موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
با حضور میلاد عرفان پور، دکتر اسماعیل امینی، دکتر ناصر فیض، دکتر امیر مرادی و...

مشروح و تصاویر جلسه نقد و رونمایی کتاب لحظه های بی ملاحظه

09 خرداد 1397 19:25 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 5 رای
مشروح و تصاویر جلسه نقد و رونمایی کتاب لحظه های بی ملاحظه

شهرستان ادب: جلسه نقد و بررسی مجموعه شعر لحظه های بی ملاحظه سروده مبین اردستانی و منتشر شده از نشر شهرستان ادب روز سه شنبه مورخ 8 خرداد ماه ساعت 18 در فرهنگسرای انقلاب اسلامی و به همت باشگاه کتاب این فرهنگسرا برگزار شد.

این جلسه با حضور میلاد عرفان پور، دکتر اسماعیل امینی، دکتر ناصر فیض، دکتر امیر مرادی و با حضور تعداد قابل توجهی از علاقمندان ادبیات برگزار شد.

میلاد عرفان پور که به عنوان مجری کارشناس در این جلسه حضور داشت، ابتدای جلسه را با توضیحاتی در مورد مجموعه شعر مبین اردستانی آغاز کرد. مجموعه شعر لحظه های بی ملاحظه در 112 صفحه، با اشعاری در قالب های نیمایی، غزل، مثنوی، رباعی، دوبیتی و ترانه و با مضامین عاشقانه، اجتماعی و آیینی از سوی انتشارات شهرستان ادب در سال 97 به چاپ رسیده است. عرفان پور در ادامه با اشاره به سابقه ادبی اردستانی گفت : مبین اردستانی بسیار در سرودن شعر وسواس و دقت دارد و در دو دهه عمر شاعرانگی خود، شاگردی بزرگان شعر مصاصر، ازجمله مرحوم قیصر امین پور و مرحوم خلیل عمرانی را کرده است. عرفان پور در ادامه اشاره ای به دوره های آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی، آفتابگردانها کرد و گفت: اردستانی چند سالی ست که به عنوان کارشناس در دفتر شعر موسسه شهرستان ادب فعالیت می کند و شاعران جوان انقلاب اسلامی که در این دوره ها حضور یافته اند، از مبین اردستانی، بسیار آموخته اند.

در ادامه عرفان پور، از منتقدین گرامی و مدعو خواست که نظرات خود را در مورد مجموعه شعر لحظه های بی ملاحظه ارائه دهند که مشروح سخنان مطرح شده به تفکیک منتقدین در ادامه می آید.

دکتر اسماعیل امینی: من درباره شیوه مواجهه با هر کتاب شعر یک توضیحی بدهم.سالیانی ست باب شده است که وقتی کتاب شعری منتشر می شود، منتقدانی می گویند که هیچ اتفاقی در این کتاب نیفتاده است. این نظر آنها محدود به کتاب شعر یک شاعر جوان هم نمی شود و بعضا این نظر را در مورد کتاب بزرگان نیز ارائه می دهند. اتفاق، از منظر آنها چیزی شبیه به شعبده است. بازی با کلماتی، غافلگیری ساده ای، پایمال کردن مرزهای اخلاق، اعتقادات یا مرزهای عرف و هنجار، صورت هایی از شعبده است، برای اینکه بگوئیم یک اتفاقی در این کتاب یا در این شعر افتاده است. این تصور غلطی ست که متاسفانه باب شده و مناسب نازل ترین سطح سلیقه است. شعر، با جنجال میانه ای ندارد، شعر هنر فرش قرمز نیست و اهالی شعر که خواص اهل دانایی هستند، اهل جنجال و جلب توجه نیستند و  به صورت کلی می شود گفت که شعر، هنر خلوت است. این تصور غلطی ست که یک کتاب شعری چاپ شود و جنجال بیافریند. در مواجهه با کتاب شعر، من گمانم این است که ما وقتی می گوییم شعر گفته ایم، یعنی پنجره ی جدیدی به دنیایی جدید باز کرده ایم. این پنجره ی جدید می تواند در حوزه زبان باشد یا حوزه بلاغت یا در حوزه دنیای عینی و ذهنی. اگر بتوانیم این پنجره جدید را باز کنیم، با شعر و کتاب شعر مواجه هستم. اگر موفق به این کار نشدیم، هرچه قافیه، مضمون و زبان بازی کردیم، شعر نگفته ایم. ما وقتی کتابی را بررسی یا نقد می کنیم، به نظرم کار ما این است که به خواننده بگوییم چگونه با این کتاب باید مواجه شوی.

