موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
نقد و بررسی کتاب «چاپ بیروت» سرودۀ علی داودی

روایتی از یک آرمان‌شهر | یادداشتی از حسنا محمدزاده

06 آذر 1397 12:25 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 5 رای
روایتی از یک آرمان‌شهر | یادداشتی از حسنا محمدزاده

شهرستان ادب به نقل از خبرگزاری فارس: اغراق نکرده‌ام اگر بگویم مجموعه‌ی «چاپ بیروت» سروده‌‌ی «علی داودی» به دلایل گوناگون مجموعه‌ی موفقی‌ست و علل بسیاری برای اثبات توانمندی شاعر در حوزه‌ی زبان، تخیل، عاطفه، اندیشه و ساختار، قابل برشمردن است.

«چاپ بیروت» روایت از آرمانشهری دارد که تصویرهایی مبهم از آن به مرور و طی سال‌های متوالی در ذهن شاعر شکل‌گرفته و ته‌نشین شده‌اند. مدینه‌ی فاضله و ناکجاآبادی‌ که در آن از ظلم و بی‌عدالتی خبری نیست، پدید‌آوردن چنین تصویری نتیجه‌ی نوعی غم غربت و دلتنگی در ناخودآگاه شاعر است.

در شعر عرب "ارم ذات‌العماد" نماد آرمانشهر است و دنیا در عصر ظهور مهدی موعود«عج» سمبلی مشترک در زبان‌های مختلف از مدینه‌ی فاضله است. علی داودی آرمانشهر خیالش را "بیروت" می‌نامد با تخیلی که زاییده‌ی اندیشه‌های رمانتیک منحصر به خود اوست ظاهرا این تخیل پس از سفرش به بیروت شکل می‌گیرد. بیروتی که شاعر، آن را آنگونه که دوست‌دارد می‌بیند، نه آنگونه که هست. (در بیروت/ - بندر الاهگان بلند قامت- / جرثقیل‌ها/ همه چیز وارد می‌کنند/ جز عشق/ که صادراتی است) (ص22) احساسِ آرمانشهری بیشتر میان شاعران رمانتیک به چشم می‌خورد، آنها که در سفرهای رؤیایی خود دنبال یافتن محیطی آرمانی هستند. در واقع یکی از بنیادهای رمانتیسم، حسرت دوری از بهشت است. آثاری که به تصویر آرمانشهر پرداخته‌اند فراوانند و در ادبیات غرب می‌توان به "روزگاران آینده" و"رؤیای والا" از ویکتور هوگو اشاره کرد.

شاعر مجموعه‌ی «چاپ بیروت» از انسان فرورفته در دوران فناوری می‌گریزد و شعرش تصویرگر حسرتی دائمی است برای بازگشت به دورانی که در آن، سنت‌های اجتماعی، اسطوره و تخیل، عامل پیوند میان انسان‌هاست. گریز او از تنهاییِ شخصی نیست بلکه به حیطه زندگی اجتماعی نیز تسری می‌یابد در آرمانشهر او انسانها آنقدر به هم نزدیکند که می‌توانند به جای هم به دنیا بیایند و به جای هم بمیرند و وارد شدن به قلب‌ها به سادگی بازکردن پنجره‌ای باشد (شهر چون خواب و بیداری تنیده در هم/ چندان که کودکان/ به‌جای یکدیگر به دنیا می‌آیند/ و مردم به جای یکدیگر می‌میرند/ خانه‌ها آن‌قدر نزدیک که می‌توانی پنجره‌ای را باز‌کنی و وارد قلب همسایه‌ات شوی) (ص23) در چنین جامعه‌ای دیگر میان انسانها شکاف عمیق دوری و بی‌احساسی نیست. در واقع شاعر در جای‌جای این مجموعه، سوگوار جامعه‌ای‌ست که به شدّت از نمادها و اسطوره‌ها خالی‌شده‌است، و برای به تصویر کشیدن این حس غریب گاهی به سراغ تلمیح و بینامتنی می‌رود و تخیلش را با بهره‌برداری اصولی از فضاهای دیگر شکل‌می‌دهد (کاش به جای کودکان غزه گله‌های پروار قوچ از بهشت می‌آمدند/ تا قربانیان خدای نفت‌خوار فراهم باشد/ ابراهیم! / در شهر تو/ چه کسی مشعل را افروخته داشته‌است؟) (ص83)

