شهرستان ادب: «در اخبار نبشسته است» تازهترین ستون سایت شهرستان ادب است. دومین در اخبار نبشته است جمعۀ گذشته منتشر شد. در سومین مطلب «در اخبار نبشسته است» از شما دعوت میکنیم گزیده اخبار مهم هفته با موضوع کتاب و ادبیات -در ایران و جهان- را به روایت شهرستان ادب بخوانید:
1نمایشگاه کتاب فرانکفورت، مهمترین نمایشگاه بازرگانی جهانی در زمینه کتاب است با بیشترین بازدیدکننده و بیشترین شمار شرکتهای نشر. شمار قراردادهای نشر اعم از ترجمه یا تألیف که در این ایام بسته میشوند، بر اهمیت این نمایشگاه میافزاید، طوری که به بخش قراردادها لقب «خونی در رگهای این نمایشگاه» لقب دادهاند و در سالهای گذشته، ارقام آن مدام رو به افزایش داشته است.
مدیران مختلف رسانهای و نمایندگان نویسندگان میکوشند تا موکلان خود، یعنی همان نویسندگان را، به ناشران جدید متصل کنند تا کتابشان به زبان دیگری منتشر شود. از آن طرف هم، افرادی در حال استعدادیابی هستند تا ببینند کدام نویسنده را میتوانند به زبان کشورشان ترجمه و معرفی کنند. خلاصه آنکه فرانکفورت بیش از آنکه نمایشگاه باشد، بازار کتاب است.
امسال کتابهای صوتی در این نمایشگاه جایگاه ویژهای داشتند، چون پژوهشگران گفتهاند که آینده در اختیار کتابهای صوتی است، بخصوص ضبط کتاب با صدای نویسنده. یکی از مدیران انتشارات، میشل اوباما را به عنوان شخصی مثال زده است که از اهمیت این موضوع آگاه بوده است: «میشل اوباما شش روز و نیم را به طور کامل در استودیوی ضبط گذراند تا کتاب خاطراتش را به صورت پروندهای صوتی ضبط کند و در اختیار ناشر قرار دهد.»
غرفه ملی جمهوری اسلامی ایران در این دوره از نمایشگاه، همانند سالهای گذشته از طریق مؤسسه نمایشگاههای فرهنگی ایران و با مشارکت تشکلهای صنفی نشر و ناشران در دو غرفه با متراژ ۲۲۲ مترمربع برپا شده است. در طراحی غرفه ملی ایران در سال جاری طرحها و رنگهایی بر مبنای هنر اسلامی درنظرگرفته شده است. بر اساس چیدمان غرفه، به هریک از ناشران و تشکلهای نشر یک فضای مستقل اختصاص داده شد و برای نمایش کتابهای منتخب تشکلها علاوه بر غرفه، استندهای ویژه ای نیز برای نمایش کتاب طراحی شده است.
2الیف شفق، نویسنده ترک که در ایران نیز با کتاب «ملت عشق» مشهور و پرفروش شده است، از ژستهای غیرسیاسی نویسندگان انتقاد کرده است و خلاصه حرفهایی زده است که از کتابِ متوسط و عامهپسندش هم جالبتر است، کتابی که برخی منتقدان داخلی، آن را بیشباهت به سریالهای ترکی نمیدانند.
شفق یا به قول مترجم ایرانی «شافاک» گفته است: «نویسنده وظیفه دارد که کسانی را که از انسانیت خالی شدهاند دوباره به انسان بودن بازگرداند. همانطور که بسیاری از آنها که در شرایط ترسناکی زندگی کردهاند به ما گفتهاند که متضاد عشق، مهربانی و صلح لزوما نفرت یا جنگ نیست، متضاد عشق بیحسی و بیتفاوتی است.»
این نویسنده که درباره مولانا نیز تحقیقات زیادی انجام داده است، عصر کنونی را عصر تولید انبوه اطلاعات میداند: «اطلاعات انبوه و زیاد بیحسی را منتقل میکند. در نتیجه، احساسات انسانی ما متوقف میشود و دیگر به اتفاقات اهمیت نمیدهیم. پناهجویان تنها به اعداد و ارقامی تبدیل میشوند.»
شفق توضیح داده است که «بعد از سقوط دیوار برلین و فروپاشی اتحاد شوروی و با رشد تکنولوژی، امید و خوشبینی زیادی به وجود آمد. بسیاری از تحلیلگران، روزنامهنگاران و دانشگاهیان گمان میکردند پیروزی لیبرالیسم حتمی است و نوعی درک و فهم مشترک وجود داشت که دیر یا زود همه جوامع مدرن، دموکرات خواهند شد. تنها دو دهه از آن خوشبینی گذشته و ما وارد عصر بدبینی شدهایم که با عصر اضطراب و ترس تعریف میشود.»
