتدا تو، نهاش انتها من
مبادا در این غربت پرتلاطم
تو ناوی رها باشی و ناخدا من
سراپا نیاز و تضادیم و جذْبه
دو قطبیم، یک قطب آهنربا من
نشسته نفس در نفس در قفس تو
شکسته میان سکوت و صدا من
پی سایه رفتند عادتگرایان
گرفتار ظلمت، چرا تو، چرا من؟
مگر عشق ما را به جایی رساند
که حتی نماند نشان از تو یا من ...
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.