در ادامه استاد ناصر فیض اشاره ای به سخنان دکتر امینی و آن بحث جنجالی بودن شعر یا نبودنش داشتند و مثالی از حوزه شعر طنز زدند به گونه ای که یک کتاب شعر طنزی به چاپ می رسد و از آن اثر اسقبالی نمی شود، این شاعر در جهت توجیه، می گوید : قرار نیست که شعر طنز حتما مخاطب را بخنداند، در واقع آن شاعر به این اعتبار می خواهد ضعف خود را بپوشاند، چون علاوه بر معنای مستقل طنز، معمولا ما طنز و شوخ طبعی را کنار هم می بینیم. این شاعر طنز پرداز، در ادامه اشاره ای هم به مرحوم حسین منزوی کرد و گفت: زمانی که اشعار منزوی به چاپ رسید واقعا جنجال به پا کرد، حالا شاید این "جنجال" با معنی مورد نظر دکتر امینی تفاوت داشته باشد اما خیلی ها توجه کردند به اشعار مرحوم، خیلی ها را محسور خودش کرد. بعضا برخی جنجال ها هم خیلی بد نیستند. بعد از این مقدمه استاد فیض صحبت های خود را در مورد کتاب مبین اردستانی شروع کردند که در ادامه می آید.

استاد ناصر فیض: با نگاه به مجموعه شعر اردستانی می شود فهمید که نگاه این شخص به عشق در جهان خودش، نگاهی آرمانگرا و مذهبی ست. عشق از دریچه ی این شاعر، یک نگاه متعهد و در چهارچوب اخلاقیات است. اعتقاد این شاعر یک اعتقاد معتدلی ست، شاعری که اخلاقمند و اخلاق گراست و ما همان تعریف کلاسیک عشق را در این مجموعه می بینیم، همان فنا شدن در مقابل معشوق، خود را ندیدن و همه چیز را او دیدن. نگاه کلی من به مجموعه شعر لحظه های بی ملاحظه این است که شاعر تلاش کرده تا مفهوم را به طور کامل انتقال دهد. مخاطب کاملا با معنا ارتباط برقرار می کند و من در برخی جاها احساس می کنم شاعر بعد از انتقال مفهوم راضی شده و رها کرده است.

در ادامه به دعوت عرفان پور، منتقد بعدی جلسه، دکتر امیر مرادی سخنان خود را در مورد مجموعه شعر لحظه های بی ملاحظه آغاز کرد که در ادامه می آید.

