موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
با حضور قباد آذر آیین، مجید قیصری و مجید اسطیری

«سنگ یحیا»ی خسرو عباسی خودلان در «عصر اثر» نقد شد

03 تیر 1397 11:47 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای
«سنگ یحیا»ی خسرو عباسی خودلان در «عصر اثر» نقد شد

شهرستان ادب: یکی دیگر از جلسات "عصر اثر" به همت دفتر محافل موسسه شهرستان ادب روز سه شنبه 22 خرداد ماه ساعت 30/18 در سالن اجتماعات موسسه برگزار شد.

"عصر اثر" عنوان جلسات نقدی ست که در دوره قبلی این جلسات، به کتاب های شاخص حوزه شعر از شاعران هم نفس روزگار ما، مانند «گزیده اشعار علی معلم دامغانی» «نیست انگاری و شعر معاصر» یوسفعلی میرشکاک، «نماشم» مرتضی امیری اسفندقه پرداخته بود اما در دوره جدید این جلسات، به دیگر مجموعه های حوزه شعر و ادبیات داستانی قرار است پرداخت شود. در پنجمین جلسه از سری جدید جلسات «عصر اثر» ، مجموعه داستان «سنگ یحیا» نوشته خسرو عباسی خودلان در بوته نقد قرار گرفت. در این جلسه دو منتقد گرامی، آقایان قباد آذر آئین و مجید قیصری حضور داشتند. گفتنی ست این مجموعه داستان، سال گذشته جزء نامزد های جایزه جلال آل احمد بود.

اجرای این جلسه به عهده آقای مجید اسطیری داستان نویس جوان کشورمان بود و ایشان در ابتدای جلسه از نویسنده مجموعه داستان سنگ یحیا دعوت کرد تا داستان کوتاهی از مجموعه را برای حاضران در جلسه بخواند.

خسرو عباسی خودلان داستان کوتاهی با عنوان «چاه» را برای حاضرین در جلسه خواند. در ادامه به دعوت مجری برنامه، دو منتقد گرامی، در جایگاه حضور پیدا کردند تا صحبت های خود در مورد این کتاب را آغاز کنند.

آقای قباد آذر آیین شروع کننده صحبت در این جلسه بود. ایشان در ابتدا و قبل از ورود به بحث مجموعه داستان حاضر، مقدمه ای در مورد جنگ تحمیلی و اثرات آن بر روی داستان و هنر ما ارائه دادند که مشروح سخنان ایشان در ادامه می آید:

 

قباد آذر آیین:

هر تحولی که در جامعه اتفاق می افتد، طبیعتا بر طیف های مختلفی از جامعه اثرمی گذارد. هنرمند به دلیل حساسیت و نیروی گیرنده ای که دارد، تاثیر آن اتفاق بر هنرمند بیشتر خواهد بود. ادبیات داستانی ما در دوران جنگ، واقعی نبود. ادبیاتی بود که قبل از اینکه واقعیت های داستانی را بیان کند، مسائل احساسی و اعتقادی را بیان می کرد. البته این را هم عرض کنم، یک مقداری از این قضیه به دلیل نیاز حماسی، لازم بود و طرف مثبت قضیه است. ما وقتی کمی از جنگ فاصله گرفتیم، هنر در جامعه نهادینه شده و ادبیات داستانی، به واقعیت های داستانی نزدیک تر شد و با داستان نویس ها و داستان های واقع بین تری مواجه شدیم. کارهایی مثل، کارهای آقای احمد دهقان، آقای بایرامی، آقای قیصری و حبیب احمدزاده. اینها کارهای شاخص ادبیات داستانی ما در آن دوره هستند.

اولین مسئله ای که در کار آقای خسرو عباسی مشهود است ، تجربه ی زیستن ست. این یک نکته ی مثبت در این مجموعه داستان بود که ما این تجربه را در همه داستان ها می بینیم. همین جا نقدی هم دارم که ذکر میکنم. عنصر زن، در داستان های ایشون نمودی نداشته، درست است که «زن» به طور مستقیم در جنگ دخالت نداشته و اما جا داشت که این موضوع نیز در داستان ها منعکس داده شود.