یکی از شگردهایی که در این مجموعه مورد توجه شاعر بوده صنعت تکرار است صنعتی که در صورت استفاده‌ی به جا و درست، جدای ارزش موسیقایی می‌تواند شاعر را در رسیدن هرچه بهتر به مفهومی واحد یاری‌کند. درست مثل تکه‌های یک جورچین که حضور هرکدامشان برای تکامل نهایی تصویر لازم است. این تکرار ممکن است گاهی با اسم ، عبارت فعلی، شبه‌جمله و... صورت پذیرد (شمع در کنیسه/ شمع در معبد/ شمع در مسجد/ چه فرقی می‌کند/ وقتی همه جا به یاد تو می‌سوزند) (ص42) ، (پناهم بده/ در شب بمب/ پناهم بده/ در بارش موشک‌ها/ پناهم بده/ معشوق من!/ چترها سوراخ شده‌اند) (ص49) از دیگر شگردهای قابل ذکر «چاپ بیروت» آشنایی­زدایی و خروج از مألوف است که عادت را از زبان می‌زداید و زبانی نو می‌آفریند؛ زبانی که فضای شعر را ابهام‌آمیز می‌کند تا خواننده برای دریافت مفهوم به زحمت بیفتد و با درک آن هیجان‌زده شود. تمام تلاش شاعرانِ آوانگارد بر این بوده‌است که زبان را از شکلِ بهنجارِ آن خارج‌کنند. (درخت تنها در ایستگاه/ برگ‌های خالی‌اش را ورق می‌زد/ و زمستانی که بعد از آب شدن آدم‌ها/ هنوز از خواب بیدار نمی‌شد/ و مدادهای بی‌رنگ/ نام تو بر زبانشان شکسته‌بود) (ص67) وقتی سخن از زمستان است مخاطب، ناخودآگاه منتظر آدم‌برفی است اما شاعر از آب شدن آدم‌ها می‌گوید آدم‌هایی با قلب‌های یخی که سردمهری، آنها را در ذهن شاعر به‌شکل آدم‌برفی درآورده‌است و تازه سخن از زمستانی‌ست که حتی با آب شدن آدم‌برفی‌هایش هم قصد بیدار‌شدن ندارد و این یعنی سرمای فراگیری که ریشه‌ای عمیق‌تر از آن دارد که به راحتی قابل پایان پذیرفتن باشد. اینگونه است که شعری با زمینه‌ی عاشقانه و شخصی، طنینی اجتماعی و عام پیدا‌می‌کند و لحن اعتراضی به خود می‌گیرد. و در ادامه دوباره به درون باز می‌گردد و از عشق می‌گوید. در واقع مرکز توجه شاعر، نقب زدن از دنیای درون به دنیای بیرون است. و مهمترین گریزگاهی که برای رنگ و لعاب دادن به مضامینی چون جنگ، فقر، اعتراض، سنت‌های غلط و سیاست، پیشِ رو دارد، عشق است. با ردپایی چنان پررنگ که سلطه آن در تمام شعرهای کتاب به وضوح نمایان است. از این منظر، عشق به عنوان تنها راه نجات، چندان زیبا به تصویر کشیده می‌شود، که نمی‌توان از کنارش ساده گذشت. بنیان‌گذار این مدینه‌ی فاضله با عشق می‌تواند از نژادپرستی و ادامه‌دار بودن حسرت‌آورش شکوه‌کند (سرخی لبانت حکایت خون بی‌گناهان تاریخ است/ و هنوز ما به قانون برده‌داری زنده‌ایم) (ص64) با عشق می‌تواند جنگ را زیبا ببیند و به دنیایی که در گفتن دوستت‌دارم خسیس است معترض شود (جنگ که بیاید/ تو عکسی می‌شوی بر دیوار/ من دراز می‌کشم وسط خانه و سرم فرسنگ‌ها دور می‌پوسد/ سال‌ها بعد/ درخت توتی از سینه‌ام ریشه می‌کند/ تا نسیم/ شعرهای نگفته‌ام را به جهان برساند/ عزیزم/ دنیای بیچاره‌ای‌ست/ که برای گفتن یک دوستت دارم/ باید پرچم نیروهای سازمان ملل را بالا‌بگیرد) (ص47) با عشق می‌تواند از مرزها و فاصله‌ها گلایه‌کند (از نام تو جهانی ساختم/جهانی با کشورهایی بسیار/ از نام‌ها و رنگ‌ها و پرچم‌ها/ جهانی ساختم و بعد/ از کشوری به کشوری تبعید‌شدم) (ص59)

شاعر«چاپ بیروت» به هر طریق از طبیعی بودن فراری ا‌ست و می‌خواهد کفه‌ی تخیّلش در برابر واقعیت سنگینی کند، می‌خواهد جهان را از عاشقانه‌های احساسی و سنتی سرشار ببیند و درعین حال برای رسیدن به عینیت بیشتر، ذهنش را با المان‌های زندگی ماشینی امروز پیوند‌می‌دهد (آمده‌ام تا با تو سخن بگویم/ اما کلمات را از ذهنم زدوده‌ای آن‌طور که مسئول بهداشت سم‌زدایی می‌کند/ و لبانم را به هم دوخته‌ای چنان‌که مأمور سانسور) (ص64) او می‌‌تواند در خیالش، میوه‌های روی میز را به حسادت وادارد و به تماشای محبوب بنشیند و با همین تماشا دلگرم باشد (میوه‌های حسود روی میز می‌سوزند/ وقتی/ چشمان حل شده‌ات نگاهم می‌کند/ مزه‌مزه می‌کنم آرزویم را در تماشای لیوانی شربت/ وقتی قطعه یخی در قلبت غوطه‌می‌خورد/ و هرگز آب نمی‌شود/ یخ سرم را گرم می‌کند/ تا بخار شوم و عطر تو جهان را پرکند) (ص62) ،‌

آنچه درمورد مجموعه‌ی «چاپ بیروت»گفته‌شد گواهی‌ست بر دنیای خیالی شاعری مسئول که با شگردهای شعری گوناگون به تصویر درآمده‌است. این مجموعه در هشتاد و چهار صفحه توسط انتشارات شهرستان ادب در بهار نود ‌و ‌هفت منتشر شده‌است.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • روایتی از یک آرمان‌شهر | یادداشتی از حسنا محمدزاده
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.