دکتر امیر مرادی: این مجموعه شعر، از جمله مجموعه هایی ست که خودم به شخصه مدت هاست که منتظر چاپ اش بودم. به عقیده من، این کتاب، کتاب قابل تاملی ست و از معدود کتاب های شعر جوانی ست که خواننده در این کتاب دنبال شعر خوب نمی گردد بلکه تلاش می کند مخاطب خوبی باشد تا آن ظرافت ها و نکات خوب را از دست ندهد. یکی از مسائل مورد بحث من که فکر می کنم از نکات کلیدی این کتاب محسوب می شود، مسئله "روایت" است. از 19 غزلی که در این کتاب آمده است 6 غزل بر پایه ی این تکنیک ساخته شده ست. وقتی یک سوم از کل غزل ها، به این مسئله پرداخته، یعنی شاعر نگاه ویژه ای به این تکنیک دارد. بحثم در این مورد را با مقدمه ای در مورد پیشینه روایت در شعر فارسی شروع می کنم. روایت در شعر فارسی عموما بر دوش مثنوی ها بوده است. اگر از اول شعر فارسی مرور کنیم، شاهنامه فردوسی، کل آثار نظامی، بیشتر آثار عطار و اثر عظیم مولوی یعنی مثنوی، روایت ها را عموما مثنوی ها بر دوش کشیده اند. ولی اینطور هم نبوده که قالب های دیگر از روایت بی بهره باشند. در برخی قصاید سنایی، غزلیات عطار، غزل های مولوی، حتا در برخی رباعیات خیام، ما می توانیم روایت را ببینیم. اما بعضا روایت با ارتباط عمودی اشتباه گرفته می شود. در روایت، شخصیت و سوژه هایی مطرح می شوند و در طی شعر، به این سوژه ها پرداخت می شود و نکته ای مهم در روایت، مسئله ی زمان است. همین مسئله، روایت را از محور عمودی جدا می کند. مسئله ی مهم دیگر در روایت، انتظار داستان داشتن از شعر روایی ست. به این معنی که شعر روایی خیلی به داستان نزدیک می شود. این روایت تا دهه 70 و 80 ما، ادامه پیدا می کند و در این دو دهه روایت به شدت مد می شود. روایت در شعر این دوهه تبدیل به اصل می شود. این جریان ، حذف شد و نتوانست بین مخاطبان جا باز کند و ماندگار شود. به نظر من دلیل انحطاط شعر روایی در آن دوره دو مسئله است. مسئله اول، اینکه در شعر راویی، به جای اینکه روایت یک تکنیک باشد، تبدیل به هدف شد. ارکان دیگر شعر، به نفع روایت فدا شدند. یکی دیگر از آسیب های این مسئله این بود که از شاه بیت ها و بیت های خیلی برجسته در غزل کاسته شد و همین کم شدن، دلیلی ست برای رسوب نکردن شعر در اذهان عمومی. مسئله دوم این است که شعر روایی انتظار داستان در مخاطب ایجاد می کند. وقتی انتظار داستان از یک شعر داریم، طبعا این انتظار را هم داریم که شخصیت های داستان پرداخته شده باشند. ما طبیعتا در غزل این فرصت پرداخت را نداریم. این مسئله ی دومی ست که شعر روایی نتوانست مخاطب را اغنا کند. با وجود همه ی این بدی ها، من به سه دلیل معتقدم که شعرهای روایی اردستانی خوب هستند و دچار این مشکلات شعر روایی نشده اند. اولین دلیل، انسی ست که شاعر مجموعه "لحظه های بی ملاحظه" با ادبیات کلاسیک دارد. این انس باعث می شود تا شاعر دچار مشکل در محور افقی ابیات نشود. دلیل دوم، مربوط است به دوره  ی شاعرانگی مبین اردستانی. عمده عمر شاعرانگی شاعر در دهه 80 گذشته و با آسیب ها و مشکلات آن دوره آشناست و توانسته از خوبی ها و جذابیت روایت استفاده کند. دلیل سوم این است که روایت اردستانی صرفا خطی نیست. او روایت ها را با شیوه های مختلفی بیان کرده است.

در ادامه عرفان پور از منتقدین گرامی خواست تا بخش دوم صحبت های خود را آغاز کنند.

دکتر اسماعیل امینی بخش دوم صحبت های خود را شروع کردند که در ادامه می آید. ایشان اشاره ای به صحبت های ابتدایی خود نیز کردند.

 دکتر اسماعیل امینی: اگر ما می گوییم فلان کتاب جلب توجه کرد، مهم این است که توجه کدام طبقه را جلب کرده است. اقبال، نمی تواند نشان دهنده و معیار ارزش یک کتاب باشد البته برعکس این مسئله نیز صادق است. من چند مثال از این کتاب مبین اردستانی می زنم که مخاطبان با این نگاه با کتاب مواجه شوند. برای مثال شعرِ صفحه16 .

خوابیده ام

در کوچه ای کوچک

بی پنجره

تاریک در تاریک

تا اینجا ما حس می کنیم که با یک کوچه معمولی مواجه هستیم. اما وقتی می گوید "از شش جهت بن بست" . این اشاره ای ست به پشتوانه ای که دارد، یعنی این عالمِ حس، زندان شش جهت است. با این پشتوانه ، آن کوچه معنای دیگری پیدا می کند، کوچه ای که محل اقامت نیست.

ایهام های بسیار خوبی که در غزل های صفحه ی  19، 21، و 24 استفاده شده است.

