یادداشتی از دکتر محمدرضا روزبه به مناسبت زادروز این شاعر نوگرا
رویکرد پستمدرنیستی در اشعار متأخر منوچهر آتشی
02 مهر 1397
18:23 |
0 نظر
|
امتیاز:
5 با 7 رای
شهرستان ادب: دکتر محمدرضا روزبه به مناسبت فرارسیدن زادروز مرحوم منوچهر آتشی یادداشتی درباره شعرهای او نگاشته است. این یادداشت را با هم میخوانیم:
از شاخصترین مشخصههای فکری پستمدرنیسم و آثار هنری مرتبط با آن، میتوان نام برد از:
عدم قطعیت و نسبیگرایی؛
زمانآشوبی و زبانپریشی؛
نفی عقلانیت مدرن؛
نفی و نقد سنت و مدرنیته؛
نقد فرهنگ مدرن شهری؛
طنز و آیرونی؛
تلفیق سبکها و ژانرهای ادبی؛
فرا داستان و...
پستمدرنها با اتکا به آرای پساساختارگرایان، معتقدند که بیرون از حیطۀ زبان، حقیقی وجود ندارد. روایات تاریخی، زاییدۀ زبانند و به دلیل «متن بودگی»٬ مانند زبان، فاقد قطعیتاند. از این رو با رد تلقی« زمانٍ تقویمی» و سیر خطی تاریخ، هماواز با میشل فوکو به تاریخٍ دٓوٓرانی و مبرا از قانون علّیت اعتقاد دارند. بر پایۀ همین نگرش، شاعران و نویسندگان پسامدرن، در روایات تاریخْمحور یا فراداستانهای تاریخگرایانه، نظم تاریخی وقایع را در هم میآشوبند و ادوار و اشخاص تاریخیٍ ناهمگون را با هم میآمیزند.
زندهیاد منوچهر آتشی، شاعر نوگرای معاصر، در آخرین مجموعه اشعارش رویکردی آشکار به نگرش و شگردهای زبانی پسامدرن داشت. مثلاً در شعر « سفرنامۀ سورنا در رؤیا» زمانْپریشانه، به قصد نقد و نفی فرهنگ شهری مدرن، ناصر خسرو، شاعر و حکیم قرن پنجم، را به خیابان ناصرخسرو در تهرانٍ امروز میکشاند:
ناصرخسرو/ در خیابان ٍ خود به تحیّر پرسه میزند./ و به کسانی که از کنارش میگذرند و آهسته میگویند: / « اکس» / « کوکایین»/ « داروهای تکنسخه»/ « وایگر هم داریم»/ « و ... تا دلت بخواهد!...»/ ناصرخسرو غضبناک و سپس آرام میشود. ( مجموعه اشعار، انتشارات نگاه، ۱۳۸۶٬، ص ۱۹۳۸)
آتشی در ادامۀ همین شعر، در نقد و ردّ عقلانیت مدرن ( به شیوۀ پستمدرنها) از زبان ناصرخسرو میگوید:
«عقل دارم/ دارویی گران اما شفابخش/ من آنها را از درههای یمگان چیدهام/ از علفهایی که سالها/ به جای نان خوردم/ تا کشف بزرگم را / آشکار نکنم برای قاتلانم» / و دورهگرد مسخرهای/ - بلندتر از معمول آن خطه- / زیر گوشش میگوید به مسخره: / « کپسولی از آن بساز و زیر زبانت/ بگذار!/ مردم امروز عقیم شدهاند/- از همه چیز ! -/ و جز اکس و وایگر و.../ چیزی بیدار نمیکند آن را در آنها...( همان: ۱۹۳۸ و ۱۹۳۹)
و نیز در همین راستا اینگونه میسراید:
ناصرخسرو در آخر مینویسد: / هوا به شکل گوگرد احمر بود/ و من به شکل روشنفکری احمق/ از قرن بیست و یکم. ( همان: ۱۹۴۱)
در شعر « از دجله به کوفه» نیز شاعر، به پیروی از پست مدرنها، با در هم آمیختن داستان و تاریخ، و به قصد آفریدن فضایی آیرونیک و طنزآمیز، نمرود را از جایگاه تاریخیاش به جایگاه صدام در عراقٍ معاصر میآورد:
نمرود/ برج بابل را بالاتر از پیش برده/ با تانک از پلهها میرود بالا/ تا آسمان را با موشکی بزند/ و آذرخشی برنتابد از آنجا/ مردم اما همچنان/ زبانهای خود را فراموش کردهاند/ این همه دانایی؟/ برخیز نیچه از لحاف کتاب جنون/ زیرا نمرودٍ نو/ « لوسالومه» را هم با خود برده است. ( همان: ۱۸۶۸)
آتشی در شعر « تاکسیدرمی تاریخ» نیز ملغمهای از زمانها، اشخاص و اشارات تاریخی گوناگون ساخته است، از شوالیههای قرون وسطی تا شاعر تهران امروز، سپانلو:
شوالیهها را / در ویترینها « تاکسیدرمی شده» ببین / کنار هر یک ماهوارهای/ تا رستاخیز را/ با لیزریهایشان/ برگردانند از جغرافیای کهکشان شیری/ برای جنون دن کیشوت/ معجونی مجویید/ شاهبانویش، سوفیا لورن، باورش کرده است.../ به « شوالیه- سپانلو» بگویید:/ - بگذار آناباز/ کره اسب در حال تولدش را / جشن بگیرد/ تا روزی بر آن سوار شود...( همان: ۱۸۹۰)
در مجموع، آتشی در اینگونه اشعار، برجستهترین مؤلفههای فکری پسامدرنیستی را به کار بسته است:
نسبیگرایی و عدم قطعیت، نقد عقلانیت مدرن، نقد فرهنگ شهری مدرن، زدودن مرزهای واقعیت و خیال، نگاه پارودیک، آیرونیک و طنزآلود به تاریخ، فرهنگ و گفتمانهای تاریخی، خصوصٱ کلانروایتها.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.