عاشقانهای از وحشی بافقی
29 اردیبهشت 1397
16:47 |
0 نظر
|
امتیاز:
5 با 2 رای
از برای خاطر اغیار خوارم میکنی
من چه کردم کاینچنین بیاعتبارم میکنی؟
روزگاری آنچه با من کرد استغنای تو
گر بگویم گریهها بر روزگارم میکنی
گر نمیآیم به سوی بزمت از شرمندگیست
زانکه هر دم پیش جمعی شرمسارم میکنی
گر بدانی حال من گریان شوی بیاختیار
ای که منع گریه بیاختیارم میکنی
گفتهای تدبیر کارت میکنم وحشی منال
رفت کار از دست، کی تدبیر کارم میکنی؟
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.