شهرستان ادب به نقل از روزنامۀ صبح نو: نوسرودههای «محمدرضا روزبه»، از تیرماه 1395 تا دیماه 1396، در مجموعهای با نام «از پیله تا پروانگی» گردآوری شده است. مُهر «نیمایی»بودن بر پیشانی این دفتر، ما را بر آن میدارد که در جستجوی دوری یا نزدیکی این شعرها، از مرکز شعر نیما و نیز فاصلۀ زیباییشناختیشان از شعر او باشیم. «کیرکه گارد» میگوید: «آن کس که میخواهد کاری کارستان کند، نخست باید پدری برای خود بیافریند». محمدرضا روزبه در این مجموعه با شناخت و آگاهی از ادبیات دیروز و امروز و در پیوندزدن شعر خود با نیما ـپدر شعر نوـ معاصریت خود را به اثبات رسانده و با فرم و ساختاری منسجم توانسته است کارِ کارستان خود را از پیله تا پروانگی بهخوبی به سرانجام برساند.
یکی از وجوه اشتراک شعرهای روزبه با اشعار نیما، نمادگرایی یا سمبولیسم است مانند شعر دوزیستان (ص 12). حتی در آغاز این شعر اشاره شده است که سخنی از «آرتور رمبو» شاعر سمبولیست فرانسوی، مایه و مضمون این سروده را شکل داده است:
بیا ببین از دور
چهقدر پویه و پروازهایشان زیباست
بر این زلال پردینه، فوج درناها
چه عاشقانه سفر میکنند بر دریا
و موج آبی آوازهایشان زیباست.
و در پارۀ دوم شعر که در شرح و توضیح پارۀ اول است، میخوانیم:
و این حکایت ما شاعران سودایی است
به بال شعر سفر میکنیم در آفاق
پر از مکاشفه در اوجی از تعالیها...
اگرچه این توضیحِ افزون، شعر را از خاصیت تأویلپذیری دور میکند، اما وجهی تازه و بدیع از این نماد را در پیش روی خواننده میگذارد. در تمامی این شعرها، روزبه شاعری است که ناگفتهای باقی نمیگذارد و سعی در به اشتراکگذاری تمام زوایای نگاه خود با خوانندگانش دارد. در پیوند با این مسأله، باید اشاره کرد که در شعرهای او، ایجاز در محور عمودی رعایت شده است، بهطوریکه هنوز مست ضربآهنگ هر شعر هستیم که ناگهان تمام میشود و قامت کوتاه هر شعر، آن را به اثری قابل درنگ ارتقا داده است. در عوض، این ایجاز در محور افقی وجود ندارد و خواننده در سطرهای هر شعر با جملههایی کامل مواجه است. گزارههایی ادبی که تمامی ارکان جمله در آنها حضور دارند؛ با کمترین دستکاری در نحو طبیعی زبان. بنابراین میتوان گفت روزبه در این شعرها یک «جملهاندیش» تمامعیار است. به تعبیر «پل والری» که میگوید: «آدم به کلمات نمیاندیشد، تنها به جملات میاندیشد».
اندیشیدن به هستی و اعجاب در برابر آن، که منجر به پرسشهایی فلسفی میشود، در اشعار این مجموعه به فراوانی به چشم میخورد. این جستجوها و تأملات شاعرانه گاهی موجب میشود که شاعر بهنوعی تبارشناسی بپردازد. روزبه در شعر «آ...ی عشق نازنین! (ص 21)» خاصیت عشق را در شعرهای رهی معیری، سایه، شهریار، مشیری، فروغ، شاملو و شفیعیکدکنی برمیشمارد تا به آواز سراج و نوحۀ آهنگران و شعرهای قزوه و قیصر و درنهایت به روزگار خود میرسد. درواقع میتوان گفت که هنرمندانه تجلی عشق را در شعر و هنر ادورار مختلف، در پیش روی خواننده میگذارد.
برجستهترین خصیصۀ اشعار محمدرضا روزبه وجود «مناسبات بینامنتی» در آثار اوست که حکایت از پیوندهای درونی میان متون و روابط یک متن با دیگر متنها دارد؛ چراکه اثر هنری از آثار هنری پیشین و در پیوند با آنها پدید میآید. جالب است که روزبه در شعری با عنوان بینامتنیت (ص 51) میگوید:
دانشوران غرب چنین گفتهاند:
هر متن
با متنهای پیشتر از خود
در حال گفتوگوست
آری هرشعر عاشقانۀ من نیز
آیینۀ مکالمه با خاطرات توست.
او حتی در مواردی متن دیگر (دوم) را همچون پایه و آغازگاه متن خود مییابد. برای نمونه شعر بیچراغ و آینه (ص 84 و 85) با سطری از فروغ آغاز میشود و نیز پایان مییابد:
گفتی: «اگر به خانۀ من آمدی...»
باری، آن مهربان هر شبۀ شعرهای تو
آن قهرمان هر شبۀ خوابهای من
آمد، ولی دریغ
زیرا به رسم هدیه، نهتنها
همراه خود نداشت چراغ و دریچهای...
و باز درپایان شعر:
تاریکم ای فروغ
و با تو «از نهایت شب حرف میزنم»
ای کاش بازگردی و از آن جهان دور
با خود دریچهای و چراغی بیاوری
تا در پناه خلوت خاکسترین خود
از حفرههای خالی چشمان عاشقت
«بر ازدحام کوچۀ خوشبخت بنگرم».
پیوند ناگستتنی شعر روزبه با متون دیگر از مثنوی و دیوان حافظ و تاریخ جهانگشا و اسرارالتوحید و کلیلهودمنه گرفته تا معاصرینی چون خانلری، نیما، فروغ، اخوان، سهراب و شفیعیکدکنی و... گواه بینامتنیت در اشعار اوست. همین پیوندها در کنار تصویرهای نو و ترکیبات زیبا، بیهیچحشو و زوایدی شعر او را به اوجی رسانده است که خواننده را ساعتها به تعمق وامیدارد و لذت خواندن شعر او را بیشتر میکند.