مسئله دیگر این که به نظر من برخی از این داستان ها به عمق نمی رسند و در سطح می مانند. داستان ها، در همان مسئله ی احساسی دوران جنگ مانده و واقعیت های داستانی غالب نیستند. مسئله ی دیگر، عدم باور پذیری ست. مثلا در داستان اول این مجموعه به نام «سنگ یحیا»، با اینکه فضا سازی بسیار خوب است ولی مسئله «عدم باور پذیری» مشهود است. پدر شخصیت این داستان به نام سهراب، یک فردی ست که انگشتر شناس است ولی در قسمتی از داستان انگشتری برایش می آورند و او انگشتر را نمی شناسد. و این از نظر من، باور پذیر نیست. مسئله دیگر این داستان، « خون آلود بودن انگشتر» بود. به نظر من، همان حالتی ست که آقای عباسی نتوانسته از احساسات خارج شود و این موضوع، حالت شعارگونه پیدا کرده بود.

 

مجید قیصری:

آقای عباسی متولد 1356 است، یعنی وقتی جنگ شروع شده، ایشان سه ساله بوده و وقتی جنگ تمام می شود، ایشان 11 ساله است. اگر در مورد نویسندگان جنگ یک تقسیم بندی بکنیم، نویسندگان دهه 60 نویسندگان جنگ محسوب می شوند و نویسندگان بعد از دهه شصت، نویسندگان پسا جنگ محسوب می شوند. در نتیجه ، همین که نویسنده ای در دهه 90 پیدا می شود و رزم را تجربه نکرده، ولی جنگ برای او  حائز اهمیت می شود و موضوع نوشتنش می شود، این مسئله جای تبریک دارد که بر خودم لازم دانستم در ابتدای صحبت هایم عرض کنم.

در این مجموعه داستان، ما با ده داستان رو به رو هستیم که فضای همه ی این داستان ها رئال هستند.

داستان اول این مجموعه، بسیار داستان خوبی ست. سنگ یحیا، داستان یک رزمنده ای ست که رفیق او به اسم «سهراب» شهید شده و انگشتر و پلاک شهید را در دست دارد، و به خانه ی رفیق اش آمده و قصد دارد خبر شهادت دوست اش را به خانواده اش بدهد. داستان جایی شکل می گیرد که این رزمنده، دچار تردید می شود که خبر را بدهد یا ندهد. این داستان، فضاسازی بسیار خوبی دارد اما من در مونتاژ و چیدمان اطلاعاتی که در داستان داده می شود، کمی مشکل داشتم. به نظر من، اطلاعاتی که در این داستان داده می شود، زیاد است و می توانست کمتر هم باشد. داستان ریتم بسیار خوبی دارد و به نظر من، نیازی به این همه رفت و بازگشت نبود.

داستان دوم، «خواب در خانه ی لاک پشت» است. موقعیت سه داستان اول، موقعیت جنگ است. یعنی در دهه شصت اتفاق می افتد. داستان دوم، یک روای دارد که با تک تیراندازی به نام قدیر رفیق است که این تک تیرانداز با فرمانده خودش مشکل دارد. به نظر من در این داستان نیز، اضافاتی به چشم می خورد. دیالوگ های بسیار خوبی هم دارد. در این داستان، تک تیر انداز، یک عراقی می بیند و او را نمی زند. ما دنبال این هستیم که این تک تیرانداز به چه شهود و معرفتی رسیده که دشمن اش را نمی زند. اینجا همان مسئله ای که آقای آذین هم گفتند، در سطح مانده و کاش کمی عمیق تر می شد.

رویکردی که نویسنده در این ده داستان دارد، یک نگاه، انسانی ست.

داستان بعدی، داستان «تیربند» است و من خیلی این داستان را دوست دارم. به این خاطر که این داستان برخاسته از یک باور محلی ست. موقعیت این داستان بسیار خوب است. اولین مشکل من در این داستان، لحن داستان است. متنی که ما می خوانیم لحنی گزارش گونه دارد و به نظرم، لحن داستان باید لحنی اعتراف گونه می شد.

