موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
در پرونده تخصصی شعر نیمایی

«صدای آینده» | یادداشت علی داودی به بهانه زادروز نیما یوشیج

21 آبان 1397 18:34 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 2.19 با 75 رای
«صدای آینده» | یادداشت علی داودی به بهانه زادروز نیما یوشیج

شهرستان ادب: در زادروز زنده‌یاد نیما یوشیج و در تازه‌ترین مطلب پرونده تخصصی «شعر نیمایی»  یادداشتی می‌خوانید از شاعر و پژوهشگر نام‌آشنا، جناب آقای علی داودی:


صدای آینده

نیما یوشیج صرفا یک نام نیست نیما، نماد "دیگر شدن" و آگاهی بر روزگار و فهم اینکه شرایط جهان و زمانه دیگر شده و موقعیت شاعر تغییر یافته و لذا به حکم فرزند زمانه خود بودن باید شاعری دیگر بود.

از مناظر گوناگونی میتوان به نیما پرداخت. در حوزه های تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و همچنین ادبی هر مبحثی را پی بگیریم ناگزیر از ارجاع به نیما خواهیم بود. چرا که نیما نقطعه عزیمت جریانی ست که امروزه با عنوان شعر معاصر (اعم از قالب نو یا کهن) میشناسیم از نوشته های نیماست در 1308 که «گوش من از صدای آیندگان پر است.»

نیما حاصل یک دوره از تاریخ ماست که اگر نگوییم ظهور او را تبدیل به یک جبر تاریخی کرده، حداقل شرایط مساعدی برای رسیدن به این قهرمان را فراهم آورده است جامعه ای که از مدتها پیش در انتظار ظهور مسیحی بود که دست کم در جسم شعر روحی تازه بدمد مگر تصمیم سبک بازگشت ادبی نیتی جز این داشت؟ که اگرچه به سرانجامی نرسید منتها قدمی آگاهانه بود به هر روی به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل! و به پیوست سبک بازگشت، شعر مشروطه!

*

همه چیز از آن تیری شروع میشود که به ناصرالدین شاه زدند. ماجرای این ترور داستان خصومت شخصی یا قدرت طلبانه و کودتا نبود رضا کرمانی در واقع به ذهنیت تاریخ گذشته ایرانی شلیک کرد. با این عمل شوکت و تقدس پر رنگ و لعاب شاهی را در تاریخ ما شکست شاهی که البته پیشتر به دست خود، خود را شکسته بود وقتی به فرنگ رفت و ماشین خرید شاهی که کراوات بزند نمیشود به جقه مبارک همایونی ش قسم خورد. بعد از این ترور دیگر شاهی وجود ندارد چه مظفرالدین شاه که حکم عدالتخانه و در واقع خلع خویش را امضا کرد با این حکم اخلاف وی نیز همه خلع متواری شدند محمدعلیشاه رفت احمد شاه رفت رضا شاه رفت محمدرضا شاه رفت.

حالا دیگر مردم بودند و دنیای خودشان. شعری که پیش از این وامدار دربار و دیوان بود تا حفظ و حمایت شود به سر رسید و مردم جدید حرف و زبان خودرا میجستند.

*

اگرچه سرزمین ایران را به شعرش می شناسند و تاریخ و تعلیم و اسناد و افتخارات جهانی ما آمیختگی عجیبی با شعر و شاعری دارد با اینهمه نسبت شعر و زندگی ما نسبت صمیمانه ای نبوده به ویژه از دوره تحولات سیاسی و مذهبی به این سو، شعر محصور و محدود به انجمنهای ادبی یا محافل و مجالس اهل قدرت بوده مگر در سبک هندی که دوره ای ویژه مخصوص است با اینکه شاعر و شعر مردمی داریم منتها شعری که شعر نیست.

بزرگترین برکت انقلاب اجتماعی مشروطه و پا به پای آن انقلاب ادبی به نمایندگی نیما را میتوان دریافتن دوران معاصر اعم از انسان معاصر و شعر معاصر قلمداد کرد. نسبت مردم با شعر، آنرا لاجرم صبغه اجتماعی میدهد و آزادی بیان خویشتن خویش نه مدح دیگری!

نیما فرزند این زمانه ست فرزند تمام شدن یک دوران طولانی از تاریخ ما. نیما نماد فرداست تا همیشه.