شکر او که همیشه در همه حال جای شکر عنایتش باقی ست

عین شکر است این که ابر بهار چشم هایش همیشه تر باشد

ما که در کنج غربتی ابری هی خبر های داغ می شنویم

روزی صبح آسمان شما قاصدک های خوش خبر باشد

یا در غزل دیگری:

خود را در این آیینه ... نه! او را ببین در خود

بگذار بر زیبایی ات قدری بیفزاید

و غزل "پرنده تر" که از غزل های بسیار درخشان این کتاب هست.

استاد ناصر فیض: اسم این مجموعه شعر بسیار هوشمندانه انتخاب شده است و من دوست داشتم که اتفاق های بسیاری در این مجموعه بیفتد. ما با شاعری رو به رو هستیم که نگاه هایی به عشق، به مرگ و به اتفاقات دور و بر اش دارد، و همه ی اینها را روایت کرده است. عناصر زیبایی شناسی هم با این روایت ها همراه است و جاهایی وجود این عناصر آگاهانه است و برخی جاها این همراهی تصادفی ست. اشاره ای داشته باشم به اشعار محاوره ی این کتاب که 20 صفحه از کتاب، به اشعار محاوره اختصاص دارد که از بخش های بسیار خوب این مجموعه شعر است. شاعر از اصطلاحات رایج در زبان عامه ی مردم، در شعرهایش استفاده کرده است. " لک زدن دل" " نقش برآب شدن" "یه چشم به هم زدن" " تو لک رفتن" " خداییش" این ها اصطلاحاتی  ست که به شعر محاوره کمک کرده است و مبین اردستانی در شعر محاوره بسیار خوب عمل کرده است.

دکتر امیر مرادی: من دو شعر را به عنوان شاهد مثال برای تکنیک روایت در نظر گرفته بودم که یکی از آنها غزل "پرنده تر" بود که استاد امینی هم غزل را مورد بحث قرار دادند. در این غزل، روایت در برخی جاها خطی ست. "پرنده" سوژه این روایت است. این پرنده در دل یک استعاره ی بزرگتری قرار می گیرد که آن استعاره در بیت آخر تمام می شود. یعنی انسان هایی که روح های بزرگتری دارند، دنیا برایشان کوچک است. این انسان ها، دعوتی می کنند تا انسان های دیگری هم همراه باشند و بعد پرنده تر می وشند و بر میگردند جایی که از آن آمده اند. اما شعری که قصد دارم بیشتر روی روایت اش مانور بدهم، غزل صفحه 19 است.

زیرِ گوش دلم هزاران بار خواندم از عشق بر حذر باشد

خیرهسر یک نفس مرا نشنید، حال بگذار خون‌جگر باشد

وزن شعر، وزن آشنایی است؛ وزن «فاعلاتن مفاعلن فعلن»ِ دوری که از پرکاربردترین وزن‌های روایی است.

در بیت اوّل، دو شخصیت به ما معرّفی می‌شوند: من (به شکل ضمیر و شناسه) و دل. من دل را نصیحت کرده که دست از عشق بردارد امّا دل گوش نکرده و گرفتار شده است.

این لجوج، این صمیمی، این ساده، خون نمی‌شد اگر، نمی‌فهمید

زود جا باز می‌کند در دل، عشق هر قدر مختصر باشد

در بیت دوم در واقع، واژۀ «دل» از بیت اوّل، بسط پیدا کرده است و شاعر، بیش از پیش، به ما می‌شناساندش. ضمن اینکه عشق، هنوز به عنوان یکی از واژه‌های کلیدی، در بیت حضور دارد.

من و دل هر چه نابلد بودیم، عشق در کارِ خویش وارد بود

من و دل را نخوانده از بر داشت، تا نگاهش به دور و بر باشد

دل که در دو بیت قبل در مقابل منِ شاعر قرار گرفته بود، اینجا با «واو» عطف کنار او نشسته است. یعنی من و دل، در مواجهه با هیمنۀ عشق، موافق شده‌اند و تن به عشق داده‌اند.

آمد و با خودش دلم را برد، در دل کوچه‌های حیرانی

مانده‌ام با خودم: چرا آمد او  که می‌خواست رهگذر باشد؟

اوّلین باری است که «من» حسرت می‌خورد. ابتدا دل را بر حذر می‌داشت، بعد با دل موافق شد و حالا گلایه دارد که چرا لحظات هم‌زیستی با عشق ادامه پیدا نکرد.