دوریس لسینگ، نویسنده برنده نوبل معتقد بود که کار نویسنده و ادبیات، «تحلیل واقعه پس از رخدادن آن» است، بنابراین مدتی باید بگذرد تا نویسنده هر اتفاقی را درون خود هضم کند و بعد دربارهاش بنویسد. اما شفق به خلاف او، معتقد است که شرایط امروز جهان میطلبد که نویسنده در همان زمانی که اتفاقی میافتد واکنش نشان دهد و بنویسد.
3مهرماه را معمولاً عاشقپیشهها دوست دارند، بخصوص که شروع فصل پاییز نیز هست و این روزها هم، بخصوص در شبکههای مجازی، میبینیم که همه در ابراز احساسات از هم سبقت میگیرند! اما این ماه، ماه شعر و شاعری هم هست چون هم چندین شاعر بزرگ در این ماه متولد شدهاند، هم روز بزرگداشت دو شاعر دیگر در این ماه واقع شده است: حافظ و مولانا، دو قله ادبیات فارسی که از جمله ستونهای فرهنگ ایرانی به شمار میروند.
منوچهر آتشی، حسین منزوی، محمدرضا شفیعی کدکنی و سهراب سپهری شاعران متولد این ماهند و چه خوب که به این بهانه از آنها یادی کنیم. در پایگاه اینترنتی شهرستان ادب هم صفحاتی داریم که برخی از آنها برای نخستین بار منتشر میشوند و برخی قبلاً و البته مرور دوبارهشان خالی از لطف نیست:
پروندهای داریم با موضوع شعر پاییزی، با سرودههایی درباره این فصل، از جمله شعری از استاد شهریار و دیگری از سهراب که بالاتر گفتیم در این ماه زاده شده است، به علاوه شعر مشهور قیصر. پرونده پرترهای نیز به حافظ اختصاص دادهایم که مقارن با انتشار این مطلب، میتوانید آن را نیز در وبگاه بخوانید.
دو پروندهپرتره دیگر هم برای دو شاعر متولد ماه مهر گشودهایم، یکی برای شفیعی کدکنی و دیگری برای سهراب. و در آخر، نگاهی هم به گزیده مطالبی که برای گرامیداشت مولوی شاعر بزرگ قرن هفتم و حسین منزوی شاعر معاصر در سایت شهرستان ادب منتشر کردیم بیاندازید.
نیازی به گفتن ندارد که با کلیک بر روی پیوندهای موجود در همین مطلب کوتاه، میتوانید به پروندههایی که گفتیم سری بزنید.
4حالا که بحث شعر شد، این را هم بد نیست بدانید که فتحالله مجتبایی، نویسنده و مترجم، و چهره ماندگار ادبیات، در گفتگوی مفصلی، از خاطرات خود یادی کرده و در جایی گفته: «امثال شاملو و اخوان با شعرشان به عوامالناس رشوه میدادند.» در جای دیگری هم دلیل دیگری در محبوبیت این شاعران ذکر کرده: «ولی علت اینکه شعر شاملو یا اخوان اینطور مطرح شد وجود حزب توده و دستگاه تبلیغاتی حزب توده بود. این دستگاه تبلیغاتی بود که این شاعران را گُنده میکرد در صورتیکه هیچکدامشان به آن بزرگی نبودند.» و به زعم استاد مجتبایی «خود من آن دوره شعر میگفتم و جزو شاعران همان دوره بودم، ما [یعنی تودهایها] را در توطئه سکوت گذاشتند.»
بگذریم که آیا حزب توده واقعاً چنین توانی را داشته است که ذهن مردم را نسبت به یک شاعر، اینقدر تغییر بدهد، و نیز بگذریم که بخشی از دعوا شخصی است، چنانکه خود جناب مجتبایی نیز گفتهاند: «یادم هست من خودم شعری در مجله سخن چاپ کرده بودم به نام «من کیام؟». سر همین شعر با اخوان درگیر شدم. اخوان وقتی بحث از این شعر شد شروع به بد گفتن کرد که «تو چه [...]ی هستی که هی، من کیام؟ من کیام؟ راه انداختهای.» کار ما نزدیک بود به جاهای باریک بکشد که نگذاشتند.» حالا محمدسرور مولایی، استاد دانشگاه و محقق ادبیات به این صحبت جناب مجتبایی پاسخی داده است که در اینجا ذکر میکنیم:
«اخوان با شعر خودش به دیگران رشوه نمیداد و از این قاعده کلا مستثنی است، یعنی اخوان اصلا به این مسایل توجه نداشت و جز عده انگشتشماری با دیگران اصلا ارتباط نداشت گاهی وقتها اصلا آدم فکر میکرد که اخوان یک آدم منزویی است و حتی در گزینش دوستانش چینش میکرد. فضای شعری اخوان یک فضای بسیار غریبی است و در شعرش مخاطبان خاصی را در نظر دارد. اخوان واقعا دنبال جلب توجه و مرید بازی و مریدپروری و جمع کردن مرید نبود. اخوان یا شاملو شدن دلایل بسیار ویژهای دارد کارهای آنها پشتوانه فرهنگی دارد. اخوان برای من یادآور حکیم ابوالقاسم فردوسی است منتها در جای خودش. آنچه در شعر اخوان جلوهگر است، روح ایران دوستی و دلبستگی به فرهنگ ایران است و آنچه ایشان در قالب نیمایی انجام داده اعجابآور است.»