مجید اسطیری:

حالا که حرف از داستان های «چاه» و «خواب در خانه ی لاک پشت» شد، من نکته ای را یادداشت کرده بودم که نظر شما را هم می پرسم. احساس می کنم این مجموعه، به ویژه در برخی از داستان ها، به لایه های روانشناختی هم پرداخت می کند. یعنی خواننده را وادار می کند، درون ذهن تک تیرانداز را بکاود. در داستان چاه، خوانش نمادینی از این داستان دارم، که چاه وضعیتی ست که شخصیت های داستان در آن گرفتار شده اند و دریا وضعیتی ست که لاک پشت ها رها می شوند و می روند، مثلا دوستان شهیدش که رها شده اند و این شخصیت اصلی، نتوانسته خودش را به دریا برساند و رها شود.

در داستان « گرای صفر درجه » از پیرمرد این داستان، یک رفتاری می بینیم که روانشناختی ست. در وضعیتی گیر کرده که سال ها پیش برای او اتفاق افتاده. همچنین در داستان «قرنطینه». در این چهار داستان من توانستم به موضوع مشترکی دست پیدا کنم که درگیری های روانی انسان هارا بعد از جنگ هم راحت نمی گذارد.

با این خوانش موافق هستید؟

 

قباد آذر آیین:

داستان «چاه» یک داستان موقعیت است. تنها داستان این کتاب که، هیچ زائده ای ندارد و شست رفته است. شروعی غافلگیر کننده دارد و پایانی قاطع. ما داستان را جوری باید شروع کنیم که خواننده را بکشیم داخل داستان. داستان چاه را، بهترین داستان این کتاب می دانم. من هم مثل آقای اسطیری، این داستان را نمادین می دانم. حتی در این داستان می توان به آن لایه های زیرین معنا هم رسید.

مجید قیصری:

من هم با آقای اسطیری موافقم.

شخصیت های داستان های آقای عباسی، به موقعیتی رسیده اند، داستان را هم ساخته اند، اما علت رفتار ها را نمی توانیم درک کنیم و به خواننده نشانه ای برای درک بهتر نمی دهد. برای مثال در همان شخصیت تک تیر انداز.

داستان بعدی که در مورد آن می خواهم صحبت کنم، «به وقت بابل»  است. این داستان، یکی از داستان هایی ست که من مشکل دارم. ما یک مسیحی را در داستان داریم که در جنگ کشته شده و یک عراقی جنازه ی او را با جنازه ی عراقی ها قاطی می کند. جنازه ی او دفن می شود، مادر و همسر او می آیند و با او حرف می زنند.

این داستان، داستان سرگذشت است و داستان موقعیت نیست. من مانده بودم که این داستان را جزء چه داستان هایی طبقه بندی کنم.

داستان بعدی « قرنطینه» است که به نظرم از داستان های خیلی خوب این مجموعه به حساب می آید. یک پیکی به نام «رسول» آمده که خبر اسرا را به خانواده ها بدهد. موقعیت این داستان در «رودبار» اتفاق می افتد و نویسنده بسیار موقعیت قشنگی را خلق کرده است.

داستان «کفش ملی» به نظرم داستانی ست که رویکردی انتقادی داشت. داستان بعدی «نفیر خانه» است. داستانی که یک روضه است و در مشهد اتفاق می افتد، یک نفر که شیمیایی شده و در صحن حرم مطهر می آید و سورنا می زند. این داستان، داستان سرگذشت است. داستان لطیفی ست اما کمی با باورپذیری اش مشکل داشتم.

آخرین داستانی که می خواهم در موردش حرف بزنم، داستان « دندان طلا» ست که مربوط به شهر خود آقای عباسی، کرج است. این داستان شروع خیلی خوبی دارد.