 

 

 

*

در بحث از شخصیت ادبی نیما همزمان با دو نفر مواجهیم؛ نیمای شاعر و نیمای نظریه پرداز که از قضا مهمتر از وجه شاعر وی ست.

از نیمای شاعر معدودی شعر به یاد ماندنی به خاطر داریم که در مقایسه با دیگر شاعران ادبیات فارسی سهم قابل توجهی ست شعرهای هست شب، شباهنگام، آی آدمها، قایق بان و الخ. اما در غالب شعرهای دیگر نیما نوعی تعقید و کژتابی و عدم انس وجود دارد که به نظر حاصل چند عامل و از همه مهمتر زادگاه وی و خاستگاه زبان وی یعنی طبرستان بزرگ ست. اما نکته مهم اینکه ما امروز با معیارها و امروز و شناختی که از شعر نو داریم و آشنایی با گونه ها و تجربه های فراوان دیگران نائل به این نقد شده ایم حال آنکه نیما در عصر خود الگویی نداشته و همه این تجربه ها به خون دل به دست آمده.

اما نظریه پردازی جدا از شاعری وی نیست نیما که به تنهایی در مبارزه و اثبات نظر و تثبیت جایگاه خود بود به ضرورت مسائل بنیادین را از اول تعریف میکند و اگرچه ما نوعا نیما را با نظریه فرمی کوتاه بلندی سطرها و .. میشناسیم اما وی در کنار این مباحث فنی به زیرساختهای شعر اعم از عاطفه و احساس و درک و نهایتا نگاه تاکید دارد و اهم هم وی آموزش و القلای بینش شاعرانه ست این رویکرد محدود به یک گونه شعری یا قالب نیست بلکه معرفی یک جهان تازه ست که ما در آستانه ورود به آن، الکن ایستاده ایم و ای بسا خود نیما که هنوز در حیرت کشف به گنگ خواب دیده ای می ماند که گاه شعرها و حرفهایی مبهم میگوید. وقتی این ابهام سمبولیک را مقایسه کنیم با نظر وی که شعر باید ساده و همه فهم و نزدیک به دکلماسیون طبیعی کلام باشد به این نتیجه میرسیم که این نظریه پرداز خود در اجرای نظرات خویش موفق نبوده. اما با همین مباحث و نمونه شعرها نه تنها بلاغت بلکه مهمتر از آن اساسا زیبایی شناسی و جهانشناسی شاعرانه ما را تغییر داد.

ابعاد نظریات نیما به قدری گسترده ست که هریک از پیروانش خطی را ادامه داده و مسیری گشوده. تاثیرات وی از اخوان و شاملو و سپهری و فروغ تا قیصر و منزوی و سیمین و بهمنی قابل مشاهده ست هیچ گونه و قالبی از تاثیرات وی در امان و بر کران نبوده و نیست به قول بهمنی: جسمم غزلست اما روح همه نیمایی!

*

اما آنکه راه میگشاید معمولا خود در موج تحولات و هجوم رهنوردان موقتا محو خواهد شد. تقدیر نیما نیز این بود که در گرد و خاک انفجار دوران به فراموشی سپرده شود شعف کشف راه جدید و سیل مانیفست گرایی و پیدایش مکتبها و جریانات پی در پی موجب برکنار ماندن موقت نیما شد چرا که با کشف ظاهر تکنیک ساده ترین کار بعد از نیما جریان سازی ست از سپید،حجم ، ناب، موج نو، تجسمی، پلاستیک و گفتار ...الخ. اما همه اینها وامدار نیما و به نوعی برآمده از پیشنهادات وی هستند. چرا که وی در مرزی ایستاده که دو سمت را میبیند سمتی ریشه های او و سمتی شاخه های او. او که به سختی بدون پشتوانه و حمایت و جایزه سرسختانه کار کرد و آب در خوابگه مورچگان ریخت. لذا حق دارد که این جریان عظیم به نام او باشد.

تکمله:

نوآوری در شعر اگرچه به صورت بنیادی در مقابل و رد گذشته شکل گرفته اما به معنی رد آن و نابودی آن نیست بلکه معرفی ظرفیتی دیگر از زبان و شعر فارسی است. نیما در شعر خواهد ماند در کنار سعدی و حافظ و بزرگان دیگر!



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • «صدای آینده» | یادداشت علی داودی به بهانه زادروز نیما یوشیج
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.