با بهار آمدی به دیدارم، با بهار از کنار من رفتی

گل من! فرصت تماشایت کاش می‌شد که بیشتر باشد

بیت از نمونه‌های استادانۀ استفادۀ صنعت التفات (تغییر مخاطب) از سوم‌شخص به دوم‌شخص است. در این بیت، شاعر «رهگذر» بودن را برای مخاطب معنا کرده است (گل محبوبش، با بهاری آمده و با همان بهار هم رفته است) امّا با دو تغییر عمده: ضمیرها از غایب به مخاطب و بازیگر نقش اوّل از عشق به گل تغییر یافته‌اند.

قول دادی که سال آینده با بهاری دوباره برگردی

سال آینده ما اگر باشیم، سال آینده‌ای اگر باشد

شاعر عنصر بهار را رها نمی‌کند. در صحبت با گل، از ناپایداری زمان و عمر سخن می‌گوید و بازمی‌گردد به ادامۀ گلایۀ بیت چهارم: اگر قرار بود بروی چرا آمدی؟ حالا که آمدی چرا نمی‌مانی؟ چرا وعدۀ خام سال آینده؟

مورد مهم دیگر در این بیت، استفاده بسیارخوب از ضرب المثل در مصرع دوم است.

شُکر او که همیشه در همه حال، جای شکر عنایتش باقی‌ست

عین شُکر است اینکه ابر بهار چشم‌هایش همیشه تر باشد

شاعر در مقام رضا، شکرگزار اندک امید باقی‌ماندۀ خود است و گریستن خویش و ابر بهار (هنوز عنصر بهار از صحنه خارج نشده است) را هم نشان شکرگزاری خود و ابر بهار می‌داند.

یکی از شیوه های روایت که مبین اردستانی در این غزل استفاده کرده، این است که غزل می توانست سه پایان بندی داشته باشد که از نقاط قوت است. به نظرم این روایت، روایت شگفتی ست، یعنی از تکنیک های مختلفی بهره گرفته است.

میلاد عرفان پور: ما با خواندن این کتاب متوجه می شویم که با شاعری مواجه هستیم که اهل خلوت هست و شاید کلیدواژه ای که از همه شعرهای این کتاب به دست می آید، کلیدواژه ی "تماشا" ست. از تماشا می توانیم به مفهوم خودشناسی برسیم که شاعر این مفهوم را در همه شعرها دنبال می کند. گاهی این تماشا، تماشای خود هست، گاهی جهان پیرامون هست گاهی هم تماشای معشوق. اگر از حیث محتوا هم این کتاب را بررسی کنیم، خواهیم دید که سه مفهوم، معنویت، حکمت و اخلاق در شعرهای این کتاب به ویژه اشعار عاشقانه جاری ست. در زمانه ای که ما می بینیم عشق ها سطحی و مبتذل است، این موضوع مغتنم است که شاعر جوانی این نگاه را به عشق دارد.

دکتر امیر مرادی: این مجموعه 5 شعر آیینی نیز دارد. اگر بخواهیم شعر آیینی پس از انقلاب اسلامی ایران را بررسی کنیم، چالش‌برانگیزترین ضلع سه‌گانۀ «شاعر، شعر، مخاطب» در شعر آیینی، ضلع مخاطب است. شاعر و شعر آیینی، بخواهد یا نخواهد، بخواهیم یا نخواهیم، در برابر مخاطبی قرار می‌گیرد که غنی است از نشانه‌ها و کدهای مذهبی و به اصطلاح هیئتی‌ترش، کنایه‌فهمی. از همین‌جاست که کار شاعر آیینی سخت و ساده می‌شود؛ ساده از آن جهت که در فضای محدود شعر به لحاظ لوازمی چون وزن و قافیه- می‌تواند اقتصادی‌تر عمل کند و سخت از آن جهت که شعر تازه سرودن و وضع المان‌های جدید، نیازمند تبحّر بیشتری است. به سختی کار، مقیّد بودن خیال در عرصۀ مذهب را هم باید اضافه کرد.