آقای عباسی یک نعمتی ست برای ادبیات جنگ. از داستان هایش معلوم است که ادبیات جنگ را خوب خوانده و جنگ، موضوع اصلی نوشتن اوست و این سرمایه ی خیلی خوبی ست. این موضوع نشان می دهد، ادبیات جنگ، می تواند عقبه و آینده ی خیلی خوبی داشته باشد.

مجید اسطیری:

از هر دو منتقد گرامی این سوال را دارم که آیا موافقید که رویکرد کل این مجموعه داستان، مینی مالیستی ست؟ گاهی گره اصلی داستان، تنها یک جمله است و گاهی حتی حرف دومی زده نمی شود. احساس می کنم، ایجاز کلی بر همه داستان ها سایه افکنده و توصیف ها به خلاصه ترین شکل دارند مطرح می شوند.

قباد آذر آیین:

باید ببینیم تعریف ما از مینی مال چیست. برخی ها فکر میکنند که داستان مینی مال یعنی داستان کوتاه کوتاه، اما نه، داستان مینی مال می تواند 50 صفحه هم باشد. نه من معتقدم داستان های آقای عباسی خودلان زائده هایی نیز دارند و معتقدم، اگر برخی داستان ها، تراش بخورند، می توانند در تقسیم بندی داستان های مینی مالیستی قرار بگیرند.

 

مجید قیصری:

من اگر بخواهم از کل داستان ها معدل بگیرم، 70 درصد این داستان ها می توانند مینی مالیستی باشند.

مجید اسطیری:

من هم نکته هایی را یادداشت کرده ام که به طور خلاصه عرض می کنم. من فکر می کنم، داستان نوشتن برای یک فرد ایرانی، قاعدتا باید بخش زیادی از داستان، در غیب، شهود و ایمان باشد. ایمان مسئله اصلی چند داستان این مجموعه است.

اشاره ای داشته باشم به «گرای صفر درجه». این داستان، داستانی ست که در زمان حال می گذرد. نقدی ست بر کار فرهنگی بی نتیجه ای که با ساختاری که از دل فرهنگ ما برنیامده، روایت می شود. انتخاب «فرهنگسرا» نیز به دقت انتخاب شده است.

در مورد داستان «قرنطینه» هم باید بگویم که با این نوع پایان بندی داستان موافق نیستم و به نظرم پرده ی نهایی داستان هنوز شکل نگرفته است.

قباد آذر آیین:

اگر صحبت های من به عنوان حسن ختام جلسه محسوب شود، اول به آقای عباسی خودلان تبریک می گویم و بعد در ادامه پیشنهادی دارم برای ایشان. ما وقتی در یک کتاب یا فیلمی با اسطوره های ممالک دیگر آشنا می شویم، انگار آن اسطوره ها یک جوری مال ما می شوند. این مسئله در مورد اسطوره های ما نیز صادق است. ما هم می توانیم اسطوره های خودمان را جهانی کنیم. پیشنهاد من این است که آقای عباسی سطح داستان نویسی خود را کمی بالا ببرد، و با استفاده از همین ایماژها و نشانه ها، داستان های موفق تر و جهانی تری بنویسید.

در بخش پایانی جلسه، از نویسنده مجموعه داستان «سنگ یحی»، خسرو عباسی خودلان دعوت شد، تا صحبت پایانی خود را ارائه دهد. عباسی از نکته نظرات اساتید و حضور حضار تشکر کرد و گفت: کودکی من در دوران جنگ تحمیلی گذشت، و ناخودآگاه داستان هایی که در این سال ها نوشتم، به موضوع جنگ کشیده شده و نوشتن من به جنگ ربط پیدا کرده است. من در این مجموعه، خیلی دست به عصا حرکت کردم و چندین و چند بار این داستان ها را بازنویسی کرده ام. این به این معنی نیست که این کارها بی اشکال است و بازخوردهایی که در طی جلسات نقد، می گیرم، سعی دارم در نوشته هایم اعمال کنم.

خسرو عباسی در ادامه باز هم از نظرات منتقدین و حضار حاضر در جلسه قدردانی کرد.

 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • «سنگ یحیا»ی خسرو عباسی خودلان در «عصر اثر» نقد شد
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.