5اخیراً بر سر ترجمه کتاب تازه خالد حسینی، نویسنده آمریکایی، جنجالی پیش آمد. ناشران گرامی مسابقهای سرعتی برای ترجمه هرچه زودتر این اثر در پیش گرفتهاند: بر اساس اطلاعات سامانه فیپای کتابخانه ملی ایران 10 تقاضا برای ثبت فیپای ترجمه این کتاب نیز از طرف موسسات نشر ایجاز، ثالث، مروارید، روزگار، مجید، کتاب کولهپشتی، شمشاد، معیار علم و منوچهری ثبت شده است! خبر حیرتانگیزی است.
در همین هفته یک خبر دیگر هم منتشر شد از ترجمه کتاب دیگری، که همه علاقمندان ادبیات با آن آشنایند: «بیگانه» آلبر کامو. کتابی با زبان بسیار ساده که مثل «شازده کوچولو» بارها ترجمه شده است. گفتیم «بارها» چون حقیقتش نتوانستیم بفهمیم دقیقاً چند نفر آن را ترجمه کردهاند، ما نام حدود پانزده مترجم را یافتیم که برخی از آنها مترجمان مشهوری هستند.
آخرین کسی که «بیگانه» ترجمه کرده، و ما نامش را ذکر نمیکنیم، علتش را اینطوری توضیح داده است: « سال ۱۳۹۵ مدیر انتشارات ... از بنده درخواست کردند که یک ترجمه از «بیگانه» انجام دهم، بنده به ایشان گفتم که از این کتاب ترجمههای متعددی در بازار هست و لزومی ندارد دوباره آن را ترجمه کنم. ایشان به بنده گفتند بله ترجمههای زیادی در بازار هست که متاسفانه هیچکدام اصل مطلب را ادا نکردهاند و مخاطبان آنها نمیدانند که حرف اصلی کامو چیست.» قانعکننده بود، نه؟
قدیمها که وضع ترجمه به آشفتگی امروز نبود، مشهور بود که در ایران ناشری نیست که یک ترجمه از «شازده کوچولو» نداشته باشد! حالا «بیگانه» هم کمکم همسایه «شازده کوچولو» میشود.
6 در این روزها که خبر رسوایی اخلاقی همسر یک عضو آکادمی سوئد و در پی آن لغو جایزه ادبی نوبل 2018 را میشنویم، نامهای از شاعر بزرگ تیاس الیوت پیدا شده است که به خواهرش ماریون نوشته است و از قضا در همان روزی نوشته شده است که خالق «سرزمین هرز» به سوئد سفر کرده بود تا جایزهاش را دریافت کند. الیوت در این نامه، از احساساتش نسبت به نوبل گفته است و جالب است که از دریافت این جایزه، نه تنها هیجانزده نشده، بلکه گویا حوصلهاش نیز از مراسم مربوطه سر رفته است.
او در این نامه خطاب به «ماریون عزیزم» نوشته است که «سوئدیها اشتهایی سیریناپذیر برای سه چیز دارند: عکس، امضا و سخنرانی». از بخت بد الیوت، در زمان برگزاری آیین دریافت نوبل، بیشتر وقت به همین سه چیز گذشته است و شاعر شصت ساله را حسابی خسته کرده است، طوری که در همان سطر نخست نامه مینویسد: «پس از سه روز شلوغ، یک روز و نیم را در رختخواب گذراندم و تقریبا تمام این مدت را خوابیدم.»
الیوت در جای دیگری از این نامه، مینویسد که کل مراسم برای او گیجکننده بوده است و نمیدانسته است که باید چه کار کند، ضمن اینکه از سخنرانیهای متعدد و طولانی که او بالاجبار باید میشنید، شکایت میکند. او همچنین در جایی از نامه درباره پادشاه سوئد مینویسد: «پادشاه، به دلیل سنِ بالا و ضعف جسمانی غایب بود، این اولین بار در تاریخ جایزه نوبل بوده است. کسی به من خبر داد که او کمابیش حالش خوب است و روز قبل را به "شکار" پرداخته بود: معنایش این است که او در صندلییی در پارکی مینشیند و هر خرگوشی را که به نزدیکیش فرار میدهند، با تیر میزند.»
او در پایان نامهاش، از اینکه سوئد را ترک و راهی خانهاش شده است ابراز خوشحالی میکند و مینویسد: «وقتی به فرودگاه رسیدم احساس آسودگی کردم چون دیدم هیچکس اصلا متوجه حضور من نشد. و امیدوارم تا مدتی، چنین باشد. با مهربانی، تام.»
مطالب این هفته، از نوشتههای هفته گذشته پابلیشرز ویکلی، خبرگزاری مهر، خبرگزاری ایبنا، ایسنا و گاردین، و با همکاری گروه ترجمه شهرستان ادب گردآوری شده است.