پس مسئله اینجاست که صرفِ اینکه ما شعری بگوییم که در چارچوب آیینی بگنجد (به لحاظ عوام)، کار چندان دشواری نیست؛ آنچه دشوار است، سرودن آیینی به‌آیین است.

شعر آیینی موفق، شعری ست که بتواند مسائل مهمی را وارد زندگی روزمره ی مخاطب بکند. این مسائل مهم چیست؟ این است که ما در عالم هیچ کار ممتنع و خنثی نداریم، کارهای ما یا یزید وار است یا حسین وار، یا علی وار است یا معاویه وار.یا ابولهب وار است یا حمزه وار. اگر شعر آیینی بتواند این فضا را ایجاد کند موفق بوده و به نظر من مبین اردستانی در اشعار آیینی کتابش به این موفقیت دست یافته و شاعر توانسته این موضع مندی را داشته باشد. 

در پایان این جلسه، از شاعر مجموعه شعر لحظه های بی ملاحظه دعوت شد تا چند شعر از کتاب بخواند. اردستانی از نظرات منتقدین و  از حضور علاقمندان و حضار در سالن برگزاری جلسه ، تشکر کرد. او در ادامه دو غزل و یک شعر محاوره خواند که غزلی از مجموعه شعر تازه منتشر شده اش، در ادامه می آید :


به نگاهی شکفت و پنجره شد باز دیوارِ چند لحظه ی پیش

پر شد از نور کاسه ی چشمم  غرقِ دیدارِ چند لحظه ی پیش

به جهانی شگفت مهمانم که مَلَک بو نبرده از بودش

وه چه آرامشی‌ست با منِ مست، منِ هشیارِ چند لحظه ی پیش

هستی‌ام اشک (اشک آینه‌ای‌ست که تماشای عشق پوشیده)

هست با ذرّه ذرّه ی جانم  طعمِ دیدارِ چند لحظه ی پیش

تازه فهمیده‌اند آینه‌ها یک تماشا چقدر می‌ارزد

کاش می‌شد تمامِ هستیِ من صرفِ تکرارِ چند لحظه ی پیش

لحظه‌ها را گریستم بی‌تو، من که هستم که نیستم بی‌تو؟

مرگ بود آنچه زیستم بی‌تو جانِ سرشارِ چند لحظه ی پیش!

تو نباشم شهود بی‌معناست، لحظه‌ها بی‌تو بی‌ملاحظه‌اند

رفته‌ای باز و بسته ی خواب ‌است چشمِ بیدارِ چند لحظه ی پیش

پنجره بسته شد سکوت شدم، چشم بستم کویر لوت شدم

هر چه آیینه وتماشا رفت پشتِ دیوارِ چند لحظه ی پیش



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • مشروح و تصاویر جلسه نقد و رونمایی کتاب لحظه های بی ملاحظه
  • مشروح و تصاویر جلسه نقد و رونمایی کتاب لحظه های بی ملاحظه
  • مشروح و تصاویر جلسه نقد و رونمایی کتاب لحظه های بی ملاحظه
  • مشروح و تصاویر جلسه نقد و رونمایی کتاب لحظه های بی ملاحظه
  • مشروح و تصاویر جلسه نقد و رونمایی کتاب لحظه های بی ملاحظه
  • مشروح و تصاویر جلسه نقد و رونمایی کتاب لحظه های بی ملاحظه
  • مشروح و تصاویر جلسه نقد و رونمایی کتاب لحظه های بی ملاحظه
  • مشروح و تصاویر جلسه نقد و رونمایی کتاب لحظه های بی ملاحظه
  • مشروح و تصاویر جلسه نقد و رونمایی کتاب لحظه های بی ملاحظه
  • مشروح و تصاویر جلسه نقد و رونمایی کتاب لحظه های بی ملاحظه
  • مشروح و تصاویر جلسه نقد و رونمایی کتاب لحظه های بی ملاحظه
  • مشروح و تصاویر جلسه نقد و رونمایی کتاب لحظه های بی ملاحظه
  • مشروح و تصاویر جلسه نقد و رونمایی کتاب لحظه های بی ملاحظه
  • مشروح و تصاویر جلسه نقد و رونمایی کتاب لحظه های بی ملاحظه
  • مشروح و تصاویر جلسه نقد و رونمایی کتاب لحظه های بی ملاحظه
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.